eitaa logo
📚کتاب پی‌دی‌اف‌وصوتی📢
1.1هزار دنبال‌کننده
137 عکس
160 ویدیو
2.3هزار فایل
کتاب‌هایی که نیاز دارید را دانلود و ذخیره کنید! بعداز مدتی فایل خراب میشه و دیگه قابل استفاده نیست...
مشاهده در ایتا
دانلود
مطلع عشق فصل 3.mp3
7.82M
صوتی مطلع عشق صوت چهارم بخش سوم منبع: انتشارات انقلاب اسلامی
مطلع عشق فصل 4.mp3
6.9M
صوتی مطلع عشق صوت پنجم بخش چهارم منبع: انتشارات انقلاب اسلامی
مطلع عشق فصل 5.mp3
51.33M
صوتی مطلع عشق صوت ششم بخش پنجم منبع: انتشارات انقلاب اسلامی پایان
حوادث طبیعی در هر منطقه از کشور میتونه اتفاق بیفته! بهار امسال در منطقه ما هم سیل خسارت مالی و جانی زیادی وارد کرد، چندین نفر فوت کردند... هیچ منطقه‌ای از حوادث طبیعی در امان نیست مهم اینه که تو اتفاقات در کنار مردم آسیب دیده باشی و الان سپاه، ارتش، طلاب، بسیج، هلال احمر، مرزبانی و فرمانداری و ... در کنار عزیزانمون تو سیستان هستند و امدادرسانی می‌کنند... یه عده فقط منتظرن ی اتفاقی بیفته سیاه‌نمایی و تخریب بکنند اگه شده با عکس ساخته شده توسط هوش مصنوعی یا عکس غیرمرتبط عالم و آدم رو بدوبیراه بگویند!!! اینا فقط برای همچین چیزایی پرورش داده شدن، چشمارو می‌بندن هروقت موردی برای تخریب نظام پیدا کردند چشم باز کرده و بدون توجه به صحت و سقم وراجی می‌کنند...
com.ketabchin.books.apk
21.28M
این کتابچین هست... اگه تمایل داشتید نصب کنید کتاب های رایگان زیادی داره میتونید استفاده کنید طریقه ساخت شونم خوبه که در مطالعه حس خوب بهتون انتقال میده مثل بعضی برنامه نچسب نیست! من بخاطر کتاب های شهدایی و انقلاب و مذهبی رایگانش پیشنهاد میکنم... اگه دوست کتابخوان هم دارید براشون بفرستید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب موقع خواب به مادرم می‌گفتم: مَنیدَه اوباشداندا اویات، منم سحری بیدار کن... بیدار نمی‌کردن و خودم با سروصدا و روشن شدن چراغ بیدار می‌شدم... میرفتم پیششون میدیدم سحری میخورن، منم شروع می‌کردم😋 ی باری که یادمه چی میخوردن خرما و تخم مرغ بود... مادرم که خونه بود (زنان روستا فقط خانه دار نیستن تو خونه دامداری و گاوداری گاهی هم بیرون برای کمک به مرداشون میرفتن کشاورزی) ولی پدرم که کارش کشاورزیه خیلی سختی می‌کشید یادمه از بیرون که می‌اومد مادرم آب از سرش میریخت تا یکم خنک شه... ماه رمضان بهار و تابستان اینجوری بود! خونه ما سه بخش بود دهلیز و دوتا اتاق، ی اتاق مختص مهمان بود و ی اتاق مختص خودمان دهلیز هم که مشترک رخت خواب و لباس اونجا بود... اون موقع‌ها ایزوگام و عایق‌های رطوبتی در منطقه ما رواج پیدا نکرده بود برای همین روی خونه بتن و آسفالت میریختن اونم اگه پول بود😐 وقتی بارون می‌اومد دئم دئم دئم میدیدی از چند جا آب نفوذ کرده و نشت میکنه تو خونه😂 فکر کن یهو خوابیدی با قطره آب باران بیداری میشدی😕😄 و میرفتی سراغ بشقاب و سینی که اغلب جنس استیل یا ملامین داشتن الانم برای ما همینه😊 تا بذاری زیر نشت قطرات باران... دور و اطراف رو نگاه میکردی یک دو سه چهار پنج... سینی و بشقاب بود که میدیدی😂 به تجربه چنین زندگی افتخار میکنم که از قشر ضعیف و روستا نشین کشورم و فاصله بین ما و اقشار مستضعف نبوده و نیست... خدایا شکرت بخاطر گذشته زیبایی که پشت سر گذاشتیم بخاطر وضعیت فعلی که می‌گذرونیم و آینده که ان شاء الله به امید و یاری تو تجربه خواهیم کرد... ادامه اش شیرینه👇
