eitaa logo
الکشکول
198 دنبال‌کننده
150 عکس
267 ویدیو
53 فایل
﷽ ✍️الکعبی 🌐عربي_فارسي
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(1) الكعبي✍️ 🔸نام ونسب: مُسلم بن عقيل بن أبي طَالب الْهَاشِمِي برادرزاده وداماد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) از فقهاء ومحدثین بنی هاشم. 🔸ولادت: تاریخ ولادت مسلم بن عقیل بن ابی طالب روشن نیست مرحوم مقرم احتمال داده سال هفتم یا نهم هجری باشه( 1)والله اعلم ،ومحل ولادت بنابر گفته طبری در تاریخش شهر کوفه در عراق(2). 🔸پدر ومادر: پدر بزرگوارشان صحابی جلیل عقیل بن ابی طالب پسر عموی پیامبر اسلام محمد(ص)و برادر امیر المومنین علی(ع)، ومادرش کنیزی قبطی ازخاندان فرزندا( 3). 🔸برادران وخواهران ایشان: 1_ عبدالله 2_ محمد 3_عبیدالله،4_حمزة،5_عبدالرحمن،6_علي 7_جعفر الاكبر،8_عثمان،9_يزيد ،10_جعفر،11ــ سعد،12_ابا سعيد،13_رملة،14_زينب،15_ام هانئ،16_اسماء( 4). 🔸كنيه: أَبُو دَاوُد( 5). 🔸مواصفات: در منابع سنی امده است مسلم از میان فرزندان عبد المطلب، شبیه‌ترین فرد به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)بود است( 6). 🔸خبر دادن پیامبر(صلی الله علیه وآله)از شهادت حضرت مسلم : اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّكَ لَتُحِبُّ عَقِيلاً قَالَ إِي وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّهُ حُبَّيْنِ حُبّاً لَهُ وَ حُبّاً لِحُبِّ أَبِي طَالِبٍ لَهُ وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِي مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَعُ عَلَيْهِ عُيُونُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ تُصَلِّي عَلَيْهِ اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي . 🔰شیخ صدوق باسند خود نقل کرده: على عليه السّلام به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چنين گفت:شما عقيل را بسيار دوست داريد.پيامبر فرمود:آرى،سوگند به خداوند از دو جهت عقيل را دوست مى‌دارم.نخست به خاطر خوب بودن خودش و ديگر براى اينكه محبوب عمويم ابو طالب بود و نيز فرزند عقيل براى دوست داشتن فرزندت،حسين عليه السّلام به قتل خواهد رسيد كه چشم اهل ايمان بر او خواهد گريست و فرشتگان مقرب حق بر او درود خواهند فرستاد.آنگاه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله اشك ريخت تا آنجا كه اشك‌ها بر سينه مبارك آن حضرت جارى شد.بعد چنين فرمود:به خداوند شكايت مى‌كنم از آنچه بر سر خاندانم مى‌آورند( 7). ———————————- 1_ الشّهيد مسلم بن عقيل، المقرم،ص:40 2_تاريخ الطبري،الطبری،ج:5،ص:469. 3_المعارف،ابن قتيبة،ص:204. 4_همان. 5_ الثقات،ابن حبان،ج:5،ص:391. 6_الثقات،ابن حبان،ج:5،ص:391/التاريخ الكبير،البخاری،ج:7،ص:266 7_الأمالی،شیخ الصدوق ،ص۱۲۸-129. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(2) الكعبي✍️ 🔸همسران: 1_ رقية بنت أمير المؤمنين (ع) (1) ، أم كلثوم الصغرى بنت أمير المؤمنين علیه السلام (2) ،مرحوم سيد عبد الرزاق مقرم گوید:چون جمع بین دو خواهر حرام است پس حتما ازدواج دوم پس متارکه یا وفات اولی اتفاق افتاد( 3). 🔻توضیح:بین دختران امیر المومنین علیه السلام چند تن معروف به ام کلثوم بودند ومرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه احتمال داد که ام کلثوم همسر مسلم ابن عقیل ام کلثوم وسطی باشد(4) . 🔸فرزندان: 1ــ عبدالله 2_علی (مادرشان حضرت رقیه بنت علی علیه السلام)3_محمد(مادرش کنیز بود)4_مسلم 5_عبد العزیز(مادرشان ذکر نشده)6_حمیدة (مادرش حضرت ام کلثوم بنت علی) ( 5). 🔻توضیح: نسل جناب مسلم بن عقیل ادامه نیافت وپسرانش در وقایع کربلا دوتا در کربلا و دوتا در کوفه به شهادت رسیدن وپنجمی اطلاعی از سرنوشتش نیست، واما حميدة بنت مسلم با پسر عمو وپسر خاله اش عبدالله بن محمد عقیل فرزند حضرت زینب الصغری بنت علی علیه السلام ازدواج کرد وحاصل آن پسری به نام محمد است(6) . 