eitaa logo
شهیدانه
353 دنبال‌کننده
1هزار عکس
866 ویدیو
1 فایل
امروززنده کردن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.🌻 امام خامنه ای💐 شهدا شمع 🕯️ محفل بشریتند.🌹 شهید مطهری (ره)🌷 ❀ ارتباط با خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀🌱❀
مشاهده در ایتا
دانلود
⚽حرفی که چشمان علی پروین را قرمز کرد ❤️طهرانی مقدم در سال 83 رئیس هیات مدیره باشگاه صبا باتری می‌شود. در آن زمان با آدم‌های بزرگ ورزشی جلسه می‌گذاشتند که یکی از آنها آقای علی پروین بود. جلسه‌ای با حضور پروین و طهرانی مقدم برگزار می‌شود. آقای ناصر شهسواری که در این جلسه حضور داشته است می‌گوید: وقتی علی پروین، حاج حسن را دید، انگار 50 سال است او را می‌شناسد. خیلی خوش‌برخورد، با ادب و با کمالات کنار حاج حسن آقا نشسته بود و با هم شوخی می‌کردند. 🏆بحث ورزشی که شد، علی پروین به کاپ‌های ویترینش اشاره کرد و گفت: «حاج حسن‌آقا! می‌بینی. این کاپ‌ها را زمانی که من در پرسپولیس بودم به‌دست آوردم» حاج حسن گفت: «حاج علی‌آقا! برای آخرتتان چه جمع کردید؟ می‌خواهید این کاپ‌ها و این مقام‌ها را در آن دنیا جمع کنید و بگویید خدایا، من کاپ دارم؟ خب، همه کاپ دارند، آیا وزن کارهای فرهنگی و معنوی شما هم اندازه وزن این کاپ‌هایتان هست؟ از این بابت هم خودتان را بالا کشیده‌اید؟» ❤️بعد با تواضع خودش را مثال زد و ادامه داد: «من هم کاری نکردم ولی شما الگوی مردم و جوان‌ها هستید. بیایید در بخش فرهنگی کار دیگری انجام بدهید» مثالی هم آورد و گفت: «وقتی شما بروید در نماز جمعه و نماز جماعت شرکت کنید، می‌بینید که مردم چقدر از شما الگو می‌گیرند و چون علی پروین در نماز جمعه، راهپیمایی، کار خیر، شرکت کرده، آنها هم می‌کنند.  آن وقت شما توانسته‌اید جوان‌ها را به نماز جمعه بکشانید. لذا بیایید در بحث فرهنگی کار کنید. همین مقدار که مدال دارید، به همین اندازه هم بیایید، در بحث معنوی و فرهنگ کار کنید، این‌ها دست شما را در آخرت می‌گیرد و انسان را نجات می‌دهد، گره‌گشای انسان است و انسان را جاودانه نگه می‌دارد، والا کاپ را خیلی‌ها برده‌اند و تمام شده است.» علی پروین که چشمانش قرمز شده بود، گفت: «حاج حسن‌آقا! من رفیقی مثل شما نداشتیم که چنین حرف‌هایی را به من بزند. همه آمدند و به‌به و چه‌چه کردند و رفتند. شما آمدید و دلم را روشن و چشمم را باز کردید. بنده در خدمت شما هستم. باعث افتخار من است که در کنار شما و در خدمت شما باشم که هم دنیا را دارم و هم آخرت را.» 📚نگاهی به کتاب «با دست‌ های خالی» خاطرات شهید حسن طهرانی ‌مقدم 🌷@shahidaneh_shahidaneh
💠 جزای خیانت بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم شخصی به نام بُریحه عباسی از طرف متوکل، مسئولیت امامت نماز جمعه شهر مدینه و مکه را بر عهده داشت و جیره خوار او بود. جهت تقرب به دستگاه، نامه ای بر علیه امام هادی (علیه السلام) به متوکل نوشت که مضمون آن چنین بود: «چنانچه مردم و نیز اختیارات مکه و مدینه را بخواهی، باید امام هادی (علیه السلام) را از مدینه خارج گردانی، چون که او مردم را برای بیعت با خود دعوت کرده است و عده ای نیز اطراف او جمع شده اند» بُریحه چندین نامه با مضامین مختلف برای دربار فرستاد. متوکل با توجه به این سخن چینی ها و گزارشات دروغین و اینکه شخص متوکل