49.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن سینمایی « ظهور نگهبانان»
♦ پارت ( 8 ) پارت آخر
🎙 دوبله فارسی
🔸کیفیت 360p
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ...
🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام .
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
چنل 《😂کلیپ طنز😂》👇🏽
╭┈─┈┈─┈┈─┈┈─┈
😂😂😂
#کلیپ
#سکانس
#خنده
Join (ツ) 👉🏻 🤣 @sozhe_khande 🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«مادر من»
با صدای «خسرو شکیبایی»
موسیقی فیلم «خواهران غریب»
روز مادر مبارک 🌱🌺
😂
چنل 《😂کلیپ طنز😂》👇🏽
╭┈─┈┈─┈┈─┈┈─┈
😂😂😂
#مادر
#روز_مادر
#میلاد_حضرت_زهرا
Join (ツ) 👉🏻 🤣 @sozhe_khande 🤣
#قصه_متنی
قصه ای ڪودڪانه و آموزنده درباره اراده داشتن
بادبادڪی در آسمان🎈✨
یڪی از روزهای گرم تابستان بود. یڪ روز وقتی ڪه مینا با مادرش از خانه مادربزرگ برمی گشت،توی آسمان یڪ بادبادڪ دید. دلش می خواست او هم یڪ بادبادڪ داشته باشد. به مادرش گفت: «برای من یڪ بادبادڪ می خری؟»
مادر لبخندی زد و گفت: «بادبادڪ ها فروشی نیستند. هر بچه ای برای خودش یڪ بادبادڪ درست می ڪند.»
همان روز مینا تصمیم گرفت برای خودش یڪ بادبادڪ درست ڪند.
صبح روز بعد او مریم، امید و ستاره را باخبر ڪرد. مریم،امید و ستاره دوستان مینا بودند و خانه آنها در همسایگی هم بود.
مینا گفت: «من می خواهم یڪ بادبادڪ درست ڪنم. دوست دارید هر ڪدامتان یڪ بادبادڪ داشته باشید؟»
امید گفت:«آخ جان! بادبادڪ! من بادبادڪ هوا ڪردن را خیلی دوست دارم.»
مریم تا به حال بادبادڪ ندیده بود ولی ستاره به ڪمڪ برادرش چندین بار بادبادڪ درست ڪرده بود.
همه گفتند:«ما هم می خواهیم یڪ بادبادڪ داشته باشیم. آن وقت همه با هم تصمیم گرفتند ڪه یڪ بادبادڪ درست ڪنند. مینا ڪمی فڪر ڪرد و گفت: «اما من نمیدانم چطوری میتوان بادبادڪ درست ڪرد.»
ستاره خندید و گفت:«سیاوش برادر من بلد است. او بادبادڪ های خوبی درست می ڪند.»
آنها به سراغ سیاوش رفتند و از او ڪمڪ خواستند، سیاوش برادر بزرگ ستاره بود. او به مدرسه می رفت و چون تابستان بود تعطیل بود.
سیاوش گفت: «من حاضرم به شما ڪمڪ ڪنم. ولی برای درست ڪردن بادبادڪ به خیلی چیزها احتیاج داریم. به ڪاغذ بادبادڪ، چسب، قیچی، نخ، حصیر و…»
امید گفت:«ای بابا! خیلی سخت است. بیایید برویم بازی ڪنیم. بادبادڪ سازی را فراموش ڪنیم.»
مینا گفت: «اما من دوست دارم یڪ بادبادڪ داشته باشم. ما می توانیم وسیله های آن را از خانه هایمان بیاوریم.»
هرڪدام از آنها به خانه هایشان رفتند و دوباره برگشتند. مریم ڪاغذ را آورد. مادر مریم خیاطی ڪار می ڪرد. اما فقط یڪ برگه ڪوچڪ داشت و آن را هم به مریم داد.
