تموم راهها که بیراه نیست... تموم جاده ها که مسدود نیست... نگاه کن خدا روی قله ی آرزوهای تو ایستاده و هر لحظه ممکنه دستتو بگیره تو فقط ادامه بده...

قطعا به راه های خود هدایتشان خواهیم کرد...🍂

دوستان خانواده ای که برای بدهی های هزینه پیوند دست نیازشون سمت ما گرفتن پدر خانواده هنوز بازداشت هستن همسرشون دوران نقاهت بیماری رو سپری میکنن و الان این‌نگرانی براشون‌ سمِ😔 مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ... دوستان برای این خانواده فعلا ۱۴۵۰۰میلیون تومن جمع شده ۳۵۵۰۰میلیون تومن دیگه لازمه تا پول یکی ازبدهی ها ویه چک حل بشه ما نمیتونیم هزینه کامل رو براشون جمع کنیم چون مبلغش بالاست عزیزان از پنج هزارتومن تاهرچقد در توانانتونه کمکمون کنید که بتونیم قدمی برای این خانواده برداریم مطمئن باشید برکتش به زندگیتون برمیگرده

5894631547765255

محمدی رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون از همراهیتون👇👇👇👇 @Karbala15 اجرتون باحضرت مادر دوستان اگر هزینه واریزبیشتر شد در راه خیر وفرهنگی هزینه میشه

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت316 گذر از طوفان✨ در اتاق رو بستم وسلام کردم گوشی دستش رو روی میز گذاشت وجوابم رو داد چند قدم جلوتر رفتم پوشه رو روی میز گذاشتم دستش رو دراز کرد پوشه رو برداشت و بازش کرد مشغول چک کردن برگه ها شد سرش رو بلند کرد _دستتون درد نکنه میتونید برید _خواهش میکنم ،ببخشید آقای فروغی یه سوالی داشتم پوشه رو کنار گذاشت _بفرمایید _وامی که از صندوق شرکت بهم دادید میتونم یکجا بر گردونم؟ دست به سینه به صندلیش تکیه زد _یعنی وام رو تسویه کنید؟ _بله _چرا؟نگران کم شدن حقوق هستید؟ آب دهنم رو قورت دادم _نه از سرماه دیگه سرکار نمیام قبل از رفتنم میخوام تسویه ش کنم یهوی ابروهاش بالا پرید _سرکار نمیاید‌؟یعنی چی مگه قرار داد امضا نکردید؟ _فعلا نمیخوام چند وقتی سرکار برم نگاه چپ چپی بهم انداخت _نمیخواید سرکار برید یا سر یه کار دیگه میخواید برید؟ یه طوری حرف میزنه آدم مقابلش کم بیاره نتونه چیزی رو پنهون کنه سرش رو تکون داد _جوابتون نشنیدم _فعلا نمیخوام سرکار برم طوری که انگار حرفم رو باور نکرده باشه لبخندی زد _باشه هرطور راحت هستید میگم قرار داد فسخ بشه خدارو شکر این دفعه گیر نداد زود قبول کرد _ممنون بدون اینکه نگاهم کنه جواب داد _خواهش میکنم با اجازه ای گفتم و از اتاق بیرون اومدم دوستان خانواده ای که برای بدهی های هزینه پیوند دست نیازشون سمت ما گرفتن پدر خانواده هنوز بازداشت هستن همسرشون دوران نقاهت بیماری رو سپری میکنن و الان این‌نگرانی براشون‌ سمِ😔 مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ... دوستان برای این خانواده فعلا ۱۴۵۰۰میلیون تومن جمع شده ۳۵۵۰۰میلیون تومن دیگه لازمه تا پول یکی ازبدهی ها ویه چک حل بشه ما نمیتونیم هزینه کامل رو براشون جمع کنیم چون مبلغش بالاست عزیزان از پنج هزارتومن تاهرچقد در توانانتونه کمکمون کنید که بتونیم قدمی برای این خانواده برداریم مطمئن باشید برکتش به زندگیتون برمیگرده 5894631547765255 محمدی رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون از همراهیتون👇👇👇👇 @Karbala15 اجرتون باحضرت مادر دوستان اگر هزینه واریزبیشتر شد در راه خیر وفرهنگی هزینه میشه "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

هیچکس‌،غیرتومارا‌به‌خدا‌راه‌نداد... ما‌پناهنده‌به‌دربار‌تو‌هستیم‌حسیـن... #آقای‌ابـٰاعبــد‌اللّٰھ❤

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

ازامروز تاعیدغدیربه مدت۴۰روز قرائت دعای عهد فرصت قرائت:از طلوع افتاب تا۹صبح به نیت ظهور🍃 #24روز

تموم راهها که بیراه نیست... تموم جاده ها که مسدود نیست... نگاه کن خدا روی قله ی آرزوهای تو ایستاده و هر لحظه ممکنه دستتو بگیره تو فقط ادامه بده...

در میان جاذبه این همه رنگ نوکرت تا به ابد رنگ شماست بی خیال همه‌ی مردم شهر دلم آقا بخدا تنگ شماست...😔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💔

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت317 گذر از طوفان✨ پریسا پنجره رو باز کرد چند لحظه بعد پنجره رو بست کیفش رو از روی مبل برداشت _ماشین آژانس رسید بریم از روی مبل بلند شدم سمت در رفتیم همزمان با بازشدن در آقای امیری جلوی در ظاهر شد سلام کردم مثل همیشه محترمانه جواب داد ببخشیدی گفتیم از شرکت بیرون رفتیم صدای طاها بیا بریم دیر شدش توی راهرو پیچید دست پریسا رو گرفتم و آروم گفتم _زود بریم قبل از اینکه بیان بیرون سوار ماشین بشیم حرکت کنه سریع از شرکت بیرون رفتیم سوار ماشین شدیم به محض اینکه پریسا در ماشین رو بست فروغی و امیری از شرکت بیرون اومدن فروغی چند ثانیه ای به تابلو نصب شده آژانس روی سقف ماشین خیرشد و با حرکت ماشین سمت ماشینش رفت نفس عمیقی کشیدم و چشم هام رو بستم با قرار گرفتن دست پریسا روی دستم چشم هام رو باز کردم _خوبی؟ سرم رو تکون دادم _به فروغی گفتی ؟ _آره روی صندلی کمی جابجا شد _چی گفت قبول نکرد؟ _قبول کرد گفت میگه قرار دادی که نوشتیم فسخ بشه نگاه متعجبی بهم انداخت _جدی میگی؟سریع قبول کرد غر نزد؟ _سریع که نه پرسید میخواید برید سر کار جدید گفتم نه فعلا نمیخوام کار کنم چطور مگه؟ _عه چرا اینطوری گفتی شرکت زاگرس گستر ساختمانیه اگر باهم در ارتباط باشن میفهمه الکی گفتی _حالا اگر اونجا استخدام شدیم یه کاریش میکنیم فعلا نگران پول وام هستم بهش گفتم تسویه میکنم _حقوق دوتامون میزاریم روی هم نگران نباش دعا کن بتونن نیروی جدید استخدام کنن _نه تو دست به حقوقت نمیزنی به حد کافی شرمنده ت شدم ،نیروی جدید چه ربطی به ما داره؟ _من میخوام دست بزنم مثلا میخوای چطوری جلوی منو بگیری ؟ نوچی کردم وساکت شدم بعد از چند ثانیه سکوت ادامه داد _رفتم بالا به امیری گفتم تا آخر این ماه سرکارمیام _مگه نگفتی فردا میگی ؟ _دیگه امروز گفتم _خب چی گفت؟ _اولش کلی غر زد نمیشه شما قرار داد بستی باید تا پایان قرار داد کارتون انجام بدید وا رفته بهش زل زدم _قبول نکرد؟ _چرا با کلی ادا و اصول و اخم گفت باید یه جایگزین براتون بیاد کل کارهارو بهش آموزش بدید بعد میتونید دیگه نیاد نفس کلافه ای کشیدم _ای بابا اینطوری که نمیشه سرکار جدید بریم _تو دعا کن کسی بیاد دنبال کار ما همه چی رو بهش آموزش میدیم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

👈🏻 دحوالارض، روز دعا برای امام زمان علیه السلام.

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت318 گذر از طوفان✨ جواب آخرین سوال امتحان میان ترم زیست رو نوشتم زیر چشمی نگاهی به پریسا که مشغول نوشتن بود انداختم جامدادیم رو داخل کوله پشتیم انداختم وزیپ کوله پشتیم رو کشیدم از روی صندلی بلند شدم با صدای پایه صندلی پریسا سرش رو بلند کرد دوباره به برگه ش خیره شد برگه امتحانی رو تحویل دادم به مراقبی که بجای دبیر زیست سرکلاس اومده خسته نباشیدی گفتم با لبخند جوابم رو داد از کلاس بیرون رفتم چند لحظه بعد پریسا از کلاس بیرون اومد سمتم اومد _امتحان چطور بود ؟ _خوب بود همه سوال هارو جواب دادی؟ _آره ولی سوال ژنتیک رو نمیدونم جوابش رو درست نوشتم یانه _برسیم شرکت حلش میکنیم _آره بریم گوشی هامون تحویل بگیریم زنگ رو زدن یه چیزی بخریم بعد بریم ایستگاه سوار ماشین بشیم _باشه گرسنه ت شده؟ _آره دارم ضعف میکنم _خب غذا سر راه میخریم _فعلا یه کیک وآبمیوه بخوریم بعدش نهار میخوریم یهوی خنده م گرفت _معلومه خیلی گرسنه ت شده _صبحانه هم مفصل خوردم زنگ تفریح هم لقمه هارو خوردیم فکر کنم از استرس امتحان ضعف کردم متعجب بهش خیره شدم _جدی میگی؟ توکه همیشه نمراتت بالاس استرس چی رو داشتی _دیشب نتونستم خوب بخونم همش نگران بودم نمره مستمرم کم بشه که بخیر گذشت سرم رو متاسفم تکون دادم جلوی در دفتر وایسادیم پریسا ضربه ای به در زد با صدای بفرمایید معاون پرورشی داخل رفت سلام خسته نباشیدی گفت وجواب گرفت _ببخشید خانم اومدم گوشی هامون ببرم _خواهش میکنم برو از داخل کشو اول که بازه بردار اسمتون رو داخل دفتر ثبت بنویس _چشم پریسا گوشی به دست بیرون اومد چند دقیقه ای گوشه سالن نشستیم باصدای زنگ آخر از سالن بیرون رفتیم با قدم های بلند سمت بوفه رفتیم پریسا دوتا کیک وآبمیوه خرید سهم من رو سمتم گرفت ازش گرفتم _ممنون با دندونش جلد کیک رو باز کری وآبمیوه ش رو روی دستم گذاشت براش بازش کردم تشکر کرد از دستم گرفتش بعد از خوردن خوراکی ها از مدرسه بیرون رفتیم سمت ایستگاه رفتیم و سوار ماشینی که نوبتش بود شدیم پریسا سوالی رو صدام زدم نگاهش کردم _جانم؟ _بابات این هفته بستری میشه؟ سرم رو تکون دادم _اره چند روزه دیگه عملشه _دیروز منشی شرکته گستر زنگ زد گفت کی میاید قرار داد رو امضا کنید با حرفش یهویی یاد رفتار مدیر شرکت افتادم چند لحظه ای سکوت کردم _حواست هست چی گفتم؟ آب دهنم رو قورت دادم _آره ،بنظرت این شرکته برامون دردسر نمیشه ؟ شونه شو بالا انداخت _نمیدونم ولی مثل شرکت فروغی اینا نیست _حس خوبی نسبت به کارمند هاش ومدیرش ندارم توام اینطوری احساس میکنی یامن حساس شدم؟ "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

سلام دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍 🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند . https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95

دَحْوُ الْأرْض ۲۵ ذی‌القعده، روز بیرون آمدن زمین از زیر آب است. بنابر برخی روایات در این روز وقایعی همچون فرود آمدن کشتی نوح بر کوه جودی، تولد حضرت ابراهیم (علیه‌ السلام) و حضرت عیسی (علیه‌ السلام) و نزول نخستین رحمت خدا بر حضرت آدم (علیه‌ السلام) به وقوع پیوسته است.