🔸مسلم در رکاب ائمه(ع): مسلم بن عقیل در دوران خلافت امیر المومنین علی (علیه‌السلام) در جنگ صفین حضور داشت و همراه امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) و عبدالله بن جعفر در میمنه سپاه با دشمن به نبرد پرداخت(7) در روزگار امامت امام حسن (علیه‌السلام) نیز از یاران آن حضرت به شمار می‌رفت(8)ودر زمان امام حسین علیه السلام همراه امام حسین (علیه‌السلام) رهسپار مکه شد 🔸ارسال مسلم علیه السلام به کوفه: نامه‌های فراوان مردم کوفه به امام حسین (علیه‌السلام) را بر آن داشت که برای اطمینان بیشتر کسی را به کوفه بفرستد تا درباره دعوت کوفیان تحقیق کند. از این‌رو مسلم را فرا خواند و با نامه برا مردم کوفه او را رهسپار عراق کرد(9). ——————————————— 1_ اعلام الوری،الطبرسی،ج1،ص397. 2_عمدة الطالب، ابن عنبة،ص:33. 3_الشّهيد مسلم بن عقيل، المقرم،ص:157. 4_أعيان الشيعة،الامین.ج:3،ص:484. 5_الشّهيد مسلم بن عقيل، المقرم،ص:157. 6_همان. 7_ثم عبئ عسكره فجعل على ميمنته الحسن والحسين و عبد الله بن جعفر ومسلم بن عقيل ، وعلى ميسرته محمد بن الحنفية ومحمد ابن أبي بكر وهاشم بن عتبة المرقال (المناقب،ابن شهرآشوب،ج:2،ص352). 8_رجال الطوسي،الشیخ الطوسی،ص:96. 9_الفتوح،ابن اعثم،ج:5،ص: 27_31. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
65979.mp3
5.77M
يا راحلين إلى العراق تمهلوا 🎤عباس عجيد العامري ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(3) الكعبي✍️ 🔸حرکت به سمت کوفه:مسلم بن عقیل در نیمه ماه رمضان سال ۶۰ هجری مخفیانه به سمت مدینه حرکت کرد. قیس بن مسهر صیداوی، عبدالرحمان بن کدن ارحبی و عمارة بن عبید سلولی نیز او را در این سفر همراهی می‌کردند. چون به مدینه رسیدند مسلم به مسجد پیامبر (ص) رفت و دو رکعت نماز گزارد. سپس در دل شب نزد خویشاوندان خود رفت و آنان را وداع گفت پس از آن دو نفر راهنما برگزید تا آن‌ها را از بیراهه حرکت دهند و تا کوفه همراهی کنند. آن‌ها شبانه به سمت کوفه حرکت کردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگی هلاک گردیدند و مسلم و همراهان به سختی خود را به کوفه رساندند(1) . 🔸ورود به کوفه:در پنجم شوال مسلم وارد کوفه شد(2)و در خانه مختار ثقفی مستقر شد(3) . 🔸بیعت کوفیان با مسلم:با انتشار خبر ورود مسلم به کوفه، رفت و آمد شیعیان آغاز گردید مردم به دیدار مسلم می‌شتافتند و با او بیعت می‌کردند. وی در دیدار نامه امام حسین (ع) خطاب به مردم کوفه را قرائت کرد. مردم همگی از شوق دیدار امام (ع) گریستند(4). 🔸تعداد بيعت كنندگان: پس از آن مردم با مسلم بیعت کردند در آغاز دوازده هزار نفر از مردم کوفه با وی بیعت کردند، و به زودی شمار بیعت‌کنندگان به هیجده هزار نفر رسید. در پی آن مسلم نامه‌ای به امام حسین (علیه‌السلام) نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کرد(5). 🔸شروع قیام مسلم: خبر دستگیری هانی مسلم را بر آن داشت تا بر ضدّ ابن زیاد قیام کند،بدین‌منظور به عبدالله بن خازم فرمان داد تا در میان شیعیان شعار یا منصور امت را سر دهد،به دنبال آن چهار هزار نفر از هیجده هزار بیعت کننده با مسلم، گرد هم آمدند. سپس در حالی‌که شعار «یا منصور امت» سر می‌دادند به سمت دار الاماره به راه افتادند. خبر به ابن زیاد رسید با شنیدن این خبر خود را به دار الاماره رساند و فرمان داد تا درها را ببندند در داخل قصر سی نفر سرباز و بیست نفر از بزرگان کوفه و خانواده ابن زیاد حضور داشتند(6). 🔸محاصره دار الاماره: مسلم با سپاهیانش قصر را محاصره كرد، آنگاه مردم همديگر را میخواندن و چيزى نگذشت كه مسجد از كسان پر شد و بازار نيز، و همچنان تا شب مى‏آمدندو كار بر عبيد اللَّه تنگ شد(7). ——————————————————————- 1_الفتوح،ابن اعثم،ج:5،ص:32،تاريخ الطبري،الطبری،ج:5،ص:354. 2_ مروج الذهب،المسعودی،ج:3،ص:51. 3_تاريخ الطبري،الطبری،ج:5،ص:355. 4_ همان،ج:5،ص:355. 5_البدايه والنهايه،ابن کثیر،ج:8،ص:163. 6_تاريخ الامم و الملوك، تاريخ الطبري، ج‏5، ص:368_ 369. 7_همان،ج5،ص369. