بسم الله الرحمن الرحیم...امشب به نیابت از شهدای دشت کربلا مهمان شهید سرافراز حسین ولایتی فر هستیم....
شهید حسین ولایتی فر که در حادثه تروریستی اهواز شهید شد، هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» حسین ولایتی فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو جلسات قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین گذاشت..در 20سالگی جذب سپاه شد و بعداز آموزش محل خدمتش اهواز بود
در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید شهید آینده را از کلاس بیرون میکنید.
چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید. یکی از دوستان و همرزمان شاهد حسین نقل میکرد که حسین خود استاد کمین و ضد کمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو همه میخوابند روی زمین، حسین جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر به سینهاش خورده و به شهادت میرسد
شهیدی که هنوز هم حلال مشکلات است
یکی از دوستان شهید به خاطرهای بعد از شهادت او و نظر کردن شهید به رفقایش اشاره کرده و آن را چنین روایت میکند: سر مزار حسین بودیم که یکی از رفقا پرسید: «برادرت کجاست؟ چند وقتی است ندیدیماش.» داستان برادرم را برایش تعریف کردم. گفتم: «برادرم به خاطر شکایتی که از او شده زندان است.» جزئیات را روایت کردم: «برادرم ساکن کیش بود. آنجا به دختری علاقمند شد و از طریق خانوادهاش پیگیری کرد. آنها هم ابتدا به صورت مشروط میپذیرند. شرطشان این بود که برادرم خودش را به خانواده اثبات کند. برادر من هم هر کاری کرد تا اعتماد آن خانواده را جلب کند. از خریدن جهیزیه برای دختر مورد علاقهاش تا خرجهای کذایی. برادرم که فکر میکرد با این کارها دل خانواده دختر را به دست آورده است، به آنها اعلام کرد به همراه خانوادها میخواهم بیایم خواستگاری.
اما آنها درخواستش را رد میکنند. حتی آن دختر میگوید: «من اصلا به تو علاقهای ندارم.» برادرم وقتی میفهمد در این مدت فریب خانواده را خورده عصبانی شده و با خانواده درگیر میشود. در حین درگیری، لگدی هم به بخاری که آنجا بود میزند. بخاری روی زمین میافتد و آتش در خانه شعلهور میشود. همه به سلامت از خانه خارج شدند اما خانه کاملا سوخت. حالا آن خانواده از برادرم شکایت کردهاند. در دادگاه هم برادرم را به پرداخت 85 میلیون تومان جریمه محکوم کردهاند. او هم که این پول را نداشت، مجبور میشود به زندان برود. این مدت بارها خواستیم رضایت خانواده را بگیریم. هر بار نمیشد. قبول نمیکردند رضایت بدهند. دیگر قطع امید کرده بودیم.»
وقتی این ماجرا را تعریف میکردم، بغض گلویم را گرفته بود. هم شهادت رفیقم، هم ماجرای برادرم خیلی ناراحتم کرده بود. بیشتر از یک سال از زندان رفتن برادرم میگذشت و هیچ کاری هم از دست ما برنمیآمد. آن شب تا دم سحر با رفیق شهیدم درد و دل کردم. وقتی رفتم خانه اذان صبح بود. نمازم را که خواندم از شدت خستگی بیهوش شدم. صبح با صدای مادرم از خواب بیدار شدم. با خوشحالی گفت: «داداشت آزاد شده. آن خانواده اول صبح رفتند و رضایت دادهاند.» صدای مادرم هنوز در گوشم میپیچد. خوشحالیش وصف شدنی نبود. من در آن حالت یقین داشتم که دل سنگ آن خانواده راحسین نرم کرده بود با خودم گفتم رفیقمان هنوز هم مثل قدیم دنبال حل کردن مشکلات ماست....به امید ظهور مهدی فاطمه...باتشکر از افراد گروه...
