هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
❄️ وقتی هوا سرد میشه؛
- عضلاتم رو منقبض میکنی که رگها تنگ بشن و حرارت کمتری به سطح بدنم بیاد تا دمای مرکزیِ بدنم حفظ بشه...
- فعالیت غدههای تولیدکنندهٔ عرق رو متوقف میکنی تا پوستم یخ نکنه..
- عضلههایی که به موهای ریز پوستم چسبیدن رو منقبض میکنی تا موهام راست بشن و دور بدنم یه لایه هوای ساکن و گرم رو به دام بندازن..
- بیشتر که سردم بشه، بدنم رو میلرزونی تا با اصطکاک و سوخت و ساز گرما تولید کنن..
✦ همهٔ این کارها رو، بدون اینکه من حواسم باشه، انجام میدی تا کمتر احساس سرما کنم، تا گرم بمونم..
ممنونم ازت خدا... 🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
🤕 وقتی که زخمی میشم ؛
- رگهای خونیِ اطراف زخمم رو باریک میکنی تا خون کمتری از دست بدم.
- پلاکتها رو کنار هم میچسبونی تا لخته بشن، شکاف رگها رو ببندن و خونریزی رو متوقف کنن.
- حالا رگها رو بازتر میکنی تا خون تازه به همراه مواد مغذی به جای آسیبدیده برسن.
- التهابِ محل زخم نشونۀ اینه که سربازهای ایمنی بدنم یعنی گلبولهای سفید دارن با سلولهای مرده، باکتریها و عوامل بیماریزا مبارزه میکنن؛ تو اونها رو مأمور پاکسازیِ بافت آسیبدیده میکنی.
- حالا زمان بازسازیه و تو سلولهای پوست و بافتهای زیرش رو، بدون اینکه دردی احساس کنم، تکثیر میکنی؛
و اندازۀ زخم روزبهروز کوچیک و کوچیکتر میشه.
🔸همۀ اینها را بدون اینکه ذرهای به اونها آگاه باشم یا ارادهم در اونها نقشی داشته باشه انجام میدی تا از من مراقبت کنی.
ممنونم ازت خدا... 🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
🖐 به انگشتام نگاه میکنم،
و به این فکر میکنم که اگه ناخن نداشتم چطوری میتونستم چیزهای ریز رو بردارم یا گرهی رو باز کنم..
- بدون ناخن حتی برای خاروندن بدنم هم درمونده میشدم..
- سرانگشتام برای انجام دادن کارهای مختلف به تکیهگاه نیاز دارن و تو پشتشون ناخنها رو گذاشتی...
- وقتی مشغول کاری هستم با همین ناخنها از بافت نرم انگشتام محافظت کنی..
- تو اونها رو بدون حس خلق کردی تا هم بتونم کارهای سختتر رو بدون احساس درد انجام بدم و هم اینکه وقتی اونها بزرگ میشن بتونم بهراحتی کوتاهشون کنم..
✨راستی اگه ناخنهام حس داشتن باید چیکار میکردم؟!
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
🤯وقتی تو یه موقعیت خطرناکِ ناگهانی قرار میگیرم؛
- توی صدم ثانیه، تفکر آگاهانه رو ازم میگیری
- بعد بلافاصله حجم خیلی زیادی از آدرنالین و هورمونهای دیگه رو تو بدنم آزاد میکنی،
- اینجوری میشه که نفسکشیدن و ضربان قلبم رو تند میکنی تا؛
- از طرفی خون و اکسیژن بیشتری به مغزم برسونی که بتونه در لحظه و آنی تصمیمگیری کنه،
- و از طرفی قند و انرژی بیشتری به سمت عضلهها ببری تا بتونن واکنش مناسبی نشون بدن..
🔺اگه کنترل همهٔ اینا با خودم بود؛ تا حالا بارها کارم از کار گذشته بود.
ممنونم ازت خدا..🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛
- تو با تحریکِ سیستم عصبیم ،
موهای ریز بینیم رو تکون میدی...
- بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریههام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده میکنی
- برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو میچسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی.
- حالا وقتشه که اینهمه هوا رو یکدفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه..
- اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم میبندی،
- و همزمان راه گلوم رو باز میکنی؛ و من عطسه میکنم..
✖️ارادۀ من هرگز نمیتونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه..
✨بیدلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله..
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
🥘 وقتی غذا میخورم ؛
- تو اون رو وارد یه عضو لوبیاییشکل به اسم معده میکنی..
- جایی که پر شده از آنزیمهای گوارشی و یه اسید قوی که میشه باهاش حتی فلز «روی» رو هم حل کرد!