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(4) الكعبي✍️ 🔸نیرنگ ابن زیاد برا متفرق کردن سپاه حضرت مسلم ع:گويد: عبيد اللَّه، كثير بن شهاب حارثى را پيش خواند و دستور داد با پيروان خود از قبيله مذحج برود و در كوفه بگردد و مردم را از ابن عقيل باز دارد و از جنگ بترساند و از عقوبت حكومت بيمناك كند. محمد بن اشعث را نيز گفت كه با پيروان خويش از قبيله كنده و حضرموت برود و براى كسانى كه سوى وى آيند پرچم امان برافرازد، به قعقاع بن شور ذهلى و شبث بن ربعى تميمى و حجار بن ابجر عجلى و شمر بن ذى الجوشن عامرى نيز چنين دستور داد و ديگر سران قوم را پيش خويش نگهداشت كه از آنها كمك گيرد كه شمار كسانى كه با وى بودند اندك بود(1). گويد: مردم با ابن عقيل بودند و تا شبانگاه تكبير مى‏گفتند و بر مى‏جستند و كارشان استوار بود. عبيد اللَّه كس پيش سران فرستاد و فراهمشان آورد و گفت: «از بالا بر مردم نمودار شويد و به مطيعان وعده فزونى و حرمت دهيد و عاصيان را از حرمان و عقوبت بترسانيد و بگوييد كه سپاه از شام به مقابله ايشان حركت كرده است.» عبد اللَّه بن حازم كبيرى از بنى كبير ازد گويد: سران از بالا بر ما نمودار شدند، كثير بن شهاب پيش از همه آغاز كرد و تا نزديك غروب آفتاب سخن كرد، گفت: «اى مردم پيش كسان خود رويد و به كار شرشتاب مياريد و خويشتن را به خطر كشته شدن ميندازيد، سپاههاى يزيد امير مؤمنان مى‏رسد، امير قرار نهاده كه اگر امشب به جنگ وى مصر بمانيد و شبانگاه نرويد باقيماندگان شما را از عطا محروم دارد و جنگاورانتان را بى‏مقررى در نبردگاههاى شام پراكنده كند، سالم را به جاى بيمار بگيرد و حاضر را به جاى غايب، تا هيچكس از اهل عصيان نماند كه و بال كار خويش را نديده باشد،ديگر سران نيز سخنانى همانند اين گفتند و چون مردم گفتارشان را شنيدند به تدریج پراکند شدن،مجالد بن سعيد گويد: زن بود كه پيش فرزند يا برادر خويش مى‏آمد ومى‏گفت: بيا برويم، آنها كه مى‏مانند بسند. مرد بود كه پيش فرزند يا برادر خويش مى‏آمد و مى‏گفت: «فردا سپاه شام مى‏رسد از جنگ و شر چه مى‏خواهى بيا برويم.» و او را مى‏برد و همچنان پراكنده مى‏شدند و از جاى مى‏رفتند چنانكه هنگام شب سى كس با ابن عقيل در مسجد نبود و چون نماز مغرب بكرد تنها سى كس با وى نماز كردند(2). 🔸تنها ماندن مسلم ع:و چون ديد كه جز آن گروه كسى با وى نمانده برون شد، سوى كوچه‏ هاى كنده رفت و چون به كوچه ها رسيد ده كس با وى بود و چون از كوچه در آمد هيچكس با وى نبود و چون نيك نظر كرد كس را نيافت پس همچنان در كوچه‏ هاى كوفه سرگردان مى‏رفت و نمى‏دانست كجا مى‏رود تا به خانه‏ هاى بنى جبله كنده رسيد و به در زنى رسيد طوعه نام‏ که به انتظار آمدن پسرش بیرون خانه ایستاد بود ابن عقيل به آن زن سلام گفت كه جواب او را بداد و گفت:اي كنيز خدا آبى به من ده زن به درون رفت و برایش آب اورد،پس مسلم بنشست و زن ظرف را ببرد و باز آمد و گفت: «اى بنده خدا مگر آب نخوردى؟» گفت: «چرا» گفت: «پس سوى كسانت برو.» اما مسلم ساکت ماند باز آن زن سخن خويش را تكرار كرد، اما باز هم مسلم جواب نداد زن به او گفت: «از خدا بترس! سبحان اللَّه اى بنده خدا، سوى كسان خود برو كه خدايت به سلامت دارد. بر در من نشستنت مناسب نيست و آنرا به تو روا نمى‏دارم.» پس مسلم برخاست و گفت: «اى كنيز خدا من در اين شهر منزل و عشيره ندارم. مى‏خواهى كار نيكى انجام دهى براى ثواب، شايد هم بعدها ترا پاداش دهم.» گفت: «اى بنده خدا» چه كارى؟» گفت: «من مسلم بن عقيلم، اين قوم به من دروغ گفتند و فريبم دادند.» گفت: «تو مسلمى؟» گفت: «آرى.» گفت: «درآى.» گويد: «پس او را به خانه خويش به اطاقى برد، جز اطاقى كه خودش در آنجا بود(3) ——————————————————————- 1_ تاريخ الطبري، ج‏5، ص: 369. 2_همان،ج‏5، ص:370_371 . 