شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت205 گذر از طوفان _نه نمیخواد چیزی به فروغی بگی خودم یه کاری میک
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت206
گذر از طوفان✨
در حیاط رو بستم نگاهی به جلوی در راهرو انداختم
_خداروشکر فکر کنم امشب خبری از دورهمی گرفتن ناز بانو نیست
کفش هام رو روی جای کفشی گذاشتم و داخل رفتم ناز بانو با باز شدن در هال تلفن توی دستش رو جابجا کرد به شخصی که پشت خط بود گفت
_ترانه هم الان برگشت گوشی رو بهش بدم یا میاید اینجا باهاش حرف میزنید ؟
چند ثانیه سکوت کرد در جواب حرفی که شنیده بود گفت
_باشه داداش پس میگم بهتون زنگ بزنه کاری ندارید
خداحافظی گفت وتلفن رو سر جاش گذاشت
طلبکار گفت
_زبونتو نمیتونی تکون بدی سلام بکنی
وای خدایا باز رسیدم خونه اینم شروع کرد
_سلام وقتی داری با تلفن حرف میزنی چطور سلام بگم منتظر بودم قطع کنی
_علیک سلام توچکار به این چیزا داری سلام کن من بلدم جواب بدم
برای اینکه بحث الکیش رو تموم کنه پرسیدم
_کسی بامن کار داشت؟
_آره عموت زنگ زد صبح اومدن حاجی رو بردن بیمارستان نبودی ظهر هم زنگ گفتم رفتی خونه دوستت ،به گوشیت زنگ زده بود جواب ندادی گفتم حتما گوشی رو جا گذاشتی الانم گفت یه زنگ بهش بزنی کارت داره
_بابا که بیمارستان بود بردنش یه بیمارستان دیگه؟
_ منشی دکترش زنگ زده به آقا سلمان گفته حاجی رو به بیمارستانی که دکترش معرفی کرده ببرن بستریش کنن یه سری آزمایشات ازش بگیرن ببینن اوضاع درمانش چطوری پیش رفته میشه عملش کنن یا فعلا باید دارو هاشو مصرف کنه
ای وای چرا هرچی گرفتاریه پشت سرهم برای من پیش میاد همین یکی رو کم داشتم هنوز قسط هارو پس ندادم هزینه بیمارستان وعمل هم داره اضافه میشه
دست ناز بانو جلوی صورتم تکون خورد
_کجایی دختر دارم با تو حرف میزنم ها حواست بود چی گفتم؟
_آره حالا عمو چکار بامن داشت؟
_به من که نگفت بهش زنگ بزن ببین چی میگه بعدش بیاتعریف کن
چقد پررو حتما نخواسته تو بدونی بهت نگفته
سمت اتاقم رفتم لباس هام رو عوض کردم گوشی رو از داخل کوله پشتیم بیرون آوردم قفلش رو باز کردم پیام تماس های بی پاسخ رو باز کردم بجز شماره عمو و پریسا یه شماره ناشناس هم به تماس ها اضافه شده بود
از اتاق بیرون رفتم ناز بانو همراه نرگس به طرفم اومد
_قبل از اینکه زنگ بزنی به عموت غذا رو گرم کن شام بخوریم بعدش زنگ بزن
نگاه چپ چپی بهش انداختم و از کنارش رد شدم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
_خیلی برام عزیزی. دوست ندارم اینجوری ناراحت ببینمت.
_الان من به زبون بگم بخشیدم برات بسه؟
نیم نگاهی بهم انداخت. معلومه که از حرف زدنم کفری شده ولی نمیخواد واکنش منفی نشون بده.
_زبونی نه. میخوام خوش باشیم.
_پس باید صبر کنی زمان حلش کنه.
تکه ای از جگر های کباب شده رو توی دهنم گذاشتم. عمرا اگر به این زودی آشتی کنم.
با صدای پارس سگی توی نزدیکمون ترسیدم و فوری از جام پریدم و پشت سهراب ایستادم.
_بشین با ما کار نداره!
نگاهم روی سگ ثابت موند. قدمی سمتون برداشت که ناخواسته جیغ کشیدم و بازوی سهراب که هنوز نشسته بود رو گرفتم
_تو رو خدا یه کار کن بره
با خنده ایستاد.
_این بیچاره به ما کار نداره داره رد میشه!
محکم بهش چسبیدم و چشم هام رو بستم.
_سهراب تو رو خدا. اون بیاد اینجا من سکته میکنم.
با بدجنسی گفت
_الان که فکر میکنم این سگه رو خدا فرستاده تو یکم بچسبی به من. بلکم روابط حسنه بشه.
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
_خیلی برام عزیزی. دوست ندارم اینجوری ناراحت ببینمت. _الان من به زبون بگم بخشیدم برات بسه؟ نیم نگا
وقتی قهر میکنی هر چی مگه ببخشید نمیبخشی اینجوری میشه😍😂😂
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
+خوشحــــالـی یعنـــی روزه اولـی باشـــی…😌✨ اولی :امسال روزه می گیری؟ دومی :آره اگه خدا بخواد… اولی
از چالش روزه اولی ها جانمونید😍
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت206 گذر از طوفان✨ در حیاط رو بستم نگاهی به جلوی در راهرو انداخت
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت207
گذر از طوفان✨
ظرفهای شام رو شستم وسر جاش گذاشتم
از آشپزخونه بیرون رفتم تلفن سیار رو برداشتم سمت اتاقم رفتم شماره عمو رو گرفتم سریع صدای الو گفتن پخش شد بعد از سلام واحوال پرسی وپرسیدن حال بابا گفتم
_عمو جان ناز بانو گفتن باهام کار داشتید
_آره عزیزم فردا میتونی با ناز بانو بری بیمارستان یه نامه رو از پذیرش تحویل بگیری بیاری تحویل بیمارستان بدم
عمرأ من با این تو مخی برم خودم تنها برم بهتره
_فردا صبح که مدرسه م بعد از ظهر برم دیر نمیشه؟یا یه کاری کنید زنگ بزنید مدرسه به مدیر بگیدفردا مدرسه نمیرم که صبح برم دنبال نامه زودتر بیام
_فردا تا ساعت چهار نامه رو بیاری خوبه به ناز بانو بگو بیا دنبالت باهم برید
_عمو خودم میرم
وسط حرفم پرید
_نه تنها نمیخوام بری
_آخه ناز بانو با دوتا بچه بیاد با من انقد غر میزنه کاری هم که بخوام انجام بدم دیگه درست نمیشه
_پس خودم میرم دنبال نامه یا یکی رو میفرستم
_چرا نگران هستید خودم میتونم برم بگیرم
_تا فردا بهت خبر میدم
_باشه پس بهم خبربدید
خدا حافظی کردم تلفن قطع کردم با روشن شدن نور صفحه گوشیم دستم رو دراز کردم وگوشی رو از روی میز برداشتم قفلش رو باز کردم وارد پوشه پیامک ها شدم روی پیام شماره ای که ثبت نشده بود زدم
_سلام خانم نیکجو فروغی هستم چند بار تماس وگرفتم وپیام دادم جواب ندادید لطفا پیامم رو دریافت کردید جواب بدید
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein