eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
وحشتناک عروس در شب نامزدی ساعت ۵ صبح از خواب بیدار شدم و دیدم برق اتاق دخترم همچنان روشن است اولش فک کردم شاید با نامزدش بیدار مونده ولی وقتی از کنار اتاقش رد شدم با دیدن در نیمه باز دلم شور افتاد کمی که نزدیکتر رفتم دیدم دخترم با چشمانی باز از تخت آویزان است .سریع داخل اتاق شدم و ..... https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1138 گذر از طوفان✨ هزینه نهار رو حساب کرد و سمت ماشین رفتیم و س
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ دکتر جواب سونوگرافی رو مطالعه کرد به ترازوی گوشه اتاقش اشاره کرد _نورا خانم برید روی ترازو از روی صندلی بلند شدم صندل هام رو کنار ترازو گذاشتم ، پاهام رو روی ترازو گذاشتم خانمی که با روپوش سفید کنار دکتر بود به طرفم اومد عدد رو خوند پایین اومدم صندل هام رو پوشیدم برگشتم سر جام دکتر لبخندی زد _چون دوقلو باردار هستید خیلی هم وزنتون بالا نیست ،جواب آزمایش رو گرفتید بیارید ببینم فعلا که خداروشکر همه چی خوبه و مشکلی نیست. طاها نگاه ازم برداشت و روبه دکتر گفت _خانم دکتر الان که خداروشکر مشکلی نیست بریم مسافرت پرواز برای همسرم خطر نداره؟ _فکر نکنم با پرواز مشکلی پیش بیاد، ولی از هشت ماهگی مسافت های طولانی رو با ماشین نرید نگاه پر از ذوقم رو به صورت خوشحال طاها دادم _هفته آینده میریم، ان شاءالله بعدش جایی نمیریم دکتر سرش رو تکون داد _بسلامتی ،پس اگر تونستید قبل از سفرتون جواب آزمایش بیارید که اگر دارویی لازم باشه مصرف کنه براشون تجویز کنم. _باشه حتما تشکر و خداحافظی کردیم از اتاق بیرون رفتیم نگاهی به جایگاه منشی انداختم _بگیم برای چند روز دیگه نوبت بهمون بده ؟ _جواب آزمایش بگیریم میگم محدثه زنگ بزنه نوبت بگیره بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم، طاها ماشین رو روشن کرد با لبخند عمیقی که روی لبش بود گفت _خب خانمی، بریم خونه خودمون یا بابا؟ _خونه خودمون، یه روز قبل از اینکه بریم میریم پیش بابا ازش خدا حافظی میکنیم. _باشه عزیزم حرکت کرد و بعد از چند دقیقه سکوت گفت _یه زنگ به مامان بزن گوشی بزار روی بلند گو باهاش حرف بزنم _چی میخوای بهش بگی؟ _بگم یه زنگ بزنه به بابا بگه ما هم رو به لیست اضافه کنه لبخندی زدم _چشم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1138 گذر از طوفان✨ دکتر جواب سونوگرافی رو مطالعه کرد به ترازوی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ در ماشین رو باز کردم و پیاده شدم آقا حشمت سمت ماشین اومد سلام کردم _سلام دخترم خوبی؟ _ممنون به طرف طاها رفت با هم حال و احوال کردن به خونه اشاره کرد _تخت و وسایلی که حاج خانم گفت گرد گیری شده و تمیز توی اتاق چیدیم، تخت یه نفره رو هم گذاشتیم داخل یکی از اتاق ها اگر کاری داشتید بهم خبر بدید. طاها لبخندی روی لبش نشست _دستتون درد نکنه لطف کردید _خواهش میکنم آقا حشمت سمت باغچه رفت طاها در راهرو رو باز کرد داخل رفتم _باید الان بریم پایین؟ _نه میریم بالا وسایلی که لازم داری آماده کنیم بعد میایم به کفش های جلوی در خیره شدم _مامان اینا مهمون دارن؟ آروم خندید _نه احتمالا داداش و آبجی اینا اومدن ،یه سلام بدیم بعد بریم بالا؟ سرم رو تکون دادم و حرفش رو با لبخندم تایید کردم ضربه ای به در زد صدای بفرمایید گفتن حاجی بلند شد، طاها دستگیره رو پایین کشید دستش رو روی کمرم گذاشت چند قدمی رو جلو تر رفتم خانواده ش مخصوصا و طیب و پدر مادرش با لبخند و روی باز ازمون استقبال کردن مامانش چند قدمی رو جلو اومد _چرا جلوی در وایسادید بیاید داخل، بابات شیرینی گرفته الان میخواستم با چایی بیارم _ممنون مامان جان، بریم لباس عوض کنیم برمیگردیم. _باشه عزیزم پس وسایلی هم لازم دارید بیارید پایین که دیگه بالا نرید. دستش رو برداشت و روی چشمش گذاشت و لبخندی زد _چشم _چشمات سلامت مادر، برید زود بیاید آینده🙄🙄🙄 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