3_ همان،ج‏5، ص: 371 ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(5) الكعبي✍️ 🔸لو دادن محل اختفای مسلم ع توسط فرزند طوعه: اندکی بعد از استقرار مسلم در خانه طوعه، بلال فرزند وی که برای میگساری با دوستان خود بیرون رفته بود به خانه بازگشت و از حضور مسلم در خانه مطلع شد. او به رغم تأکید مادر، موضوع را کتمان نکرد و صبح هنگام، نزد عبدالرحمن بن اشعث رفت و راز خود را با وی در میان گذاشت. عبدالرحمن نیز نزد پدرش که در قصر ابن زیاد بود رفت و موضوع مخفی شدن مسلم در خانه طوعه را به اطلاع وی رساند اندکی بعد ابن زیاد نیز از موضوع باخبر شد ،و در پی آن شصت یا هفتاد سرباز را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفای مسلم کرد سپاه ابن اشعث بر در خانه اجتماع کردند. 🔸جنگیدن و اسیر شدن حضرت مسلم:سربازان ابن زیاد به داخل خانه ریختند. مسلم به آن‌ها یورش برد و از خانه بیرون راند ضربتى ميان وى و بكير بن حمران احمرى رد و بدل شد. بكير ضربتى به دهان مسلم زد كه لب بالاى وى را قطع كرد و شمشير در لب پايين نشست و دو دندان جلو را شكست. مسلم نيز ضربتى سخت به سر وى زد و ضربتى ديگر زير شانه‏اش زد كه نزديك بود به شكمش فرو رود. و چون چنان ديدند بالاى اطاق رفتند و او را سنگباران كردند. دسته‏هاى نى را آتش مى‏زدند و از بالاى اطاق بر او مى‏افكندند و چون چنين ديد با شمشير كشيده به كوچه آمد و با آنها بجنگيد.(1). جنگ سختی در گرفت و شماری از سربازان ابن زیاد کشته شدند. چون این خبر به ابن زیاد رسید، به ابن اشعث پیغام داد که من تو را برای دستگیری یک نفر فرستاده‌ام، در حالی‌که ضربه سختی بر سپاهم وارد آمده است. ابن اشعث پاسخ داد: آیا می‌دانی ما را برای دستگیری شیری دلاور و شمشیری بران که در دست مردی شجاع و با اراده قرار دارد فرستاده‌ای؟ او از خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. ابن زیاد پیغام فرستاد که به او امان دهید زیرا جز این راهی برای دستگیری او نخواهید یافت(2). محمد ابن اشعث پيش آمد و گفت: «اى جوان در امانى، خودت را به كشتن مده» اما او به جنگ ادامه داد و رجزى به اين مضمون مى‏خواند:«قسم ياد كرده‏ام كه آزاد كشته شوم «اگر چه مرگ چيزى ناباب باشد «هر كس روزى دچار شر مى‏شود «و گرم تلخ، به خنك مى‏آميزد «پرتو خورشيد را پس آر كه پايدار بمانى «بيم دارم دروغم گويند يا فريبم دهند.» محمد ابن اشعث گفت: «به خدا دروغت نمى‏گويند و خدعه نمى‏كنند و فريب نمى‏دهند. اين قوم پسر عموهاى تواند و ترا نمى‏كشند و نمى‏زنند.» مسلم از سنگها زخمى شده بود و تاب جنگ نداشت، نفسش گرفت و پشت به ديوار خانه داد. محمد بن اشعث به وى نزديك شد و گفت: «در امانى.»(3) مسلم گفت: آیا گمان می‌کنی که دست در دست تو خواهم گذاشت در حالی‌که قدرت در بدن دارم، و به خدا هرگز چنین نخواهم کرد سپس به وی حمله کرد و او را به عقب راند و بار دیگر به جایگاه خویش بازگشت و گفت: تشنگی بر من غلبه کرده است ابن اشعث خطاب به سربازان خود فریاد زد که این ننگ و سستی است که در برابر یک نفر این چنین ضعف نشان دهید، همه با هم به او حمله کنید! در این هنگام مسلم نیز به آنان یورش بردافکند سربازان ابن زیاد از پشت به مسلم حمله کردند و او را بر زمین زدند. سپس سلاحش را گرفته و اسیر کردند. اشک مسلم بر چهره روان گشت. عمرو بن عبیدالله به مسلم گفت برای کسی که خود به استقبال مرگ می‌رود گریستن شایسته نیست. مسلم گفت: به خدا قسم گریه من برای مرگ نیست بلکه من برای حسین (علیه‌السلام)، خانواده‌اش و فرزندان خود که بدین‌سو می‌آیند می‌گریم(4). ——————————————————————- 1_ تاريخ الطبري، ج‏5، ص: 373-374 2_الفتوح، ابن اعثم الکوفی،ج۵، ص۵۳. 3_ تاريخ الطبري، ج‏5، ص: 374 4_الفتوح، ابن اعثم الکوفی،ج۵، ص54_55. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(6) الكعبي✍️ 🔸آب طلبیدن حضرت مسلم:وقتى مسلم بن عقيل به در قصر رسيد كوزه آب خنكى آنجا بود و گفت: «از اين آب به من بدهيد.» مسلم بن عمرو گفت: می‌بینی که چقدر سرد است؟ به خدا قسم هرگز از آن نخواهی چشید ای پسر عقیل، مگر آن‌که پیش از آن، آب جوشان جهنم را بنوشی. مسلم بن عقیل گفت: وای بر تو، کیستی؟ گفت: من فرزند کسی هستم که حقّی را که تو انکار می‌کنی می‌شناسد و نصیحت پیشوایی را که تو با او دشمنی می‌ورزی می‌پذیرد و در حالی‌که تو با او مخالفت می‌کنی، از او اطاعت می‌کندمن مسلم بن عمرو باهلی هستم. مسلم بن عقیل گفت: چه چیز تو را چنین ستم‌پیشه و سنگ‌دل کرده است؟ ای فرزند باهله، تو برای رفتن به جهنم و نوشیدن آب جوشان سزاوارتری سپس مسلم به دیوار تکیه داد و نشست. عمارة بن عقبه غلامش را فرستاد و کوزه آبی آورد و قدری به مسلم داد، مسلم سه بار ظرف آب را بالا برد ولی هر بار ظرف پر از خون شد. بار آخر دو دندان ثنایای مسلم در ظرف افتاد و او هرگز نتوانست آب بنوشد. آنگاه گفت: الحمدللّه، اگر این آب روزی من بود آن‌را می‌نوشیدم. سپس مسلم را به داخل قصر بردند. 🔸وارد شدن بر ابن زیاد: آنگاه مسلم بن عقيل را پيش ابن زياد بردند كه سلام امارت بدو نگفت. مرد محافظ گفت: «چرا به امير سلام نمى‏گويى؟» گفت: «اگر آهنگ كشتن من دارد چرا سلامش گويم و اگر آهنگ كشتن من ندارد به جان خودم كه سلام بسيار من به او خواهم گفت.» ابن زياد به او گفت: «به جان خودم كه كشته مى‏شوى.» گفت: «همينطور؟» گفت: «بله» گفت: «پس بگذار با يكى از مردم قومم وصيت كنم.» گويد: آنگاه به همنشينان عبيد اللَّه نگريست كه عمر بن سعد از آن جمله بود بدو گفت: «اى عمر ميان من و تو خويشاوندى‏اى هست مرا به تو حاجتى هست و انجام حاجتم بر تو لازم است، اين يك راز است.» گويد: اما عمر نخواست فرصت دهد كه آنرا بگويد. اما عبيد اللَّه بدو گفت: «از نگريستن در حاجت پسر عمويت دريغ مكن.» گويد: پس عمر برخاست و با مسلم به جايى نشست كه ابن زياد او را مى‏نگريست. مسلم بدو گفت: «مرا در كوفه قرضى هست كه از وقتى آمده‏ ام گرفته ‏ام، هفتصد درم است از جانب من ادا كن. از ابن زياد بخواه كه جثه مرا به تو ببخشد و آنرا به گور كن. كس پيش حسين فرست و او را بازگردان كه من به او نوشته‏ام و خبر داده‏ام كه مردم با ويند و يقين دارم كه حركت كرده است.» عمر به ابن زياد گفت: «مى‏دانى به من چه مى‏گويد؟ چنين‏ مى‏گويد ابن زياد گفت: «امانتدار خيانت نمى‏كند. اما گاه باشد كه خيانتكار را امانتدار كنند. مال تو از آن تست و از اينكه به دلخواه خويش در آن تصرف كنى منعت نمى‏كنم. اما حسين، اگر آهنگ ما نكند، آهنگ او نمى‏كنيم و اگر آهنگ ما كند، او را رها نمى‏كنيم. وساطت ترا درباره جثه او نمى‏پذيريم كه به نظر ما شايسته اين كار نيست كه با ما پيكار كرده و مخالفت كرده و در هلاك ما كوشيده است.» (1) 🔸شهادت مسلم علیه السلام: سپس ابن زياد گفت: «كسى كه ابن عقيل سر و شانه‏اش را به شمشير زده كجاست؟» او را بخواندند و ابن زياد گفت: «بالا برو و گردنش را بزن.» گويد: پس مسلم را بالا بردند و او تكبير مى‏گفت و استغفار مى‏كرد و درود فرشتگان و پيمبران خدا مى‏گفت بالاى قصر او را به جايى بردند كه مقابل محل كنونى قصابان است و گردنش را بزدند و پيكرش را از پى سرش پايين افكندند(2)واین واقعه در روز نهم ذی الحجه سال60هجری(3). 🔸پیکر مطهر مسلم بن عقیل علیه السلام و هانی بن عروه رضی الله: و پس از آن سر آن دو شهید مظلوم را با نامه به یزید روانه دمشق کرد ویزید دستور داد تابر سردر یکی از دروازهای دمشق آویختن (4) وجسدشان را از پا در بازار کوفه رو زمین کشاندن(5) وبدستور ابن زیاد بدار آویختند( 6) . ——————————————————————- 1_ تاريخ الطبري، ج‏5، ص: 376 ؛ 2_تاريخ الطبري،الطبری،ج:5،ص: 378. ؛3_مسار الشیعه،الشیخ المفید،ص:37؛ 4_ الفتوح،ابن اعثم،ج:5،ص:62_63. ؛ 5_ تاريخ الطبري،الطبری،ج:5،ص: 397. 6_الفتوح،ابن اعثم،ج:5،ص:61_62. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🔴سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(7) الكعبي✍️ 🔸رسیدن خبر شهادت مسلم به امام حسین:خبر شهادت مسلم به وسیله یکی از اهالی کوفه به نام بکیر بن المثعبة، در ثعلبیه به امام حسین (علیه‌السلام) رسید. امام (علیه‌السلام) از شنیدن آن بسیار اندوه‌گین شد و گریست و سپس فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، رحمت خدا بر او باد» و این سخن را چند بار تکرار کرد،بستگان مسلم نیز به شدّت بر آشفتند و گفتند:برنمیگردیم تا انتقام مسلم را بگیریم یا مثل او شهید بشیم(1). 