- اما تو اجازه نمیدی ذرهای به بافتهای بدنم آسیب برسه ؛ چون سلولهای سطح معدهم رو با مادهای ضد اسیدی پوشش دادی و ازشون محافظت میکنی.
- برای اینکه غذام کاملاً هضم بشه ؛ در روز حداقل ۱ لیتر از این اسید رو ذرهذره میریزی توی معدهم و طی چند ساعت حرکات ماهیچهای مختلف ، غذا رو به شکل یک تکه خمیر در میاری..
✓ درسته که معدهم حرکات خیلی قوی و زیادی داره ؛ اما نه میذاری صداش رو بشنوم و نه حرکاتش رو احساس کنم تا بتونم در آرامش به کارهای روزانهم برسم.
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
✋وقتی انگشتم میخوره به یه جسم داغ
- صدم ثانیه برای تو کافیه تا با گیرندههای حسیِ توی پوستم میلیونها پیام بفرستی به فرماندهی دستگاه عصبی من!
- با همین سرعت پیامهایی رو از این مرکز برای ماهیچههای نوک انگشتام میفرستی.
- حالا وقتشه که اون ماهیچهها رو منقبض کنی و دستم رو کنار بکشی.
- اینقدر این زمان کوتاهه که من تازه آخرش میفهمم تو مواظبم بودی تا نسوزم..
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
🥛وقتی خواستی اولین غذای منو تدارک ببینی؛
- از پروتئین و قند و چربیِ خون مادرم، شیر گرم و خوشمزهای برام درست کردی...
- چیزی که ما بهش میگیم آغوز یا طلای مایع،
این اولین غذایی بود که باهاش وقت به دنیا اومدنم، از من پذیرایی کردی.
- تو اونو از چند ماه قبلِ تولدم، آماده کرده بودی که اگه زودتر از وقتم به دنیا اومدم، گرسنه نمونم...
- یه شیر پر از مواد معدنی، ویتامین، گلبول سفید و پادتنهایی که سیستم ایمنی منو قوی میکرد؛ یعنی یه واکسیناسیون طبیعی برای زندگی تو دنیا ...
💫 و تو ...
همۀ این کارها رو در حالی برام انجام دادی که من هنوز پا به دنیا، نذاشته بودم.
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
▪️وقتی عطری به مشامم میرسه؛
- مولکولهایی که از اون عطر، تو هوا پخش شدن رو میچسبونی به گیرندههای بویایی من.
- بعد اطلاعات ذرات عطر رو که به این گیرندههای کوچیک چسبیدن، بهوسیلۀ تعدادی از عصبهای بینیم، مستقیماً به مرکز بویاییِ مغزم میرسونی.
- اینجاست که من میتونم اون رایحه رو درک کنم، اما ماجرا به اینجا ختم نمیشه...
- از اونجایی که حس بویاییم رو اختصاصی به مرکز حافظۀ بلند مدتم، متصل کردی؛
بلافاصله تمام خاطراتی که با اون عطر از کودکی تا همین لحظه داشتم، برام زنده میشه،
- و اینجوریه که بوهای تهدیدآمیز، و یا عطرهایی که با خودشون خاطرهای از محبت دارند، برام قابل تشخیصند،
حتی اگه سالها از اونها دور بوده باشم!
مثل بوی گاز ،
یا بوی آغوش مادر 💞
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#ممنونم_خدا 🙏
➖وقتی ذهنم خسته میشه؛
- یعنی تهویۀ هوای بدنم رو خوب انجام ندادم و این باعث شده حرارت مغزم بالا بره، تا جایی که ممکنه سلولهای حساس مغزم آسیب ببینن و عملکرد کلی بدنم به مشکل بخوره.
- توی این شرایط خطرناک، تو با یه خمیازۀ کشدار به دادم میرسی!
- تو دهانم رو بیش از حد معمول باز میکنی و با کش آوردنِ عضلات فکهام، گردش خونی که به مغزم میره رو بالاتر میبری تا این عضو حیاتیم رو خنک کنی.
- همزمان هوای زیادی رو میکشی توی ریههام و با سرعت بیشتری خارجش میکنی و اینجوری اکسیژن بیشتری رو به مغزم میرسونی و دیاکسیدکربنها رو، که موجب خستگیم میشن، میفرستی بیرون.
- خیلی وقتا وسط فعالیتهای ذهنیم، من بیخبرم از اینکه حرارت مغزم داره بالا میره، اما تو با روشن کردن پنکۀ طبیعی بدنم مغزم رو خنک میکنی تا مراقب سلامتیم باشی. 💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@Ostad_Shojae