نیز، دشمن سرسخت امام علی (علیه السلام) و فرزندانش بود، لذا یحیی فرزند هرثمه را خواست و به او گفت هر چه سریع تر به مدینه می روی و علی بن محمد (علیه السلام) را از مسیر بغداد به سامرا می آوری. یحیی می گوید در سال ۲۴۳ به مدینه رسیدم و چون آن حضرت آماده حرکت و خروج از مدینه شد، عده ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت، امام را همراهی کردند که از آن جمله همین بُریحه عباسی بود. مقداری راه که رفتیم، بُریحه جلو آمد و به امام عرضه داشت فهمیده ام که می دانی من با بدگویی و گزارشات کذب نزد متوکل، سبب خروج تو از مدینه شده ام. چنانچه نزد متوکل مرا تکذیب نمایی و از من شکایتی کنی، تمام باغات و زندگی تو را آتش می زنم و بچه ها و غلامانت را نابود می کنم. آن حضرت در جواب، با آرامش و متانت فرمود من همانند تو آبرو ریز و هتاک نیستم، شکایت تو را به کسی می کنم که من و تو و خلیفه را آفریده است. در این هنگام، بُریحه با خجالت و شرمندگی روی دست و پای حضرت افتاد و ملتمسانه عذرخواهی و تقاضای بخشش کرد. امام هادی (علیه السلام) اظهار نمود من تو را بخشیدم و سپس به راه خود ادامه داد. 📚 اعیان الشیعه، جلد ۲، صفحه ٣٧ (علیه السلام) تسلیت باد🏴 🌷 @shahidaneh_shahidaneh
شهیده افضل، در آغاز سال 1360 با مشورت برادر بزرگوارش شهید «احمد افضل» با فراخوان جهادسازندگی شیراز، به همراه جمعی از خواهران متعهد به کردستان رفت و همه وقت خویش در مهاباد به مجاهدت پرداخت. وی مدتی مسئولیت تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد را بر عهده گرفت و در عین حال، با دیگر ارگان‌ها همکاری داشت. وی به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. وی در سال 1361 با یکی از پاسداران ازدواج کرده و پس از ازدواج با وجود فعالیت زیاد اجتماعی، آنگاه که به کاشانه‌اش بازمی‌گشت، با ذوق و ظرافتی ستودنی، خانه ساده و بی‌پیرایه را به بهشتی روح بخش تبدیل ‌کرد. این شهیده در آخرین شب فروزندگی‌اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود. مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و این شهیده، در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، در مسیر به کمین عوامل پلید آمریکا ‌افتاد و در آن جمع تنها، شهیده نسرین مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر 61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌*شهادت* رسید. 🌷@shahidaneh_shahidaneh
گوشه ای از زندگی شهدای دفاع مقدس
سلام بر شهیدان
درود بر رزمندگان اسلام
درود بر امام شهدا
درود بر شهدا
درود بر شهید
درود بر شهادت
هدایت شده از شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از توسل به امامین عسکریین در جمع رزمندگان حزب الله: ✍در مقطعی به نقطه یاس و ناامیدی رسیدیم. آمدیم به سامراء به جلسه با حاج حامد و به زیارت امامین عسگریین رفتیم، در حرم بسته بود و من پشت در نماز خواندم و شروع به التماس کردم و گفتم شما هستید و وضع ما اینگونه است؟! و آنها راه گشودند... گاهی انسان را شیطان وسوسه می کند و یا عراقی ها به ما می گفتند مشکلی نیست بروید از آمریکا کمک بخواهید آنها کمک می کنند. من به نفس خودم رجوع کردم و گفتم الله سبحانه و تعالی قدرتش بیشتر است یا آمریکا؟!تمام این کره خاکی در مقابل تمام مخلوقات خدا و کرات و منظومه های دیگر ذره ای بیش نیست...! 🌷@shahidanehshahidaneh