🔸عمر شریف ایشان وقت شهادت:بعضیها گفتند بیست وهشت سال ولی مرحوم مقرم میگوید: باتوجه به نقل مرحوم ابن شهر آشوب از حظور مسلم در جنگ صفین احتمال ولادتش سال هفتم یانهم هجری هست لذا در حین شهادت پیش از پنجاه سال بوده باشد(2). 🔸زیارتنامه حضرت مسلم علیه السلام:و چون به ضریح رسیدی کنارش رو به قبله وایسا و بگو: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلْفَادِي بِنَفْسِهِ وَ مُهْجَتِهِ، اَلشَّهِيدُ اَلْفَقِيدُ اَلْمَظْلُومُ، اَلْمَغْصُوبُ حَقُّهُ، اَلْمُنْتَهَكُ حُرْمَتُهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَنْ فَادَى بِنَفْسِهِ اِبْنَ عَمِّهِ، وَ فَدَى بِدَمِهِ دَمَهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلَ اَلشُّهَدَاءِ وَ إِمَامَ اَلسُّعَدَاءِ. اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمُ، يَا مَنْ أَسْلَمَ نَفْسَهُ، وَ سَكَنَ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ رَمْسَهُ، وَ أَخْمَدَ حِسَّهُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ اَلسَّادَةِ اَلْأَبْرَارِ، وَ يَا اِبْنَ أَخِي جَعْفَرٍ اَلطَّيَّارِ، وَ اِبْنَ أَخِي عَلِيٍّ اَلْفَارِسِ اَلْكَرَّارِ اَلضَّارِبِ بِذِي اَلْفَقَارِ. اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا مَنْ أَرْضَى بِفِعَالِهِ مُحَمَّداً اَلْمُخْتَارَ وَ اَلْمَلِكَ اَلْجَبَّارَ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ لَقَدْ صَبَرْتَ فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدَّارِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَحِيداً غَرِيباً عَنْ أَهْلِهِ بَيْنَ اَلْأَعْدَاءِ بِلاَ نَاصِرٍ وَ لاَ مُجِيبٍ، أَشْهَدُ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ أَنَّكَ جَاهَدْتَ وَ صَابَرْتَ وَ خَاصَمْتَ أَعْدَاءَ اَللَّهِ عَلَى طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ نَبِيِّهِ وَ وَصِيِّهِ وَ وَلِيِّهِ، فَمَضَيْتَ شَهِيداً وَ تَوَلَّيْتَ حَمِيداً، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. اَللَّهُمَّ اُحْشُرْنِي مَعَهُ وَ مَعَ أَبِيهِ وَ عُمُومَتِهِ وَ بَنِيهِمْ، وَ لاَ تَحْرِمْنِي فِي بَقِيَّةِ عُمُرِي زِيَارَتَهُ. سپس ضریح رو میبوسی و نماز زیارت میخوانی و ثوابش رو به ایشان هدیه میکنی و وداع میکنی و میروی(3). ——————————————————————- 1_ تاريخ الطبري،الطبری،ج:5،ص: 397. 2_ الشّهيد مسلم بن عقيل، المقرم،ص:40. 3_مصباح الزائر،ابن طاووس،ص103. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🏴🏴سالروز شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام بر عموم شیعیان تسلیت باد 🔴 مختصرى از زندگانى سفیر الحسین علیه السلام حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام 🔻بخش۱ 🔻بخش۲ 🔻بخش ۳ 🔻بخش۴ 🔻بخش۵ 🔻بخش ۶ 🔻بخش ۷ 🔻زیارتنامه ♻️کانال الکشکول @kashkolka
بندرية_هلا_بحسين_الثاني_صده_عزمك_رج_اميه_رج_ماشفت_كل_عم_vCE_Iwh.mp3
19.13M
🔻بندرية: هَلا بحسيـــــــن الثانی (ای حسینِ دوم خوش‌آمدی!) 🎤 الرادود خضر عباس 🌐 ترجمـــــــه فارسی ♻️کانال الکشکول @kashkolka
🛑تلبية العرب في الجاهلية: وذكر "محمد بن حبيب" أن طواف أهل الجاهلية بالبيت أسبوعًا، وذكر أنهم كانوا يمسحون الحجر الأسود، ويسعون بين الصفا والمروة. وكانوا يلبون وذكر أن نسك قريش كان لإساف، وأن تلبيتهم" "لبيهم اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك إلا شريك هو لك، تملكه وما ملك"1. وأن تلبية من نسك للعزى: "لبيك اللهم لبيك، لبيك وسعديك، ما أحبنا إليك". وأن تلبية من نسك للات: "لبيك اللهم لبيك، لبيك كفى ببيتنا بنية، ليس بمهجور ولا بلية، لكنه من تربة زكية أربابه من صالحي البرية". وكانت تلبية من نسك لجهار: "لبيك، اللهم لبيك لبيك، اجعل ذنوبنا جبار، واهدنا لأوضح المنار، ومتعنا وملنا بجهار". وكانت تلبية من نسك لشمس: "لبيك، اللهم لبيك، لبيك، ما نهارنا نجره، إدلاجه وحره وقره، لا