🏴 مراسم عزاداری شهادت امام کاظم علیه السلام ◾️سخنرانان: حجت الاسلام والمسلمین مومنی، آیت الله میرباقری، حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری ◾️مداحان آقایان: سیدمهدی میرداماد، مهدی رسولی، حنیف طاهری ◾️زمان: شنبه و یکشنبه ۶ و ۷ بهمن ماه ۱۴۰۳ ◾️مکان: شبستان امام خمینی رحمة الله علیه حرم مطهر #اطلاع_رسانی ▪️◾️🔳◾️▪️ کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔 @astanqom

. #زمزمه_امام_زمان کجا دنبال تو باید بگردم کجایی ای عزیز نازنینم من هر لحظه به دنبال تو هستم کجا باید تو رو آخر ببینم کجایی مکه ای یا کربلایی کجایی مشهدی یا کاظمینی نمیدونم تو شاید سامرایی چشم انتظارمو دل بی قرارمو من توی دنیا غیر تو آقا ندارمو ابر بهارمو هر شب میبارمو امکان نداره بی شما طاقت بیارمو دیگه برگرد همه عالم دارن میگن بیا برگرد دیگه برگرد تو رو جان علی موسی الرضا برگرد دیگه برگرد آقای من دیگه برگرد یابن الحسن **** کجا دنبال تو باید بگردم من هرجا اثر از تو بود رفتم توی مشایه دنبال تو بودم تو هر موکب سراغ از تو گرفتم مسیر کربلا میون موکبا گفتم میبینمت ولی بازم نشد آقا یا نضرة الایام بارونیه چشمام یه لحظه بی شما دنیا جهنمه برام دیگه برگرد فدای اشکای نیمه شبت برگرد دیگه برگرد تو رو به حق عمه زینبت برگرد دیگه برگرد آقای من دیگه برگرد یابن الحسن #زمزمه #امام_زمان 1403 .......... #روضه_امام_کاظم مظلوم یا موسی بن جعفر دستش به زنجير است و پايش را شكستند با ناسزا بغض صدايش را شكستند سجاده را از زير پاي او كشيدند.. تا حرمت ياربّنايش را شكستند اين چند زندان بان كه دورش را گرفتند زير لگدها چندجايش را شكستند برخاست.. امّا ناگهان با صورت افتاد نامردها حتّى عصايش را شكستند حتّى دمِ افطار هم چيزى نمى خورد وقت اذان ظرف غذايش را شكستند سِندى و همدستان او، تا روضه مى خواند با خنده قلب مبتلايش را شكستند هرچه زدند او را به ياد كربلا بود حتّى گريز كربلايش را شكستند ياد دمى كه زير سم ها رفت جدّش ياد دمى كه دنده هايش را شكستند از ابتداى صبح تا پايان مغرب از ابتدا تا انتهايش را شكستند #امام_کاظم

. #زمزمه #امام_زمان #شهادت_امام_کاظم بیا آقا همه عالم چشم به راه تو مولا بیا ای جانا تو رو جون زهرا بیا آقا از دوریِ رویت دانی چه کشیدم با دیده چه کارم که روتو ندیدم مولا جان چی میشه ببینمت یه بار به دلای ما تویی قرار یه خواهش ازت دارم آقا بیا پاتو رو چشام بزار مولا جان تو که درد مارو میدونی توو نگاه ماست پشیمونی به آقای کاظمین قسم روتو از ما برنگردونی .... دارم میرم منم که خسته از کندو زنجیرم من از دست سندی دیگه دلگیرم دارم میرم جای کبودی رو تا روی تنم دید زخمام گریه کردن اما اون می‌خندید با اینکه دیگه نموند هیچی از تنم مثه شمع شده آب بدنم جای شُکرش باقیه هنوز غارت نشده پیرهنم چی بگم که غم دلم بی عدده سندی تا تونست منو زده اما رو ضریح سینه‌ام با چکمه دیگه نیومده ..... قدم تا شد چشام سمت و سوی کربلا وا شد بازم گریون حسینِ زهرا شد قدم تا شد هر حلقه‌ی زنجیر بر حلقم نشسته راه نفسم رو بین سینه بسته یا جداه کل بدنم شده کبود از دست یه نامرد یهود توو تنگیِ زندان هرچی شد دیگه بدتر از گودال نبود یا جداه بعدِ اینکه سر بریدنت شنیدم رو خاک کشیدنت میگن خواهرت تشخیص نداد زخمای هلالو رو تنت **** #محمود_اسدی_شائق