غزوه خیبر
پیمان شکنی یهود خیبر در جنگ احزاب و دعوت از سلاطین ممالک علیه اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله را بر آن داشت که این کانون خطر را برچیند. از این رو در سال هفتم هجری فرمان داد که مسلمانان برای تسخیر آخرین مراکز یهود آماده شوند. نخستین دژی که از خیبر به دست ارتش اسلام افتاد، دژ «ناعم» بود. پس از آن سربازان متوجه قلعه «قموص» که ریاست آن با «ابن ابی الحقیق» بود، شدند. در فتح این قلعه بود که «صفیه»، دختر «حیی بن اخطب» که بعدها در ردیف زنان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت، اسیر گردید. این دو پیروزی بزرگقارون
قارون از بنی اسرائیل و از نزدیکان حضرت موسی علیه السلام بود. نزد فرعون نیز مقام عالی و از علم و حکمت بهره وافر داشت و دارای ثروت کلانی بود که تنها کلیدهای خزانه های ثروت او را شصت قاطر حمل می کردند. زکات، از طرف خدا بر موسی علیه السلام صادر شد و حضرت از قارون مطالبه زکات نمود. قارون در آغاز از این دستور سرپیچی نکرد، ولی وقتی متوجه شد زکات مالش زیاد می شود، حرص و دنیاپرستی باعث گردید که برای حفظ مال خود به یک تصمیم ناجوانمردانه دست بزند. هنگامی که بنی اسرائیل در مسیر خود به بیت المقدس، چهل سال در بیابان تیه ماندند، برای نجات خود از سرگردانی، همواره به قرائت تورات و دعا و گریه اشتغال داشتند. قارون که بسیار خوش صدا بود و تورات و دعاها را با صدای شیوای خود می خواند و بر اثر آگاهی به علم کیماگری، ثروت کلانی به دست آورد؛ وقتی که ماندگار شدن بنی اسرائیل به طول انجامید، قارون از آن ها کنارگیری گرفت و در مجالس مناجات و دعاهای آنان شرکت نمی کرد. روزی موسی علیه السلام نزد او رفت و به او هشدار داد که اگر از جمعیت ما کنارگیری کنی و در مجالس ما شرکت نکنی، مشمول عذاب الهی خواهی شد. قارون بر اثر خودخواهی، گفتار موسی علیه السلام را به باد استهزار گرفت، موسی علیه السلام با غم و اندوه از نزد او خارج شد و در کنار قصر او نشست. قارون به خدمتکارانش دستور داد که خاکستری را با آب تر و بر سر و صورت موسی علیه السلام بریزند. آن ها این اهانت را به آن حضرت نمودند. موسی علیه السلام بسیار ناراحت و دلشکسته شد و در مورد قارون نفرین کرد و زمین، قارون و کاخ قارون را در کام خود فرو برد.(1)
____________________
غزوه بنی قریظه
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به فرمان خداوند مأمور شد کار بنی قریظه ـ قبیله ای از یهودیان ـ را که ستون پنجم کفار بود، یکسره کند. موذن اذان گفت و پیامبر صلی الله علیه و آله نماز ظهر را با مسلمانان اقامه کرد. آن گاه حضرت به مؤذن دستور داد که چنین بگوید:« آنان که پیرو محمد صلی الله علیه و آله هستند، باید نماز عصر را در محله بنی قریظه بخوانند». سپس پرچم را به دست امام علی علیه السلام داد و مسلمانان روانه محله بنی قریظه شدند. پس از محاصره قلعه بنی قریظه، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بنی قریظه باید بدون هیچ قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند؛ زیرا هیچ بعید نبود آن ها نیز مانند بنی نضیر هنگامی که از تیررس مسلمانان خارج شدند، باز با تحریک اعراب بت پرست، اسلام و مسلمانان را با خطرات بزرگی روبرو سازند و باعث شوند خون عده زیادی ریخته شود. بنی قریظه نیز پس از مقاوت هایی تصمیم گرفتند بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند و بی چون و چرا آنچه را که سعد بن معاذ درباره آن ها حکم کند، بپذیرند. سعد بن معاذ که بر اثر تیری که به دستش خورده بود، در خیمهای بستری بود، به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و نظر داد که سربازان بنی قریظه اعدام شوند، اموالشان تقسیم شود و زنان و فرزندانشان اسیر شوند.(1)
غزوه بنی النضیر
غزوه «بنینضیر»، دومین جنگ پیامبر صلی الله علیه و آله با یهودیان مدینه است که در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد. پس از هجرت رسولخدا صلی الله علیه و آله به مدینه یکی از مسلمانان، به نام “عمرو بن امیه بن ضُمری” در اتفاقی بر اثر جهل دو نفر از قبیله بنیعامر را کشت. این قبیله که از هم پیمانان پیامبر به شمار می رفتند، بر اساس معاهده و پیمان امضا شده با پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست دیه کشته شده ها را کردند. پیامبر به همراه برخی از اصحاب برای اخذ سهم قبیله بنی نضیر عازم قلعه آن ها شدند. یهودیان بنی نضیر از رسولخدا و درخواست ایشان استقبال کردند. در همین بین، آنان در مقام توطئه برآمدند و طرح قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را برنامه ریزی کرده و تعهد خود نسبت به حضرت و مسلمانان را نقض کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق وحی از توطئه بنی نضیر آگاه شد و بدون خبر، آنجا را ترک کرد و به بنی نضیر ده روز فرصت داد تا مدینه را ترک کنند، اما وقتی از تصمیم آنان مبنی بر عدم ترک مدینه آگاه شد، همراه سپاهیان اسلام به سمت قلعه های آنان حرکت کرد و به مدت 15 روز آنان را محاصره نمود. سپس بنی نضیر تسلیم و از شهر مدینه خارج شدند. در این جنگ غنائم بسیاری به دست مسلمانان افتاد.(1)