نتقي شيئًا ولا نضره، حجًّا لرب مستقيم بره"، وكانت تلبية من نسك لمحرق: "لبيك، اللهم لبيك، لبيك حجًّا حقًّا، تعبدًا ورقًا"، وكانت تلبية من نسك لود: "لبيك اللهم لبيك، لبيك، معذرة اليك". وكانت تلبية من نسك ذا الخلصة: "لبيك، اللهم لبيك، لبيك، بما هو أحب إليك". وكانت تلبية من نسك لمنطبق: "لبيك اللهم لبيك، لبيك". وتلبية عك، أنهم كانوا إذا بلغوا مكة، يبعثون غلامين أسودين أمامهم، يسيران على جمل. مملوكين قد جردا فهما عريانان، فلا يزيدان على أن يقولا: "نحن غرابا عك" وإذا نادى الغلامان بذلك صاح من خلفهما من عك: "عك إليك عانية، عبادك اليمانية، كيما نحج الثانية، على الشداد الناجية. وكانت تلبية من نسك مناة: "لبيك اللهم لبيك، لبيك، لولا أن بكرًا دونك يبرك الناس ويهجرونك، ما زال حج عثج يأتونك، إنا على عدوائهم من دونك". وتلبية من نسك لسعيدة: "لبيك اللهم لبيك، لبيك لبيك، لم نأتك للمياحة، ولا طلبًا للرقاحة، ولكن جئناك للنصاحة". وكانت تلبية من نسك ليعوق: "لبيك اللهم لبيك، لبيك، بغض إلينا الشر، وحبب إلينا الخير، ولا تبطرنا فنأشر ولا تفدحنا بعثار". وكانت تلبية من نسك ليغوث:"لبيك، اللهم لبيك، لبيك، أحبنا بما لديك، فنحن عبادك، قد صرنا إليك" وكانت تلبية من نسك لنسر: "اللهم لبيك، اللهم لبيك، لبيك، أننا عبيد، وكلنا ميسرة عتيد، وأنت ربنا الحميد، اردد إلينا ملكنا والصيد". وكانت تلبية من نسك ذا اللبا: "لبيك اللهم لبيك، لبيك، رب فاصرفن عنا مضر، وسلمن لنا هذا السفر، إن عما فيهم لمزدجر واكفنا اللهم أرباب هجر". وكانت تلبية من نسك لمرحب: "لبيك اللهم لبيك، لبيك، إننا لديك لبيك، حببنا إليك". وكانت تلبية من نسك لذريح: "لبيك، اللهم لبيك، لبيك، كلنا كنود، وكلنا لنعمة جحود فاكفنا كل حية رصود". وكانت تلبية من نسك ذا الكفين: "لبيك، اللهم لبيك لبيك، إن جرهمًا عبادك، الناس طرف وهم تلادك، ونحن أولى منهم بولائك"، وتلبية من نسك هبل: "لبيك اللهم لبيك، إننا لقاح حرمتنا على أسنة الرماح، يحسدنا الناس على النجاح". وقدتعرض "اليعقوبي" لتلبية فقال: "فكانت العرب، إذا أرادت حج البيت الحرام، وقفت كل قبيلة عند صنمها وصلوا عنده، ثم تلبوا حتى يقدموا مكة. فكانت تلبياتهم مختلفة. وكانت تلبية قريش: لبيك اللهم لبيك لا شريك لك، تملكه وما ملك. وكانت تلبية كنانة. لبيك اللهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف. وكانت تلبية بني أسد: لبيك اللهم لبيك، يا رب أقبلت بنو أسد، أهل التواني والوفاء والجلد إليك، وكانت تلبية بني تميم: لبيك اللهم لبيك، لبيك عن تميم، قد تراها قد أخلقت أثوابها وأثواب من وراءها، وأخلصت لربها دعاءها. وكانت تلبية قيس عيلان: لبيك الله لبيك، لبيك أنت الرحمن أتتك قيس عيلان، راجلها والركبان. وكانت تلبية ثقيف: لبيك اللهم إن ثقيفًا قد أتوك وأخلفوا المال وقد رجوك. وكانت تلبية هذيل: لبيك عن هذيل قد أدلجوا بليل، في إبل وخيل. وكانت تلبية ربيعة: لبيك ربنا لبيك، لبيك إن قصدنا إليك. وبعضهم يقول: لبيك عن ربيعة، سامعة لربها مطيعة، وكانت حمير وهمدان يقولون: لبيك عن حمير وهمدان والحليفين من حاشد والهان. وكانت تلبية الأزد: لبيك رب الأرباب، تعلم فصل الخطاب، لملك كل مثاب. وكانت تلبية مذحج: لبيك رب الشعرى، ورب اللات والعزى. وكانت تلبية كندة وحضرموت: لبيك لا شريك لك، تملكه، أو تهلكه، أنت حكيم فاتركه. وكانت تلبية غسان: لبيك رب غسان، راجلها والفرسان. وكانت تلبية بجيلة: لبيك عن بجيلة في بارق ومخيلة، وكانت تلبية قضاعة: لبيك عن قضاعة، لربها دفاعة، سمعًا له وطاعة، وكانت تلبية جذام: لبيك عن جذام، ذوي النهى والأحلام، وكانت تلبية عك والأشعريين:نحج للرحمن بيتًا عجبا ... مستترًا مضببًا محجبا. 📚 المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، جواد علي،ج11،صفحه : 375_377.