eitaa logo
💥کشکول مبلغین و مبلغات استان یزد 💥
395 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
215 فایل
این کانال با محتوای زیر برای منبر و بین الصلاتین راه اندازی شد تقویم نجومی ،حدیث ،احکام ، داستان، لطیفه،شعر و مطالب ارزشمند را در این کانال مطالعه فرمایید 💠امور مساجد استان یزد💠
مشاهده در ایتا
دانلود
... ادامه داستان مثنوی عاشق شدن پادشاه👇🏻 شه چو عجز آن حکیمان را بدید پابرهنه جانب مسجد دوید رفت در مسجد سوی محراب شد سجده‌گاه از اشک شه پر آب شد چون به خویش آمد ز غرقاب فنا خوش زبان بگشاد در مدح و دعا کای کمینه بخششت مُلک جهان من چه گویم چون تو می‌دانی نهان ای همیشه حاجت ما را پناه بار دیگر ما غلط کردیم راه لیک گفتی گرچه می‌دانم سرت زود هم پیدا کنش بر ظاهرت چون برآورد از میان جان خروش اندر آمد بحر بخشایش به جوش درمیان گریه خوابش در ربود دید در خواب او که پیری رو نمود گفت ای شه مژده حاجاتت رواست گر غریبی آیدت فردا ز ماست چونکه آید او حکیمی حاذقست صادقش دان کو امین و صادقست در علاجش سِحر مطلق را ببین در مزاجش قدرت حق را ببین چون رسید آن وعده‌گاه و روز شد آفتاب از شرق اخترسوز شد بود اندر منظره شه منتظر تا ببیند آنچه بنمودند سر دید شخصی فاضلی پرمایه‌ای آفتابی درمیان سایه‌ای می‌رسید از دور مانند هلال نیست بود و هست بر شکل خیال نیست‌وش باشد خیال اندر روان تو جهانی بر خیالی بین روان بر خیالی صلحشان و جنگشان وز خیالی فخرشان و ننگشان آن خیالاتی که دام اولیاست عکس مه‌رویان بستان خداست آن خیالی که شه اندر خواب دید در رخ مهمان همی آمد پدید شه به جای حاجبان فا پیش رفت پیش آن مهمان غیب خویش رفت هر دو بحری آشنا آموخته هر دو جان بی دوختن بر دوخته گفت معشوقم تو بودستی نه آن لیک کار از کار خیزد در جهان ای مرا تو مصطفی من چو عمر از برای خدمتت بندم کمر   ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
توضیح مبسوط متن شماره(1‌) فیه ما فیه ✔️قسمت اول قال النبی علیه السلام :"شرُّ العلماءِ من زار الامراء و خیر الامراء من زار العلماء. ترجمه:پیامبر _ سلام و تحیت خدا بر اوباد_فرمود:بدترین عالمان آن کس است که به دیدار امیران و حاکمان می رود و بهترین امیران و حاکمان آن کسی است که به دیدار عالمان رود. " نعم الامیر علی باب الفقیر و بئس الفقیر علی باب الامیر". ترجمه:خوشا امیری که به در خانه فقیری آید و بدا فقیری که بر درگاه امیری رود. این حدیث نبوی که مولانا در طلیعه کلام خود آورده است، در جوامع روایی تا کنون دیده نشده است. به هرحال بعید نیست که مولانا این حدیث را در جایی خوانده یا شنیده است.و از آنجا که محتوای آن در تعارض با سایر روایات نیست و با عرضه بر کتاب الله خدشه ای برآن وارد نمی شود|1|،طبق قاعده ملازمه |2|می توان آن را از معصوم علیه السلام قلمداد نمود. و آن جمله دوم نیز از جملات بزرگان است که گوینده اش مجهول است. از آنجا که در توضیح اجمالی قبل از داستان در فرق بین علم حقیقی و علم عاریه ای سخن گفتیم،مناسب است که در اینجا به حکایتی عبرت آموز از رفتن عالمی فاضل به دیدار امیری فاسق و فاجر اشاره کنیم.در کتاب عنوان بصری جلد 3 صفحه 46 آمده است؛ا یشان(علامه طهرانی قدس سره) راجع به ضرورت استقامت و صلابت در مسیر سلوک به جهت عدم رخنه تدریجی جریانات اعتباری می فرمودند: روزی در خدمت مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی بودم و ایشان گفتند: " آقا سید محمد حسین، قضیه ای دارم که برای شما بسیار عبرت آموز است. در زمان طلبگی، من در نجف سالهای سال با فردی بسیار فاضل، خوش ذوق، فهیم و زرنگ هم بحث بودم. یک روز مطرح کرد که می خواهد به مسقط الرأس خود شاهرود برگردد تا به وعظ و ارشاد مردم آنجا مشغول باشد. من ضرورتی برای رجوع ایشان به شاهرود ندیدم، ول چون اصرار کرد، موقع بیرون رفتن از در منزل در گوشش گفتم: «رفیق برو، ولی مراقب باش کاری نکنی که خدا و دین از زندگی تو کنار برود. این قضیه گذشت و نامه های او برای ما می آمد و ما هم جواب می دادیم تا