فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | مومن عبرت میگیرد
🌺 ویژگی های یک جوان مؤمن؟!
✨✨✨
💓
🌻 #اخلاق_خوب_تمرین_کردنیه
🍀
🌷 #درس_اخلاق_آقا
🔰 بخشی از بیانیه
🌿 #شعور_معنوی و #وجدان_اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند #برکات بیشتری به بار میآورد؛
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قدرت عجیب #زن
🔴 #استاد_پناهیان
#همسرانه
🍃❤️
🔶 تاثیر آپارتماننشینی بر تمرکز کودکان
🔸بچهها تواناییهای خود را در بازی و تفریح كردن میتوانند نشان دهند و جَستوخیز و بازیهایی مثل لِیلِی كردن بر افزایش توانایی جسمی آنان كمك خواهد كرد.
🔸 این تحرك و جوش و خروش تمركز ذهنی بچهها را بالا میبرد و برای نمونه بچههایی كه توانایی توپ گیری، پاس دادن، شوت كردن یا پرتاب توپ را دارند، در واقع ضمن اینكه نشانهای از سلامت آنها به شمار میرود از تمركز و توجه خوبی نیز برخوردار هستند.
🔸آپارتماننشینی حركت، توجه و تمركز كودكان را محدود میكند و بر همین اساس بچههای كم تحرك و تنها در خانه و آپارتمان با توجه به اقتضای سنی به جای سر و صدا با موانع متعدد حركتی، رعایت دیگران و همسایهها روبه رو و مجبور هستند خود را با تلویزیون، كامپیوتر، اینترنت و پناه بردن به فضای مجازی سرگرم كنند.
#تاثیر_معماری_بر_سبک_زندگی
#معضلات_آپارتمان_نشینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاغذ هم که باشید وقتی تمرکز وجود داشته باشد،
جسارت، قدرت و نبوغ بی درنگ همراه شما خواهد شد!
بر روی استعدادها و توانایی های خود تمرکز کنید و کمی اصرار!
💖✨💖✨
Being a paper when there is concentration, Vigilance, power and genius will be with you immediately! Focus on your talents and abilities and insist!
💖✨💖✨
#تکنولوژی #فکر_برتر #موفقيت #عشق #هدف #زندگی #ایرانی #حوادث #پیشنهاد #کاغذ #تمرکز #استعداد #جسارت #اصرار #قدرت #نبوغ
#نبوغ #زندگی_زیباست #من_میتوانم
#Technology #Thinking #No #Success #Love #Target #Life #Accidents #Offer #Paper #Focus #Talent #Audacity #Insist #Power
https://www.instagram.com/p/By16lrrlfzR/
#تجربه_من ۱۹۹
#فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_اول
سال ۷۴ ازدواج کردم با پسر خاله مادرم، من از یه خانواده پرجمعیت ۴ خواهر و ۳ برادر اما ایشون فقط یک خواهر داشتن... ایشون اون موقع دانشجو بودن و وضعیت مالی خوبی نداشتن...
چون یه دونه پسر خانواده بود پدر و مادرش خیلی اصرار داشتن ما زود بچه دار بشیم اما چون ما تو یکی از اتاقهای پدر و مادر خودم، زندگی میکردیم به شوهرم میگفتم اول یه جا اجاره کنیم بعد بچه دار بشیم که با حالت تهوع های گاه و بیگاه من مادرم فهمید باردارم و نذاشت ما بریم و همونجا موندگار شدیم تا بچه اولم آقا محمد به دنیا اومد و شد نوه اول و عزیز دل هر دو خانواده ...
بعد از دو ماه یه جای خیلی کوچک و جمع و جور پیدا کردیم و اولین طعم مستاجری رو چشیدیم محمدم چهار ماهه بود که دوباره اون حالت تهوع ها به سراغم اومد و من که یک درصد هم احتمال حاملگی نمیدادم، رفتم دکتر و گفت بارداری... یعنی باورم نمیشدبا یه بچه چهار ماهه که شیر خودم رو میخورد دوباره بارداری...
واقعا خیلی سخت بود و از اون سختتر گفتنش به دیگران، که خدارو شکر همه مراحل به هر سختی بود طی شد گفتنش به دیگران، شیر خشکی شدن بچه، نه ماه بارداری و بدنیا اومدن پسر دومم علی اقا. یعنی یکماه بعد از جشن تولد یکسالگی پسر اولم. پسر دوم بدنیا اومد و اینو هم بگم آقامون همون جا بهم گوشزد کرد که همین دوتا کافیه ها دختر و پسر نداره، بچه فقط دوتا ، ما هم چشمی گفتیم و...