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑قطره ای از فضائل امیر المومنین(علیه السلام)(١٨): 🔸️عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلشَّاكُّ فِي فَضْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُحْشَرُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مِنْ قَبْرِهِ وَ فِي عُنُقِهِ طَوْقٌ مِنْ نَارٍ فِيهِ ثَلاَثُمِائَةِ شُعْبَةٍ عَلَى كُلِّ شُعْبَةٍ مِنْهَا شَيْطَانٌ يَكْلَحُ فِي وَجْهِهِ وَ يَتْفُلُ فِيهِ. 🔰ابن عبّاس گويد:رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)فرمود: ترديدكننده در بارۀ على بن ابى طالب روز قيامت از قبر خود برانگيخته مى‌شود در حالى كه طوقى از آتش در گردن اوست كه سيصد زبانه دارد،و بر هر زبانه‌اى از آن شيطانى است كه او را به هول و هراس اندازد و به رويش آب دهان بيفكند . 📚الأمالي (للمفید) /ص:144. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑قطره ای از فضائل امیر المومنین(علیه السلام)(19): عَنْ عَمْرِو بْنِ شَاسٍ الْأَسْلَمِيِّ قَالَ، وَكَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْحُدَيْبِيَةِ، قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ عَلِيٍّ إِلَى الْيَمَنِ، فَجَفَانِي فِي سَفَرِي ذَلِكَ، حَتَّى وَجَدْتُ عَلَيْهِ فِي نَفْسِي، فَلَمَّا قَدِمْتُ أَظْهَرْتُ شِكَايَةً فِي الْمَسْجِدِ، حَتَّى بَلَغَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ ذَاتَ غَدَاةٍ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي نَاسٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَلَمَّا رَآنِي أَحَدَّنِي عَيْنَيْهِ، يَقُولُ: حَدَّدَ إِلَيَّ النَّظَرَ، حَتَّى إِذَا جَلَسْتُ قَالَ: «يَا عَمْرُو، أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ آذَيْتَنِي» ، قُلْتُ: أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أُؤْذِيَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «بَلَى، مَنْ آذَى عَلِيًّا فَقَدْ آذَانِي» . 🔰 از عمرو بن شاس اسلمی که از اصحاب حدیبیّه است،گفت: که در سفری که همراه علی (علیه‌السّلام) به یمن رفته بودم، احساس کردم که مرا مورد جفا قرار داده است. نسبت به ایشان در دل خود کدورتی یافتم. هنگامی که به مدینه بازگشتم، از چگونگی برخورد علی (علیه‌السّلام) با خودم، به اهل مسجد شکایت می‌کردم تا این که این شکایت به گوش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید یک روز صبح که به مسجد وارد شدم. اصحاب گرداگرد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را فرا گرفته بودند، در این هنگام چشم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من افتاد، فرمود: ‌ای عمرو! به من نگاه کن! همچنان به آن حضرت چشم دوخته بودم تا در محل خود قرار گرفتم. آنگاه فرمود: ‌ای عمرو! به خدا سوگند! مرا آزرده‌ای. گفتم: پناه می‌برم به خدای تعالی از اینکه مرتکب کاری بشوم که موجبات آزار شما را فراهم آورد. فرمود: آری، کسی که علی (علیه‌السّلام) را آزرده خاطر و ناراحت سازد، مرا آزرده است (1) . 🔻 تصحيح حديث: حاكم نيشابوري پس از نقل این حدیث درباره آن میگوید: هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ ،این حدیث سندش صحیح است ولی نقلش نکردن(بخاری ومسلم)(2). شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بعد از نقل این روایت می‌گوید:صحيح(3). —————————————- 1_ فضائل الصحابة/احمد بن حنبل/المحقق: د. وصي الله محمد عباس/ج2/ص:579/مؤسسة الرسالة - بيروت/الطبعة: الأولى، 1403 - 1983، مسند الامام احمد/احمد بن حنبل/المحقق: شعيب الأرنؤوط /ج:25/ص:320_321/مؤسسة الرسالة/الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م ، المستدرك على الصحيحين/أبو عبد الله الحاكم النيسابوري /ج:3/ص:،131/تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ،معرفة الصحابة/ابو نعيم الاصبهاني/تحقيق: عادل بن يوسف العزازي/ج:4/ص:1996. 2_المستدرك على الصحيحين/الحاكم النيسابوري /ج:3/ص:،131. 3_المستدرك على الصحيحين،ج:3،ص:131،مع تعلیقات الذهبي في تلخيص المستدرك ،نسخة الشاملة. ♻️کانال الکشکول @kashkolka
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا