eitaa logo
کانون شهدا
133 دنبال‌کننده
518 عکس
508 ویدیو
2 فایل
«در این کانال پــیام و مــــرام و مــــقام کسانی بیان می شود که جانشان را فدای هدفشان کردند... » 🔶کانون شهدا بسیج دانشجویی علوم پزشکی کاشان🇮🇷 🎥 aparat.com/Arman_kaums 🔺https://t.me/Arman_Kaums 🔹 https://ble.ir/Arman_kaums 🔸 eitaa.com/Arman_kaums
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه شد و شام مولود حسن (ع) مانده ام پیش حسین است یاکه حسن امام زمان عج کجائید بقیع یاکــربلا؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلــخی زهــر انتظار به کــام مهدی (عج) نمونه شیعه باید کاری کنه تا مهدی (عج) تنها نمونه ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
با آرامش افطار کردی؟لذت بردی؟! می دونــــی که مدیون چه کسانی هستی؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درسی که حسین (ع) به ما داده... مردمی که از مــــــــــرگ می ترسند مردگانی هستند که در کوچه و خیابان راه می روند... ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب قدر چیست؟ از سر ریز سفره بین خدا و امام زمان عج به آنهایی که متوسل به اهل بیت هستند هم چیزی می رسد....
شب قدری که شهادت حاج قاسم رقم خورد چگونه گذشت...(شب قدر سال ۹۸ در حرم امام علی علیه السلام) بعد از مغرب، تماس گرفت و قرار گذاشتیم ساعت 10، باب القبله همدیگر را ببینیم. کمی زودتر از وقت، با هفت، هشت نفر دیگر آمد. در صحن مطهر حضرت، وارد غرفه ای شدیم ، مشغول ذکر و تلاوت قرآن شدند. هیچ کس با دیگری حرف نمی زد. حاجی هم عینکش را زد و  نشست به تلاوت قرآن. عبادت فردی مان، یک ساعتی طول کشید. بعد حاجی گفت: می خواهیم سه شبانه روز نماز قضا بخوانیم! شما امام جماعت باش، چهار رکعت نماز ظهر را با آرامش و طمأنینه خواندیم. بعد از سلام، حاجی سرش را آورد جلو و آهسته و با حجب و حیای زیادی گفت: فلانی! هم نماز زیادی باید بخوانیم و هم اعمال دیگری باید انجام دهیم؛ اگر امکان دارد نمازها را  قدری سریعتر بخوانیم، بعد از نماز قضا، حاج قاسم شروع کرد به خواندن دعای جوشن کبیر. با حال خوشی می خواند و گریه می کرد. مدتها بود صدای گریه بلند حاجی را در حال دعا نشنیده بودم.تقریبا نصف دعا را خواند و بقیه را واگذاشت به ابومهدی که صدا و لحنی حزین و دلنشین داشت.بعد از اتمام دعا، دو سه نکته کوتاه اخلاقی را متذکر شدم. از جمله، با اشاره به آیه شریفه « وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»  یادآور شدم برای اینکه مشمول غفران الهی شویم؛ همه کسانی را که حقی به گردنمان دارند؛ ببخشیم. بعد مشغول قرآن سرگرفتن شدم؛ بدون رفتن به حاشیه و صرفا با قرائت ادعیه و عبارات وارد شده در آن شب و شفیع قرار دادن ائمه معصوم سلام الله علیهم. در آخر، چند دقیقه کوتاه، از مصائب عقیله بنی هاشم سلام الله علیها یاد کردم و اینکه زینب کبری سلام الله علیها در چنین شبی، فرق شکافته پدر را دیدند و عصر عاشورا بدن بی سر برادر را... و در حالی که قطرات اشک بر گونه همه جاری بود، با خواندن دعای "اللهم ارزقنا توفیق الطاعة ..." آخرین درخواست های آن جمع آسمانی را به محضر حق تعالی منعکس نمودم. همه مراسم قرآن سر گرفتن، حدود 20 دقیقه طول کشید. بعد از آن، در فضای  نسبتا تاریک اتاق، هر کدام مشغول نماز شب شدند. پس از فراغت از نافله، چراغ را روشن کردند و با چای از حاضران پذیرایی شد. حاج قاسم گفت: من باید بروم و آماده شوم تا ان-شاء الله بعد از نماز صبح، برگردم ایران. خداحافظی کردیم و از غرفه آمدیم بیرون. جلوی در همان غرفه، جمع حدود بیست نفرهای از زائران ایرانی روی سکویی کم ارتفاع، نشسته بودند و یک نفر برایشان روضه می¬خواند. حاجی بدون اینکه حرفی بزند؛ رفت پشت سر زائرها نشست و با آنها یک دل سیر گریه کرد...
🤔تنها احیا نگه داریم یا دسته جمعی⁉️ 🔹ميفرمودند: در شبِ قدر رفقا دور هم جمع شوند و با هم عبادت نمايند كه هر يك از ديگرى بهره ببرد 🔸و اگر يكى از رفقا خسته شد و موقّتاً استراحت نمود، آثار عبادت ديگران به او هم منعكس شده و در ثواب آن با ديگران شريك گردد. 
کانون شهدا
با توجه به اینکه کیفیت حضورمان در شب های قدر از اهمیت زیادی برخوردار است، پینشهاد می شود این سخنرانی را گوش کنید. به نسبت تاثیراتی که می تواند در تقدیرمان گذارد کوتاه است. التماس دعا
🌹امام علی علیه السلام:🌹 ❗اعمال همه بر باد است، مگر آنچه از روی اخلاص باشد. غررالحکم/۱۴٠٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین آنقدر گریه کردند تا وعده شهادت شان از حضرت رسول ص شنیدند.... ع ❤️ٵللِّھم؏ـجݪ‌لِوَلیڪَ‌الفࢪج" @kanoonshohada
وقتی اقا علی(ع) جای پیامبر خوابیدند ۲۳ ساله بودند.. در اوج جوانی با اشتیاق به آغوش شهادت رفتند... اشتیاق یعنی پتو را روی سر بکشی و دست را روی صورت بگذاری، تا گمان کنند محمد است و او را بکشند...