چون کمک داشتم، مادرم، خواهرامو مادرشوهرم که دوره ای به کمکم میومدن خیلی سخت نبود تا اینکه بعد از شش ماه شوهرم که آزمون استخدامی داده بود تو یه شهر دیگه و استان دیگه قبول شد، مصیبت من از همون موقع شروع شد چون شوهرم نه میتونست تنها بره و هم اینکه برای من خیلی سخت بود با دوتا بچه کوچک و دوری از خانواده، ولی به هرحال مجبور شدیم بریم یه خونه کوچک یک خوابه تو حومه شهر اجاره کردیم و زندگی در غربت رو بدون هیچ پشتوانه مالی شروع کردیم. بماند که هر دو خانواده چقدر پشت سر ما گریه کردند و ناراحتی کشیدن و خودم هم با دو بچه کوچک بدون هیچ کمکی واقعا روزگار سختی رو گذروندیم اما شیرینیش اون موقع بود که باهم بزرگ شدن، هوای همدیگه رو داشتن و همبازی بودن و زیاد احساس تنهایی نمیکردن.
بعداز پنج سال نی نی کوچولوها رو که میدیدم دلم ضعف میرفت براشون، اولش با ترس و لرز به آقامون گفتم خوبه یه بچه دیگه داشته باشیم حالا یا دختر یا پسر، بچه کوچک شیرینه و از این حرفا اما ایشون گفتن قولت یادت رفته فقط دوتا، روزها میگذشت و از من اصرار و از ایشون انکار، دیدم حریفش نمیشم اول مادرش و بعدهم پدرش رو واسطه کردم باهاش صحبت کنن اما ایشون، اون بنده های خدارو هم قانع کرد... منم دیدم راضی نمیشه بهونه آوردم گفتم یا بچه یا رفتن به شهر خودمون. که دومی رو انتخاب کرد و افتاد دنبال انتقالی با وجود که خیلی سخت بود یکی دو سال طول کشید تا موافقت کردن و ما به شهر خودمون برگشتیم. و چقدر همه خوشحال شدن و بچه هام واقعا روحیه گرفتن و همه شاد و خوشحال...
اما این شادیها دوام نیاورد چون یکسال از اومدنمون میگذشت که دچار یکنوع بیماری ناشناخته شدم. هرشب طی ساعت خاصی تب و لرز و بدن درد شدید و حالت تهوع و بعد هم بیهوشی...
👈 ادامه در چند پست بعدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🅾️ رهبری: ضرر پفک بیشتر است یا فلان بازی رایانه ای
✅ سخنان کمتر شنیده شده #امام_خامنه_ای : مرتّب تکرار بکنند که مثلاً فلانجور پفک مضر است، نخورید؛ حالا مگر ضررش چقدر است، چهجور ضرری است، چه میزان ضرر دارد، برای چند درصد از مردم ضرر دارد؟ اینرا دائماً میگویند، امّا ضرر فلانجور فیلم یا فلانجور کتاب یا فلانجور بازی رایانهای یا امثال اینها را کسی جرئت نمیکند بگوید که نبادا متّهم بشوند به اینکه جلوی آزادی اطّلاعات و جریان آزاد اطّلاعات را گرفتهاند. 16 /خرداد/ 1395
#رسانه
#فضای_مجازی
اولین سفر خارجی خودش رو به عربستان سعودی انجام داد.
به آمریکا اعتماد کرد و قبول نکرد از تجارب انقلاب اسلامی ایران استفاده کنه.
اومد ایران، اما از دیدار با امام خامنهای پرهیز کرد و ۳ ساعته تهران را ترک کرد❗️
در نشست غیر متعهدها در #ایران بر علیه بشار اسد سخنرانی کرد بعد از آن سخنرانی به درخواست های همکاری با ایران پشت کرد، حتی درخواست همکاری که خود #رهبری فرستاده بودند را رد کرد به سمت #اسرائیل تمایل پیدا کرد راه صادرات سوخت را به مناطق اشغالی فراهم کرد کار به جایی رسید که برای سرکوب #بشار_اسد از #مصر فوج فوج نیرو فرستاد.
⛔️فرقی نمیکنه صدام باشی، قذافی یا محمد مُرسی، اعتماد به دشمن به یک نتیجه ختم میشه؛ رسوایی و فلاکت در دنیا و آخرت❗️
⭕️مرسی دیروز هنگام محاکمه توسط دادگاه دولت آمریکایی-سعودی ژنرال السیسی فوت کرد❗️
#هزینه_سازش_بیشتر_از_مقاومت_است