🔴وقتی طلاق گرفتم دخترم فقط ۱۲ سالش بود من رفتم خونه بابام دخترم با پدرش موند در هفته فقط یبار میدیدمش هر بار که دخترم می‌اومد خونه پدرم هر روز بیشتر از هفته قبل افسرده تر میشد فکر میکردم بخاطر جدایی منو پدرش تا اینکه یه هفته که قرار بود بیاد خونه پدرم نیومد نگران شدم  زنگ زدم گفتن دخترت حالش بده سریع بیا بیمارستان بعد دو سه روز بستری بودن از دخترم دلیلشو پرسیدم گفت ...👇😭 https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1139 گذر از طوفان✨ در ماشین رو باز کردم و پیاده شدم آقا حشمت سم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ چادر و کیفم رو روی تخت گذاشتم و نشستم و نفسی کشیدم با صدای طاها سرم رو چرخوندم _به چی فکر میکنی ؟ _وسایل بزارم داخل چمدون زشت نیست؟ صدای خنده ش بلند شد _چرا بد بشه؟ولی کمد پایین هم هست _میدونم گفتم الان بزاریم داخل چمدون بعد اونجا داخل کمد بچینمشون سمت کمد رفت درش رو باز کرد _کدوم چمدونم بیارم نگاهم بین دوتا چمدون جابجاشد _وسایل هر دوتامون داخل چمدون سورمه ای جا میشه؟ بیرونش آورد چرخوندش _آره ،اگر نشه لباس هاورو میندازم روی دستم میبریم _برای پایین نمیگم سوالی به چشم هام زل زد _پس واسه کجا؟ _سفرمون دیگه لبخند روی لبهاش نشست _آها ،آره فکر کنم خوبه _لباس های روی رگال میاری _باشه عزیز دلم بلند شدم سمت دراور رفتم کشو ها رو باز کردم چند دست لباس برداشتم و گوشه تخت گذاشتم طاها چمدون رو باز کرد وسایلی که لازم داشتیم رو مرتب داخل چمدون گذاشت بستش، لبه تخت نشست با نگاه پر از ذوقش گفت _نورا چشم هات رو ببند تعجب کردم و ابروهام رو بالا انداختم _چرا؟ _یه لحظه ببند میخوام یه چیزی بهت بگم تعجبم بیشتر شد _با چشم باز نمیشه بشنوم! _نه چند ثانیه ببند _میخوای بترسونیم ؟ چشم هاش گرد شد _عه مگه دیونه م توی این وضعیتت بترسونمت ،ببند که زودتر بریم پایین تا دنبالمون نیومدن _نه دور از جان ،فقط زود حرفت رو بزن _باشه فداتشم پلک هام رو روی هم گذاشتم ،با آویزون شدن چیزی روی لباسم دستم رو بالا آوردم روی گردنم کشیدم صداش از کنار گوشم بلند شد _چشم هات رو باز کن به پلاک الله ای که کف دستم گرفت بودم خیره شدم و حیرت زده گفتم _وای طاها چقد قشنگه صورتم رو بوسید _مبارکت باشه خانمی دستم رو پایین آوردم رو به آینه چرخیدم نگاهم روی پلاک و زنجیری که روی لباس میدرخشید ثابت موند _طاها ممنون خیلی نازه سمتش چرخیدم _حالا مناسبت این کادوی زیبا چیه؟ به کلمه الله خیره شد _خیلی وقت پیش برات خریدمش، میخواستم شبی که با مامان اینا بیایم خواستگاری بهت بدمش بگم بندازش گردنت که الله همه جا مواظبت باشه نفس عمیقی کشید و ادامه داد _با اون اتفاق های که افتاد دیگه نشد بهت بدمش چند روز پیش در کمد باز کردم دیدمش گفتم الان بندازمش گردنت که خدا مواظب عزیزانم باشه لبخند ملیحی زدم به شوخی گفتم _دستت درد نکنه ،خوشبحال عزیزانت با انگشتش ضربه آرومی روی بینیم زد _حسودی نکن که اصلا بهت نمیاد ،بعدشم هیچکسی نمیتونه جای خانومم بگیره حتی فسقلی هامون با خنده گفت _پس خیالت راحت نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 🎤 🎬 نماهنگ بی‌مردم 🔰 رهبر معظم انقلاب‌اسلامی بعد از مراسم دیشب به حاج مهدی‌رسولی فرمودند: این مرثیه‌ی شما (اشاره به مداحی ‎)‌ کار یک منبر نه بلکه کار چند منبر رو با هم کرد.
هدایت شده از  حضرت مادر
9ـ احترام به کودک.mp3
12.12M
🔸 درس نهم: احترام به کودک از بدو تولد استادغلامی🍃✨ نسل مهدوی