مینا چسب و قیچی را آورد. امید چیزی با خودش نیاورد.ستاره و سیاوش هم توانستند نخ و یڪ حصیر پیدا ڪنند. وسیله هایی ڪه آنها آورده بودند خیلی ڪم بود.
سیاوش گفت: «متأسفم با این وسیله ها نمی توانید هر ڪدام یڪ بادبادڪ داشته باشید.» امید گفت: «پس باشد برای بعد! ما بادبادڪ نمی خواهیم.»
مریم گفت: «نه ما تصمیم گرفته ایم بادبادڪ درست ڪنیم. با همین وسیله ها باید بسازیم.»
سیاوش پرسید: «چطوری؟! این وسیله ها خیلی ڪم است.»
مینا گفت: «خب فقط یڪ بادبادڪ درست می ڪنیم. فڪر می ڪنم برای یڪ بادبادڪ وسیله ڪافی باشد.»
آن وقت بچه ها با خودشان فڪر ڪردند ڪه این بادبادڪ برای چه ڪسی باشد. ستاره ڪمی فڪر ڪرد و خندید و گفت: «برای همه ما این بادبادڪ می تواند برای همه ما باشد.»
امید از این فڪر خوشش نیامد. توپش را برداشت و رفت. او حوصله این همه ڪار را نداشت. چون فڪر می ڪرد در آخر هم صاحب بادبادڪ نخواهد بود.
مینا، مریم و ستاره به ڪمڪ سیاوش نشستند و یڪ بادبادڪ درست ڪردند. مینا و مریم و ستاره گوشواره ها و دنباله بادبادڪ را ساختند. سیاوش هم با حصیر برای بادبادڪ ڪمان درست ڪرد. وقتی بادبادڪ درست شد مریم برای بادبادڪ چشم و ابرو ڪشید. بادبادڪ آنها خیلی قشنگ شد.
سیاوش خندید و گفت: «این قشنگ ترین بادبادڪی است ڪه تا به حال دیده ام.»
مریم و مینا و ستاره هم خندیدند و همدیگر را در آغوش گرفتند. حالا آنها صاحب یڪ بادبادڪ شده بودند. یڪ بادبادڪ زیبا، بزرگ و قشنگ ڪه با ڪمڪ هم ساخته بودند.
عصر همان روز آنها با ڪمڪ سیاوش بادبادڪ خود را به آسمان فرستادند. آنها به ترتیب نخ بادبادڪ را می گرفتند و با آن بازی می ڪردند. آنها خیلی خوشحال بودند، اما امید با ناراحتی و با اخم پشت پنجره خانه شان نشسته بود و به مریم و مینا و ستاره نگاه می ڪرد.
بادبادڪ مینا، مریم و ستاره آن قدر به هوا رفته بود ڪه به اندازه یڪ عدس شده بود. در یڪ لحظه هر سه نفر نخ بادبادڪ را گرفتند. آنها احساس می ڪردند ڪه باد می خواهد بادبادڪشان را ببرد. هر سه نفر بادبادڪ را گرفتند ڪه بادبادڪشان به جای دوردستی نرود.
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
تطبیق سایه ها
افزایش_مهارت_دیداری
دقت_تمرکز
هر شکل را به سایه اش وصل کنید.🍀
✔️ مناسب ۳ تا ۶ سال
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
وروجک و آقای نجار
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🍃🐌کاردستی حلزون با استفاده از کاغذ رنگی و شانه تخم مرغ🍃🐌
💕
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
39.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕💕
#کارتون
کارتون اموزنده و قشنگ کاتیا و کوتیا
این قسمت:کوتیا لجش گرفته مورچه گازش گرفته😁😁
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
34.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
کارتون پینوکیو
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
37.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_باب_اسفنجی
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬
جورچین خلاقانه
با دور ریختنی ها
بزرگترین کانال #کارتون #انیمشین ایتا
#ڪارتـــونـی🌻🌿
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 ✨
┗━━━━━━━━━┛
🎥 @kartoonanime 🎬