هدایت شده از شهیدانه
💠 مهربان، حتی برای دشمنان مهربانی (علیه السلام) نسبت به دیگران حتی دشمنان در حدیث زیر میتواند این حقیقت را اثبات کند. متوکل در اثر دمل روی بدنش، در بستر مریضی افتاده بود. بیماری او چنان بود که هیچ کس جرأت نمیکرد، برای جراحی کارد تیز به بدن او رساند. از این رو مادرش نذر کرد اگر متوکل از این بیماری بهبود یابد مقدار فراوانی از مال خود را به امام هادی علیه السلام بدهد. فتح بن خاقان به متوکل پیشنهاد کرد اگر کسی را نزد امام هادی علیه السلام بفرستی و از او راه چاره ای برای این بیماری بخواهی، شاید او دارویی بشناسد که با استفاده از آن بهبود یابی. متوکل گفت: کسی را نزد او بفرست. کسی را نزد امام فرستادند. وقتی او بازگشت پیغام آورد که پشکل حیوانی را که زیر پا مالیده شده، بگیرید وآن را با گلاب بخیسانید و بر محل دمل بگذارید که به اذن خدا سود بخش است. برخی از کسانی که پیش متوکل بودند، از شنیدن این سخن به خنده افتادند. فتح بن خاقان به آنها گفت: چه زیان دارد که سخن او را نیز تجربه کنیم؟ به خدا سوگند من امیدوارم به آنچه او گفته، بهبودی خلیفه حاصل گردد. از این رو مقداری پشکل آورده، با گلاب خیساندند و بر موضع دمل نهادند. در نتیجه سر دمل باز شد و هرچه در آن بود، بیرون آمد. مادر متوکل از بهبودی فرزند خود بسیار خوشحال شد و ده هزار دینار مختوم به مهر خود برای آن حضرت فرستاد و متوکل هم از بستر بیماری برخاست. 📚 بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۶۸ (علیه السلام) تسلیت باد🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌷شهیدانه❣ @shahidanehshahidaneh
هدایت شده از شهیدانه
شهیدانه 🆔 @shahidanehshahidaneh
هدایت شده از شهیدانه
ایثار، یعنی ندیدن و به حساب نیاوردن خود. این، اوّلین موضعگیرىِ شهید است. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ شهدا این هدیه‌ی الهی را آسان و رایگان به‌دست نیاوردند؛ به قیمت مجاهدت به‌دست آوردند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد. ۱۳۸۴/۰۲/۱۲
هدایت شده از شهیدانه
۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره «شهید و شهادت» https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46544
هدایت شده از شهیدانه
شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی و میهمان شدن بر سر سفره‌ی ضیافت الهی؛ این خیلی باعظمت است. ۱۳۷۰/۱۰/۱۱ شهادت بدین معنا است که یک انسان برترین و محبوبترین سرمایه‌ی دنیوی خویش را نثار آرمانی سازد که معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن، به سود بشریت است. ۱۳۸۱/۰۹/۱۵
بسم الله الر حمن الر حیم السلام عليكم يا اولياء اللّه و احبائه السلام عليكم يا اصفياء اللّه و اودائه السلام عليكم يا انصار دين اللّه  السلام عليكم يا انصار رسول اللّه السلام عليكم يا انصار اميرالمومنين السلام عليكم يا انصار فاطمه الزهراء سيده نساء العالمين  السلام عليكم يا انصار ابي محمد الحسن بن على الزكى الناصح الامين السلام عليكم يا انصار ابي عبداللّه بابى انتم و امى طبتم و طابت الارض التى فيها دفنتم و فزتم فوزا عظيما فياليتنى كنت معكم فافوز معكم . 🌷 ❣ 🆔 @shahidaneh_shahidaneh
🌺
🌸
🌹
🌷