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

ازامروز تاعیدغدیربه مدت۴۰روز قرائت دعای عهد فرصت قرائت:از طلوع افتاب تا۹صبح به نیت ظهور🍃 #23روز

دَحْوُ الْأرْض ۲۵ ذی‌القعده، روز بیرون آمدن زمین از زیر آب است. بنابر برخی روایات در این روز وقایعی همچون فرود آمدن کشتی نوح بر کوه جودی، تولد حضرت ابراهیم (علیه‌ السلام) و حضرت عیسی (علیه‌ السلام) و نزول نخستین رحمت خدا بر حضرت آدم (علیه‌ السلام) به وقوع پیوسته است.

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت319 گذر از طوفان✨ _باید توی شرکت گستر شش دنگ حواسمون رو جمع کنیم کارمنداش از نظر ظاهری هم اخلاقی باهامون فرق دارن دیدی که چقد راحت همه شون با هم بگو وبخند داشتن چقد راحت با مدیرشون گرم میگرفتن ولی شرکت فروغی و امیری اصلا از این خبرا نیست _منم از همین چیزا میترسم جو رفتاریشون باعث شد دلهره بگیرم _راه دیگه ای نداریم تنها کاری که توی این یه هفته تونستیم پیدا کنیم و شرایطمون رو قبول کنه همین شرکت بود که نزدیکتره ، بقیه شون بخاطر سن وسابقه کار زیاد نداشتن قبول نکردن تنها خوبی که داره اینه کارمون داخل سالن کنار همدیگه هستیم بجز همدیگه با بقیه شون بجز سلام وخدانگهدار یا سوال کاری حرف دیگه ای باهاشون نداریم _میدونم ولی از الان دلم شور میزنه همش میترسم یه مشکلی برامون پیش بیاد _فال بد نزن فعلا که این چند روز باید منتظر باشیم ببینیم نیرو جدید برای فروغی اینا میاد که جذبش کنن یانه اگر دیر استخدام کنن همین شرکت گستر روهم از دست میدیم نفس کلافه ای کشیدم _دیگه نمیدونم چکار کنم با چنگ و دندون دارم سعی وتلاش میکنم این گره کوری که به زندگیمون خورده رو باز کنم ولی باز بشو نیست _درست میشه داریم به هر دری میزنیم آخرش یکیشون باز میشه همه چی به خیر و خوشی حل میشه پوز خندی زدم _برای من بدتر نشه بعید میدونم درست بشه فقط بابام خوب بشه دیگه هیچی نمیخوام سختی کار کردن و حرص وجوش خوردن و غرغرکردن های ناز بانو رو حاضرم تحمل کنم با توقف ماشین کوله پشتیم رو از روی پام برداشتم در ماشین باز کردم تشکر کردم وپیاده شدیم پریسا کوله ش رو روی شونه ش انداخت کنارم وایساد ودستم رو گرفت _حال حاجی خوب میشه انقد بی تابی نکن بعدشم بی جا میکنی اخلاق زهرماری ناز بانو رو تحمل کنی وسط حرف زدنش یهوی ساکت شد نگاهی بهش انداختم _چت شد ؟ با دستش به اون طرف خیابون اشاره کرد دیدن عطایی وپرویزی باعث شد ضربان قلبم بالا بره استرس بگیرم _وای بدبخت شدیم پرویزی فضول این کنه رو آورده آدرس شرکت نشونش بده _هول نشو گفتم بدو ،بدو زود به شرکت برسیم نمیتونن ببیننمون "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

سلام دوستان عزیز به خاطر درخواست های زیاد شما بزرگواران نویسنده تصمیم گرفتن vip رمان ها رو بار گزاری کنند😍 🌹توجه داشته باشید عزیزانی که میخواند تو کانال خصوصی نویسنده عضو بشن لطفا قبل از رفتن به پی وی ادمین شرایط رو کامل بخونن درصورت قبول شرایط پی وی ادمین مراجعه کنند . https://eitaa.com/joinchat/1087308137C16faeedd95

گنبدت دل می‌برد وقت ملاقاتی بده...💔

تو برای خدا باش خدا و همه ی ملائکه اش برای تو خواهند بود..! شیخ رجبعلی خیاط میگه