با گفتن این چیزا به یه سری مسائل میخوام اشاره کنم... مسئله اول: چنتا از قسمت‌های کتاب صوتی خون دلی که لعل شد رو گوش کردم (در مورد زندگی آقا) در خیلی موارد نوع زندگی ما با آقا متفاوت بود و من با همچین زندگی غریبه بودم دلیلشو عرض می کنم » با اینکه آقا دوران زندگی شون با فقر و نداری بوده و ما هم بر حسب زمان خود فقر و نداری رو تجربه کردیم اما نوع تجربه مون فرق میکنه چون آقا از یک خانواده روحانی بودن و دام و اینا و کشاورزی نداشتن و در حدی فقیر بودن که حتی اگر از بزرگان ی پول به عنوان کادو و هدیه به آقا و خواهر و برادرش میدادند مادر محترمه آقا این پول رو میگرفته و صرف خرج خونه میکردند... پدر بزرگوارشون هم در بحث علم فعالیت داشتند و از کتاب هاشون که خیلی هم بهشون وابسته بودن و ناچار برای تامین امرار معاش میفروختند البته مادر آقا هم اهل علم بودن و بسیار برای آقا در یادگیری قرآن کمک کردند... اگه میخواید بیشتر بدونید کتاب خون دلی که لعل شد رو بخونید با صوتشو گوش کنید مسئله دوم: به قسمتی از کتاب صوتی از چیزی نمیترسیدم هم گوش کردم (در مورد زندگی حاجی) برعکس نوع زندگی و نوع تجربه ما در فقر با آقا در فقر و ... با حاجی در خیلی موارد با زندگی حاجی آشنا بودم چون اغلب تجربه کرده بودم از گاو و گوسفند و ... تا کارگری و تا کتک خوردن از معلم 😂 اینکه در ۱۳/۱۴ سالگی میرن کارگری میکنن و بعد کارهای سخت انجام میدن و بعد ی شغل خوب پیدا میکنن و قرض پدر ادا می‌کنن و بعدها پا به ورزش میگذارن و با چند نفر دوست میشن و ایشون رو به مبارزه با رژیم پهلوی میکشونن که اونم با دفاع از یک زن و عکس امام و ... شروع میشه... اصل مطلب: با گفتن اینچیزا هدف ترغیب و تشویق و ایجاد کنجکاوی در افراد بود تا برن سراغ زندگی نامه آقا و حاجی وگرنه با اینکه واقعا همونطور بوده که عرض کردم ولی من بخوام خودمو با بزرگان و مبارزان اسلام مقایسه کنم ی مسئله طنزآمیزه... آقا همین الان هم زندگی و خونه‌شون فقیرانه‌ست و حاجی هم که وضعیت پدر و مادرشون رو دیدیم که هیچ فرقی با بقیه مردم نداشتن و خودشم که دیدیم ده ها سال دنبال پیوستن به رفقای شهیدش بود زندگی شهیدانه داستند... اونی که انقلاب ما رو سرپا نگه میداره لطف و محبت خداوند و وجود نعمت های ارزشمندی مثل این شخصیت های پاک و مطهر...
1. نمونه.mp3
1.84M
خون دلی که لعل شد اهنگاش خاطرات فیلم یوسف پیامبر ع رو‌ زنده میکنه😍
6. فصل چهارم.mp3
6.19M
یک فصل بدلیل شعر عربی تهیه نشده
10.mp3
7.55M
فصل ۸ قلعه سرخ بخش اول
11.mp3
7.01M
فصل ۸ قلعه سرخ بخش دوم