eitaa logo
کانون فرهنگی تربیتی امام محمدباقر(ع)
742 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
478 ویدیو
38 فایل
هدف کانون کمک جهت تربیت نسل انقلابی و توانمند و مفید درجامعه اسلامی است. راه ارتباطی @tarbiyat_kanoon
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ⚠️«گریه نکن»⚠️ کودکان باید در بیان و ابراز احساسات‌شان آزاد باشند. زمانی که به کودکتان می گویید: «گریه نکن» در واقع به او می‌فهمانید که گریه کردن اشتباه است، در صورتی که این کار طبیعی است. اجازه دهيد كودكان با گريه احساسات منفي خود را تخليه كنند، فقط به او بگوييد من منتظر ميمانم تا گريه ات تمام شود بعد از آن با هم صحبت ميكنيم، ولي هرگز جلوي احساس گريه و ناخشنودي وي را نفي نگيريد!! 🥀🥀🥀🥀
💐💐💐 کودکان در صورت کتک خوردن کنترل درون خود را از دست داده و توانایی تشخیص خوب و بد را از دست می دهند و همیشه برای تشخیص درست از غلط چشمشان به تصمیم و عکس العمل والدین خواهد بود. 💐💐💐
🥀🥀🥀🥀# صدقه_فراموش_نشه... 🍃آیت الله جوادی آملی: هر روز صدقه بدهید. حضرت یعقوب یک روز فراموش کرد صدقه بدهد ، آن گرفتاری یوسف برایش پیش آمد. 🥀🥀🥀
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 مشکلات خانوادگی باعث می شود دوستی های خیابانی فرزند شما به دلبستگی افراطی ختم شود. احساس کمبودهای عاطفی در خانواده یا تنش های بین والدین،ناخودآگاه یک نوجوان یاجوان رابرای رسیدن به آرامش و جبران نیاز عاطفی به سمت دوستی های نامناسب سوق می دهد. وقتی خانواده، فرزند را با مهارت خودمهارگری آشنا نکرده، ممکن است نوجوان برای پاسخ به نیازهای طبیعی اش راه های غیر منطقی و اشتباه راانتخاب کند.البته کم توجهی به نیازهای فرزندان هم می تواند عاملی برای شروع دوستی های خیابانی باشد. 🌱🌱🌱🌱
اهمیت تربیت درهفت سال اول.قسمت اول استادپناهیان.mp3
4.8M
قسمت اول🔼🔼🔼 سخنرانی استادپناهیان درخصوص اهمیت تربیت درهفت سال اول وروش تربیت درهفت سال دوم باتوجه به طولانی بودن سخنرانی موضوع درچندقسمت ارسال خواهدشد خواهشمنداست حتما دنبال کنیدبسیاربحث کاربردی است
🌱🌱🌱🌱🌱 باسلام جلسه عزاداری ویژه اعضای کانون وخانواده محترم آنان زمان، امشب ساعت شش ونیم مکان٬درمنزل برادرموذن واقع درخیابان جهادکوچه20(کوچه کشتارگاه) جنوبی9 سخنران:حاج آقاشجاعی(امام جمعه محترم خانوک) مداح:برادران سجادعلیپورومصطفی رحمانی 🍃🍃🍃🍃
🔴روایت شهیدی که به واسطه او خیلی ها راهی #کربلا شدن... رفقا اربعین نزدیکه ،از شهید بخواید واسطتتون بشه
👇👇👇👇 ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه😭 از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن😔 هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام بود اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه باز نگردد باز نمیگردم!! در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد❗️❗️ این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم❓ این ها مهمان خاص بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و…. با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد. روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشتـ. سلام کردم و گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. 😳دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا❗️❗️ نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم.😞 نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم❗️حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و… سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور در همه جا می دیدم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا برادر شما علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.❤
🌷🌷🌷🌷 تربیت_دینی_نوجوان 🔹در تربیت_دینی نوجوان دقت داشته باشید که او میخواهد بر اساس تفکر و دلایل مسائل را بررسی و قبول کند؛ 🔸شک های مذهبی از همین سنین آغاز میشود: در اعتقادات دینی حاکم بر خانواده, در تعلیمات مذهبی، حقانیت و ... 🔹او میخواهد با دلایل منطقی همه اینها را قبول یا رد کند و از طرفی میترسد که این شک را با دیگران مطرح کند که مبادا او را به بی قیدی و بی دینی متهم کنند،این موضوع باعث ماندن او در شک ها و بی پاسخ رها شدن و تبدیل به یک مشکل بزرگ در دوران جوانی او خواهد شد. 🔸باید بکوشید با استفاده از منابع صحیح و دلایل منطقی این شک ها را برطرف کنید و توقع نداشته باشید چون شما این مسائل را قبول دارید، او هم مثل شما فکر کند... 🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷 🔸یا صاحب الزمان(عج) فرزندان ما را برای و سربازی خودتان آماده بفرمایید✋ 🔸این راهپیمایی فقط یک راه رفتن نیست 🔹آمادگاه یاوران یوسف زهراست 🌷🌷🌷