اینکه مدتی بعد نامه ها قطع شد و ما تعجب می کردیم که چرا به ما نامه نمی دهد. سال ها به حسب ظاهر از او خبری نداشتیم و همین قدر می دانستیم که در شاهرود عالم وحید شهر و مرجع مراجعه افراد گردیده است. بعداز ظهر روزی از ایام تابستان که در منزل به مطالعه مشغول بودم، در منزل به صدا در آمد و یکی از فرزندانم آمد و گفت: «پیرمردی با ریش تراشیده، کت شلوار، عصا و کلاه فرنگی می خواهد شما را ببیند.» گفتم بگویید بیاید بالا!» وقتی از در وارد شد، دیدم یک خوک وارد اتاق شد و ظلمت همه فضا را اشغال کرد. وقتی او را شناختم، گفتم: «قبح الله وجهک» ؛ خدا صورتت را زشت گرداند! این چه وضع و قیافه ای است که تو داری؟! گفت: «رفیق، قصه اش مفصل است و ما دیگر جهنمی هستیم! وقتی ما از نجف به شاهرود رفتیم، حاکم شرع شهر شدیم و  ادامه دارد ... ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
...ادامه حاکم شرع شهر شدیم و مردم با ما آشنا شدند و در مسائل به ما مراجعه می کردند. امر و نهی می کردیم، جلوی کارها و مجالس خلاف را می گرفتیم و برای رتق و فتق امور، مردم را بسیج می کردیم. حاکم آنجا دید با مجتهد مبسوط الیدی که از نجف آمده نمی تواند کنار بیاید و اگر وضع به این کیفیت ادامه پیدا کند، او حاكم على الاطلاق نخواهد بود؛ و لذا در مقام رفع این تضاد بر آمد. یک روز گفتند حاکم می خواهد به دیدن شما بیاید. او با بعضی از افراد آمد و هدایای مفصل و فرش های قیمتی برای ما آورد و شروع کرد به صحبت و تعریف و تمجید کردن که: ما در غزارت علم و تقوا کسی را مثل شما ندیده ایم. ساعتی از مجلس به این مطالب گذشت و در پایان گفت: هر امری داشته باشید ما در خدمت شما هستیم. ما هم از اینکه در محله پیچید که حاکم به دیدن ما در منزل آمده و بالاخره این قضیه موقعیت ما را بالا برد، بسیار خوشحال شدیم. هفته بعد دوباره پیغام دادند که حاکم می خواهد به دیدن شما بیاید؟ و ما هم این بار آمادگی بیشتری برای پذیرایی داشتیم. آمدند و مسئله به خوبی و خوشی گذشت و ما را برای حضور در مجلس خود دعوت کردند. ما در آن مجلس شرکت کردیم و دیدیم که همه اعیان آمده اند و خیلی هم ما را تحویل گرفتند. اواخر مجلس شنیدم کم کم زمزمه هایی می شود و به هم می گویند: «به احترام آقا نمی شود؛ این کار را نکنید!» گفتیم: «قضيه چیست ؟» گفتند: «ظاهرا می خواهند بساط شرب خمر پهن کنند منتها به احترام شما ملاحظه می کنند.» من متأثر شدم و آن چنان بر آشفتم و بر آنها نهیب زدم که تمام اهل مجلس از رعب و وحشت فریاد من به لرزه و هراس افتادند؛ و با حالت قهر از مجلس بیرون آمدم. سه روز بعد از این ماجرا شبی حاکم به منزل ما آمد و بنا را بر عذرخواهی و اغماض و شرمندگی گذاشت و با الحاح و اصرار از ما تقاضا کرد که برای صرف شام دوباره به منزل ایشان برویم. در اینجا قباله ملک خیلی قیمتی و مرغوبی را در یکی از مناطق خوب به عنوان پیش کش اهدا کرد و رفت. من نیز دعوت او را پذیرفتم و به منزل او رفتم. اواخر مجلس باز صحن زمزمه هایی شد و حاکم گفت: «آقا! چون اینها به شما محبت و ارادت دارند و می خواهند با شما انس داشته باشند و نمی توانند شما را رها کنند شما هم کاری به اینها نداشته باشید و بگذارید پنهان از شما کارشان را انجام دهند و محبت اینها را زیر پا نگذارید تا لطفشان به شما باقی بماند. ما هم سرمان را پایین انداختیم و مجلس را ترک کردیم. حدود سه هفته از این جریان گذشت و تمام این مدت طعم و لذت شام آن شب، پیوسته فکر و ذهن مرا مشغول می داشت تا اینکه باز حاکم برای صرف شام مرا دعوت نمود و من با تمایل شدید و اشتیاق وافر دعوت او را لبیک گفتم. پس از وارد شدن دیدم باز همان مهمان های معهود، در محفل حضور دارند و طبق برنامه قبلی سفره گسترانیدند و شام را با لذت و اشتیاقی وافر صرف نمودیم. حاکم گفت: «آقا! اینها نسبت به شما دلگیرند و می گویند ما نمی توانیم در چنین بزمی باشیم و ایشان محروم باشند.خدا ارحم الراحمين و غفار الذنوب و توبه پذیر است. شما نیز برای احترام مؤمن، جبران محبت بفرمایید که این احترام مهم تر است.» ادامه دارد ... ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
