"فرقۍنمیکند
رمضانیـامحرمتــــ
در ڪلِ مـاهها
شبسوم
بہیادتوستــــ :)
#یـارقیہخاتون♥️
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
"فرقۍنمیکند رمضانیـامحرمتــــ در ڪلِ مـاهها شبسوم بہیادتوستــــ :) #یـارقیہخاتون♥️
بعدازنمازیهسلامم
بهبیبیبدین✨
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
#وحسینشدتمامعشقمن♥️ شوق پرواز بـــده روح زمیـــن گیر مرا🌸 به جنـــون سر ایوان طلا محتاجــــم✨ دو
#صبحمراباسلامبہتوشروعݦےڪنم🙌🌸
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
#اباعبدالله💛🌱
{داده همیشہ لطف تو من را خجالتے
آقای ڪربلا چہ قدر با محبتے😌}
{ماندم چرا نگاه تو افتاد سوے من؟!
من هیچِ هیچِ هیچم و تو بےنهایتی😍}
#السلام_علیڪ_یااباعبدالله✋🏻♥️
#صباحڪمحسینۍ🌤
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
#جنون :) #مارابنویسیدمسلماݩرقیہ♥️☺️ |میلخوندارممن♥️| |جمهورۍاسلامۍایرانرقیہ🌱| |❥ •• ʝoiŋ√| ╔
#روزِسومبندگۍ😌💜
روز سوم ڪھ رسد یاد ڪسے می افتم
ڪھ زِ فرط عطشش نالھ زده ؛ وای عمو💔
•
#الھےبہرقیہ🌱
°🌸🌱°
براےِبندگاݩنیڪوڪارݥ
چیزهایےذخیرهڪردهاݥ
.
ڪهنهچشمیدیدهـ
نهگوشیشنیدهـ
ونهبهذهنِکسیخطورکرده…😍😌
#حدیثقدسے∞♥️
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
4_5976792187495515873.mp3
13.13M
🎤•|#ڪربلایۍحمیدعلیمۍ|•
🔊شور _توخیلےوقتهزندگیمے؛
تَحملیڪۍمثلمَنمثلتحملِیه
دردهتوزندگیمڪسۍمثلِتو؛منُ
تحملمنڪرده؛😔♥️•~
↓
#توخیلےخآطرتعزیزهآقا
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
https://harfeto.timefriend.net/239302699
#نظرسنجۍڪانالمون😍🌱
ببینمنظرتونچیہ؟😄
جرئتدارینبگینبده؟🤒
#حتماشرڪتڪنینرُفَقا💜
بهطورڪاملاناشناسہ،راحتباشین(:
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
^رضایتگلبانوهاےڪانالازجایزههاۍ
چالشدفعہپیش😍😌^
#مبارڪتونباشہجانآها💜🌙
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
~♡~
♢هروقـتبعـدازاونگنــاه...!
♢خـداانقـدرزندهنگهـتداشت
♢ڪہوضوبگیـــری،
وایسـتیجلوشـــونمــازبخونـــی...😌
♢یعنیپذیرفتـــت،
خـداازطُناامیـدنیســت🙃💜
#استادشجاعے🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اقتدارسپاه🌱
تا چفیه به دوش چکمہ بر پا دارد
بر دیده👀همیشه "امر مولا"✊🏼دارد
این هیمنہوصلابت اش: دشمن ترس😎
با نام #سپاه #عشق♥️معنا دارد✌️🏼
🎧|#سیدرضا_نریمانی
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
#شرڪتڪنندهشمارهنهم😍🎉
#سینبزنبزندهشۍ🎊💜
^فاطمہزهرابانو^
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
•^همیشـه آیه ی وجَعَلنـا رو
زمـزمـه مےڪـرد ، گـفـتـم
آقـا ابراهـیم ، این آیـه براے
محـافظت در مقابل دشمنـه ،
ایـنجـا ڪه دشـمـن نـیسـت ...
نگـاﻫ معنادارے ڪرد و گفـت
دشمنے بزرگتر از شیطان ...؟^•
#ڪتابسلامبرابراهیم📚🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
6285541_661.mp3
4.24M
♥️🖇
#جزء۳قرآنڪریم😍🌱
تندخوانےوترتیل📖
قـارے: #استاد_معتز_آقایـے🎤
مدتزماݧ←۳۴دقیقہ
•^بهنیابٺاز👇
←شهیدسپهبدحاجقاسمسلیمانۍ♥️
←امامعلۍجانم💜
#قبولباشہ🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
#دل_نویس…🖇🗒
بهچیزےوابستهِباش؛
ڪهِبَراتبِمونه،
ارزشداشتهِباشهکهِ
"وابستهشبِشی"
نهایندُنیاڪهِبههِیچےبَندنِیست...!"