هدایت شده از حضرت معصومه سلام الله علیها
با رنجِ اسارت و غمِ تنهایی
بانویِ دلیرِ روزِ عاشورایی
با این همه غُصِّه و مصیبت امّا
چیزی تو ندیده ای به جز زیبایی
#یا_زینب_ڪبرے_س 🥀
#شام_غریبان #محرم💔🥀
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
🔘روز دوم چله
🌷هدیه به شهید
🌷#شهیدحسین_استبرقی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شمسی: جمعه - ۲۹ مرداد ۱۴۰۰
11 محرم 1443
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَـــرَج🌤
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
🏴🇮🇷🌷
Karbala
https://eitaa.com/karbala_1400
🌷 شهیدحسین استبرقی 🌷 شهیدبزرگوار درسال ۱۳۳۱ به دنیا آمد درسن ۱۸ سالگی درنیروی زمینی استخدام شددردوران انقلاب باشرکت درجلسات سیاسی ومذهبی مخفیانه وباتغییرلباس درتظاهرات وراهپیمایی علیه رژیم شاه انجام میشد شرکت میکرد ایشان برای پاسخ به ندای امام (ره)ازارتش فرارکرد وباپیروزی انقلاب اسلامی دوباره به ارتش بازگشت درآموزش های بسیج نهایت همکاری را به عمل می آورد دردفتر شهید صیادشیرازی خدمت میکرد به همین علت هدف منافقین کوردل قرارگرفت وبه درجه رفیع شهادت نائل آمدازاین شهیدگرانقدر دوفرزند پسربه یادگارمانده است محل شهادت پادگان لویزان وتاریخ شهادت ۱۳۶۱/۱/۷پیکرپاکش درگلزار شهدای امامزاده عباس (ع )به خاک سپرده شده است
راهش پررهروشادی روح پاکش صلوات🌷
هدایت شده از بیداری ملت
استاندار کربلا: برای حضور در اربعین واکسن بزنید
🔹استاندار کربلا پس از موفقیت در برپایی مراسم عاشورا، شرط پذیرش زائران اربعین برای ورود به کربلا را داشتن کارت واکسیناسیون کرونا اعلام کرد.
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
🔘روز سوم چله
🌷هدیه به شهید
🌷#شهیدمحسن_گلستانی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شمسی: شنبه - ۳۰ مرداد ۱۴۰۰
12 محرم 1443
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَـــرَج🌤
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
🏴🇮🇷🌷
Karbala
https://eitaa.com/karbala_1400
🌷شهیدمحسن گلستانی 🌷 شهیدبزرگوار درسال ۱۳۴۰ به دنیا آمد پس از تحصیلات راهنمایی واشتغال به شغل مکانیک به خدمت سربازی اعزام گردید ایشان ازپایه گزاران بسیج محل بود وتلاش فراوانی راجهت تربیت قرآنی نونهالان داشت ازنیروهای ثابت گردان حمزه سیدالشهدا بودند که در عملیات های متعددی شرکت داشتند وبه عنوان مداح اهل بیت عصمت و طهارت (ع )نقش موثری رادربالابردن معنویت رزمندگان به عهده داشتندایشان پس از مدت طولانی درجبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت وعمللیات های متعدد سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ درمنطقه عملیاتی فاو به درجه رفیع شهادت نائل گردیدپیکر این شهید بزرگوار در گلزارشهدای امامزاده عباس (ع )به خاک سپرده شده است
روحش شاد و راهش پر رهرو باد 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحگاه معروف دوکوهه
"شهید محسن گلستانی"
انگار زمین و زمان باهاش می خواندند :
اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار ....
🌷شادی روح پاک شهیدگلستانی صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محسن گلستانی
وصیت نامه شهید محسن گلستانی
به نام آن کسی که یادش آرامشدهنده قلبها و ذکرش شیرینی کامهاست.
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
وصیت نامه محسن گلستانی فرزند علی
«مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند، جهاد کنند و هر کس در جهاد به راه خدا کشته شود یا فاتح گردد، زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم.»
قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۷۴
طبق این آیه شریفه و چندین آیه دیگر مشابه همین آیه، خداوند متعال وظیفه مسلمین را در قبال دین اسلامی که برگزیدهاند، مشخص نموده که ما نباید تا زمانی که انساننماهایی هستند حیوان صفت، که زندگی دنیوی را بر عالم آخرت ترجیح دادهاند، دست از مبارزه بر علیه مشرکان به خدا و این دنیاپرستان بیدین و حس دنیاپرستی و حب متاع دنیا برداریم.
البته مسئله آخرت و زندگانی جاوید مسئلهای نیست که بشود شرحش را در همین چند صفحه مختصر و با جوهر یک خودکار بیان کرد، اما همین قدر که حس میکنم باید روزی مقابل خداوند و رسولان و امامان و شهدا بایستم و خجالت بکشم از خیانت در امانی که آنها در اختیار ما گذاشتند، نمیدانم چه بگویم و چطور حسی را که به من دست میدهد، برایتان شرح دهم.
اگر ما کمی با خود خلوت کنیم و با عقل خودمان مشورت کنیم، میبینیم تمامی راههایی را که میتوانیم با پیمودن آن به طور صحیح رضایت خداوند و اولیاء او و مقربین درگاهش را جلب کنیم، خود پروردگار توسط پیامبر و قرآن کریم پیش پای ما گذاشته و آن این است که هر فردی که خودش را انسان باعقل و اندیشه سالم میداند، باید این نیرو و توان را در خودش حس کند که میتواند در برابر هواهای نفسانی خود بایستد و مبارزه کند که این کار در اسلام جهادی است به نام جهاد اکبر و ما برای این که بتوانیم جهاد اکبر را در وجودمان پیاده کنیم، مراحلی را باید بگذرانیم که سختیها و مشقات و مصیبتها و شکستهایی را باید متحمل شویم و صادقانه مقاومت کنیم.
ما از کثرت گناهان خویش آگاهیم و به مردن هم اعتقاد کامل داریم، پس چرا از فرصتی که خداوند در این جهاد اصغر (جنگ با کافران و مشرکان ودنیاپرستان) به ما داده است استفاده نکنیم تا بتوانیم یک شبه ره صدساله را بپیماییم و با جنگیدن در راه خدا و کشته شدن در راه او پردهای عظیم روی گناهان چندین سالهامان بکشیم؟
پس در راه تحقق بخشیدن به جهاد اکبر در خودمان به جهاد اصغر با دشمنان دین بپردازیم. آری در جبهه از خیلی گناهان کبیره دوریم و بیشتر سعی میکنیم با یاد خدا، روحمان آرامش و قلبمان نشاط و وجودمان حالتی روحانی داشته باشد.
باری هیچ کس نباید برای ناکامی شهیدی در این دنیا اندوهگین شود زیرا به کام و به وصال معشوقی دیرینه میرسد که از بطن تولد او را یاوری نموده و آن روزی که من شهید شوم، روز عروسی من، و آن سنگری که در آن جان دهم، حجله دامادی من و آن لباسی که به خونم آغشته شود، لباس دامادی من است.
از شما میخواهم برایم مجلسی ساده در شأن خودمان بگیرید و خرجهای اضافه نکنید، درعوض به محتاجان کمک کنید و اگر اشکی از دیدگان شما سرازیر شد، به یاد آقا اباعبدالله (ع) باشید و برای خانم زینب و یتیمان گریه کنید و به پهلوی بشکسته فاطمه زهرا (س) گریه کنید و اگر برای این خاندان و مصیبتهای آنان اشکتان سرازیر نشد، برای خودتان بگریید که مبادا از اهل بیت دور باشید و متوجه نباشید که مصائب آنان از تمامی مصیبتها بزرگتر است.
و در آخر به عنوان خدمتگزار کوچکی برای شما و به عنوان برادر حقیرتان حرفها و خواهشی عاجزانه دارم که برایتان ذکر میکنم:
۱) امام عزیز را در هر زمان وعبادتتان دعا کنید.
۲) در راه تداوم و صدور انقلاب اسلامی تا پای جان بایستید.
۳) سعی کنید در تمام جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته باشید، چه خط مقدم و چه پشت جبهه، چه با مالتان و حتی با جانتان.
۴) سعی کنید خودتان را چنان بسازید که آمادگی ظهور حضرت مهدی (عج) را داشته باشید.
۵) یاد تمامی شهدا را همیشه زنده نگهدارید و دعا کنید که خداوند تمامی شهدا را با شهیدان صدر اسلام و با ائمه و اولیای خودش محشور بسازد.
۶) اتحادتان را حفظ کنید و از صف خداپرستان حقیقی متفرق نشوید و منافقان تفرقهانداز را از خودتان دور کنید تا اسیر وسوسههای شوم شیطانی آنان نشوید.
۷) قرآن را زیاد تلاوت کنید و به معنای آن بیشتر عمل کنید.
۸) یاد امام حسین (ع) و شهدای کربلا و تمامی وقایع ایثارگرانه پیامبران و امامان و مصیبتهایشان را زنده نگهدارید.
۹) به خاطر رضای خدا و پابرجا بودن پرچم لااله الا الله و برای دین مبین اسلام بجنگید و سختی بکشید نه به خاطر حب متاع و دنیا و زمین و ثروت.
۱۰) اشعار اسلامی را زنده نگهدارید و سعی کنید نوحهخوانی و سینهزنی و مراسم دعای کمیل و توسل و ندبه را هر چه باشکوهتر برگزار کنید که تنها راه نزدیک شدن به خدا ادامه راه ائمه و گام برداشتن در راه آنهاست.
در پایان متذکر میشوم که من در این راه بیاجازه پدر و مادر نیامدم و آنها به من از کوچکی ادب آموختند و نماز و شیوه پاکبودن را در کنار آنها فراگرفتم و از آن موقعی که پدرم به من نوحهخوانی را آموخت، خودشان مرا با رضایت کامل به جبهه علیه ناپاکی و مشرکان با خدا فرستادند تا با آنها بجنگم و این جنگ دنباله همان جنگ و این جبهه ادامه همان جبهه است که از کودکی مرا در آن ثبتنام کردند.
پس من افتخار میکنم به چنین پدر و مادری و خیلی هم دوستشان دارم و من نمیخواهم فقط در این دنیای دو روزه با آنها باشم و میخواهم در آن دنیا تا ابد کنار هم باشیم، اگر خدا قبول کند، چون سرانجام آنها هم باید بیایند پیش ما و انشالله من زودتر بتوانم راهی را که میخواهند بیایند آبوجارو کنم چون این جور پدر و مادرها را علی و فاطمه (ع) باید پذیرایی کنند.
هر کجا خواستید مرا دفن کنید، چون فرق نمیکند، فقط اعمال انسان مهم است.
این چند بیت شعر را از قول خداوند به بنده فراری و گنهکار به روی کاغذ میآورم:
ای یاغی ستمگر بر ما وفا نکردی
عمری تو ای فراری، رو سوی ما نکردی
هر شب منادی ما، میزد تو را صدایت
اما تو یک شبی هم، ما را صدا نکردی
ما پرده پوشیم از مهر، بر جمله گناهت
اما تو ای جفاجو، از ما حیا نکردی
جداً بیاییم شرم و حیا کنیم که در محضر خدا معصیت نکنیم و بیاییم با خدا آشتی کنیم که برگشت همه ما به سوی اوست.
و با آنهایی که میگویند این جنگ تا کی ادامه دارد و یا این که میگویند شما سهمیه خود را به جبهه رفتهاید و دیگر بس است، این آیه از سوره انفال را بازگو میکنم:
«ای اهل ایمان! بکشید در راه خدا تا زمانی که فتنه و فساد برطرف شود و دین همه، دین خدا گردد.»
در پایان از تمامی دوستان و آشنایان و اقوام حلالیت میطلبم و امیدوارم این حقیر را ببخشید.
خداحافظ شما
بنده حقیر خداوند محسن گلستانی
نگارش به تاریخ 1363/07/30
التماس دعا