...ادامه افراد حاضر در مجلس به من گفتند: «اگر آقا اجازه دهند دوستان مایل اند با حضور ایشان از باده ناب بهره مند گردند و لطف و صفای شرب و شراب، با وجود شما بسیار شیرین و گوارا خواهد شد.» من أبتدائا ابراز ناراحتی نمودم، ولی اصرار افراد و تمنای آن خانم ساقی، مرا به سستی و تسلیم واداشت و گفتم: «شما به کار خود بپردازید؛ من کاری به کار شما ندارم.» پس از بیان این مطلب، آن خانم از همان ابتدای مجلس لیوان های شراب را یک به یک به دست افراد می داد و به سمت وسط مجلس پیش می آمد، ولی آن افراد بدون اینکه لیوانها را به سوی دهان خود ببرند، در دستان خود نگه داشتند؛ تا اینکه آن زن به من رسید و در مقابل من ایستاد و از من تقاضا کرد لیوانی برای شرب بردارم. من از این عمل ناراحت شدم و ابراز نگرانی نمودم، ولی یک مرتبه از هر طرف صدا به خواهش و تمنا و اصرار بر شرب باده برخاست و چنین تقاضا شد که تا من برندارم و صرف نکنم، هیچ کدام از آنها شراب را به لبان خود نزدیک نخواهند ساخت، و من هرچه انکار کردم آنها بر اصرار خود افزودند؛ تا اینکه آن زن با حرکات و سکناتی مرا متوجه خود نمود و با ظرافت و لطافتی خاص مرا به وسوسه انداخت و من لیوانی از باده ناب از دست او گرفتم و به دهان خود نزدیک نمودم و أن ليوان را لاجرعه سرکشیدم. خدا شاهد است به محض اینکه شراب وارد معده من شد، یک مرتبه احساس کردم چیزی از دل و قلب من خارج گشت، و آن ایمان و اعتقادی که پیش از این در وجود و قلب خود احساس می نمودم، دیگر در نفس خود نیافتم. از آن مجلس بیرون آمدم در حالی که با آن فردی که پیش از این وارد مجلس شده بود، زمین تا آسمان تفاوت داشتم. پس از مدتی، حاکم مرا به مسئولیتی در دوائر دولتی تنفیذ نمود و من عمامه از سر خود برداشتم و رسما تحت حمایت و رعایت دستگاه حاکمه قرار گرفتم و مسئولیت قضاوت دولتی را به من واگذار نمودند، و اینک وضع و حال من همین است که شما مشاهده می کنید. بعد آقا سید جمال گفتند: آقا سید محمدحسین ! حواست جمع باشد که چه کسانی با لطایف الحیل و به تدریج دور انسان را می گیرند و چگونه قلب را نرم می کنند و مقاصد خود را اجرا می نمایند.»|3| ________________ 🖇️مصادر 1.قرآن در اسلام ص80(سید محمد حسین طباطبایی) 2.نور ملکوت قرآن ج2ص434(سید محمد حسین حسینی طهرانی)، اسلام و مقتضیات زمان جلد 1صفحه 247(مرتضی مطهری)  3.لازم به ذکر است که این داستان در کتاب‌های مطلع انوار ج 2ص415 و سالک آگاه ج1ص49 نیز آمده است برچسب‌ها: کانال تخصصی مولانا جلال الدین, فیه ما فیه, شرح مثنوی, مولانا ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 به کدامین گناه کشته شده 😭😭 ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ امام سجاد علیه السلام: حق مادرت این است که بدانی او با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست و خلاصه تمام جوارحش تو را حفاظت نموده و از تو نگهداری کرده، و از این کارش هم خرم و شاد بوده... ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ... 🔹‌سلام بر تو ای فرزند امامان هادی! سلام بر تو و بر روزی که واژه واژه، هدایت را معنی میکنی برای قلب های تشنه هدایت... ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
امام على عليه السلام: جِماعُ الشَّرِّ في مُقارَنةِ قَرينِ السُّوءِ همه ی بدی ها در مجالست با همنشينِ بد است غررالحكم حدیث4774 ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: لا تُصاحِبْ إلّا مُؤمنا با كسى جز مؤمن، همنشينى مكن بحارالأنوار ج77 ص 84 ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈
امام على عليه السلام: قليلُ الأدبِ خيرٌ من كثيرِ النَّسَبِ اندكى ادب، بهتر است از تبار بسيار غررالحكم حدیث6734 ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━ 💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •‌┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