یهِچیزمِثلنِگاههای#مهدی🌱
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
4_5850471714646919309 (1).mp3
731.3K
•🌱💔•
اَللّهُمَّاَذِنْتَلىفىدُعآئِکَوَمَسْئَلَتِکَ...
#ببخش🥀
خودتخواستنرابهماآموختهای🌿
#سیدمصطفیالموسوی🌸
#دعاےافتتاح💫
#درخواستی ♥️
#التماسدعا🤲🏻
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌈🖇
#دعآۍروزسوممآهمبآرڪرمضآن ^ـ^♥️✨
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیبا مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ»
خدایانیرومندمنمادرآنروزبہپاداشتندستور فرمانتوبچشاندرآنشیرینییادترامهیاڪن مرادرانروزراےانجامسپاسگذاریتبهڪـرم خودتنگهدارشمرادراینروزبهنگاهداریت
وپردهپوشےخودتاۍ
#بیناترینبینایان👀💜
══@karbala_h══
╚══๑♥️⃝⃖⸙ᬼ ᬼ⃝⃖♥️๑══╝
『 اَلحُسِـٰین🇵🇸』
#شروعپارتِاوڷ💜😌 برف آنقدر بارید تا تمام جاده را سپید پوش کرد و راهها را بست. جاده چالوس در میان ا
#شروعپارتِدومـ😌💜
طعم شیرینی داشت این پسرم گفتن حاج علی؛ طعم دهانش که شیرین شد، قلبش را گرم کرد.
-ارمیا هستم... ارمیا پارسا
حاج علی: فضولی نباشه کجا میرفتی؟
ارمیا: راستش داشتم برمیگشتم تهران؛ برای تفریح رفته بودم جواهرده.
حاج علی: توی این برف و سرما؟! ما هم میرفتیم تهران.
ارمیا: اینجور وقتا خلوته؛ تهرانی هستید؟
صدای زمزمه مانند دختر را شنید:
_جواهر ده رو دوست داره، روزایی که خلوته رو خیلی دوست داره.
حاج علی با چشمان غمگینش به زن نگاه کرد:
_هنوز که چیزی معلوم نیست عزیز بابا، بذار معلوم بشه چی شده بعد با
خودت اینجوری کن!
آیه در خاطراتش غرق شده بود و صدایی نمیشنید. صدای صحبتهای َ ارمیا و حاج علی محو و محوتر می ردی در گوشش زنگ
شد و صدا میزد:
_وای آیه... انگار اینجا خود بهشته!
آیه با لبخند به مردش نگاه کرد و با شیطنت گفت:
_شما که تا دیروز میگفتی هر جا که من باشم برات بهشته، نظرت عوض شد؟
-نه بانو؛ اینجا با حضور تو بهشته، نباشی بهشت خدا هم خود جهنمه!
آیه مستانه خندید به این اخم و جدی
صدای حاج علی او را از خاطرات به بیرون پرتاب کرد:
_آیه جان... بابا! بیا این آبجوش رو بخور گرمت کنه!
به لیوان میان دستان پدر نگاه کرد. لیوان را گرفت و بخارش را نفس ردش بود، به یاد آورد...
َ
کشید؛ این عادت همیشگی او و مردش استکان را از روی میز برداشت و بخارش را نفس کشید و گفت:
_لذت خوردن یه چایی خوب، به اینه که اول عطرشو نفس بکشی...
مخصوصًا وقتی چای زنجبیل باشه!
استکان را به بینیاش نزدیک کرد و نفس عمیقی کشید و با لذت چشمانش را بست.
حاج علی لیوان چای را به سمت ارمیا گرفت: _بفرمایید، چای دارچینه، بخور گرم شی!
لیوان را گرفت و تشکر کوتاهی کرد. نگاهی به اطراف انداخت.
بارش برف قطع شده بود؛ اما آنقدر شدید باریده بود که هنوز هم امکان حرکت
وجود نداشت؛ باید منتظر راهداری و امدادگران هاللاحمر بمانند. دستی
جلوی چشمش قرار گرفت، حاج علی بستهای بیسکوئیت را مقابلش گرفته بود:
_بخور، بهتر از هیچیه! وقت نشد وسایل سفر رو حاضر کنم؛ برگشتمون عجلهای شد.
حال دخترمم خوب نیست، زنها بهتر این کارا رو بلدن!
#پارت_دوم📚🖇