غزوه حنین
یکی از جنگهای رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فتح مکه، در منطقه ای به نام حنین و با دو قبیله هوازن و ثقیف و نیز قبایل بنی هلال و نصر و جشم صورت گرفت. دشمن تصمیم گرفته بود در انتهای دره ای که گذرگاهی به منطقه حنین بود، پشت صخره ها و شکاف کوه ها کمین کند و به محض ورود ارتش اسلام به این دره عمیق و طولانی، آنان را زیر رگبار تیر و سنگ بگیرند. پیامبر نیز که متوجه کینه توزی دشمن شده بود، برای مسلمانان صد تهیه کرده و خودش نیز دو زره بر تن نموده و کلاهخود بر سر گذاشته بود و سوار بر اسبی سفید پشت سر ارتش اسلام حرکت میکرد. مسلمانان شب را در دهانه دره استراحت کردند و پیش از روشن شدن هوا وارد گذرگاه حنین شدند که مورد حمله ناگهانی دشمن واقع شدند. منافقان لشگر اسلام از این حمله به شدت خوشحال شدند. سپاه مسلمین که به سختی مورد حمله واقع شده بود، از هم متفرق شدند و هر کس سراسیمه به سویی می دوید. عده ای از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله در اطراف آن حضرت ایستادند و به دفاع از رسول خدا پرداختند. پیامبر به درگاه خدا شکایت کرد. مسلمانان با شنیدن صدای یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتند، شمشیرها را از غلاف بیرون کشیدند و لبیک گویان آماده نبرد شدند. مسلمانان این بار کفار را شکست دادند و غنائم فراوانی به دست آنان رسید. دلیل شکست اولیه مسلمانان در این نبرد، غرور کاذبی بود که به لشگر 12 هزار نفری خود داشتند و خداوند با آزمایش خود، به آنان فهماند که زیادی نفرات تنها عامل پیروزی نیست؛ بلکه اراده اوست که همه چیز را رقم می زند.(1)
غزوه بنی قینقاع
پس از پیروزی مسلمانان در جنگ بدر، قبایل بت پرست، یهودیان ثروتمند مدینه و یهودیان خیبر و وادی القری، همه از پیشرفت روزافزون نیروهای حکومت اسلامی دچار ترس شدند. از این میان، یهودیان قبیله بنی قینقاع که در داخل مدینه زندگی می کردند و قدرت اقتصادی مدینه در دست آن ها بود، بیش از همه در بیم و هراس بودند و با جنگ تبلیغاتی عملا! پیمان سال اول هجرت را زیر پا گذاشته بودند؛ اما آتش رسمی جنگ میان آنان و مسلمانان از روزی شعله ور شد که یک مغازه دار یهودی به یک زن مسلمان اهانت کرد؛ یکی از مسلمان ها مغازه دار را کشت و در پی آن، جمعی از یهودیان بازار آن مسلمان را کشتند. مسلمانان خشمگین، به پا خواستند و یهودیان بنی قینقاع از ترس شان به قلعه های خود پناه بردند. محاصره همه جانبه یهودیان، پانزده روز به طول انجامید و بر اثر این محاصره به زانو درآمدند. درهای قلعه را باز کردند، خود را تسلیم ارتش اسلام کردند و ناچار شدند اسلحه و اموال خود را بگذارند و مدینه را ترک کنند. با خروج یهودیان بنی قینقاع از مدینه، وحدت سیاسی مسلمانان با وحدت مذهبی شان توأم شد؛ زیرا جز مسلمانان گروه قابل توجه دیگری در مدینه نبود و بت پرستان و منافقان در برابر این وحدت ناچیز بودند.(1)
غزوه بدر ثانی
پس از جنگ احد ابوسفیان فریاد زد: وعده ما و شما سال دیگر در بدر. موعد مزبور که فرا رسید، ابوسفیان با مشکلات زیادی که در پیش داشت، آماده حرکت به سوی بدر شد. برای آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله را از آمدن به آن سو بترساند و به وسیله ای این جنگ را به تأخیر اندازد، به نعیم بن مسعود اشجعی که از مکه عازم مدینه بود، گفت: امسال خشکسالی است. نزد محمد برو تا شاید این جنگ را به تاخیر اندازی. او نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و سعی کرد حضرت را از جنگ منصرف کند، اما رسول خدا فرمود: قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست، من به جنگ او خواهم رفت؛ اگر چه هیچ کس با من نیاید و سپس پرچم جنگ را بسته و به دست علی علیه السلام داد و با یک هزار و پانصد نفر از مسلمانان از مدینه خارج شد و ده اسب نیز همراه داشتند. از آنجا که گروه های زیادی از قبایل عرب برای داد و ستد و تجارت و سایر امور اجتماعی در بدر ثانی جمع می شدند، مسلمانان نیز اموال تجارتی و کالاهای زیادی همراه خود برداشتند تا در صورت امکان آن ها را به فروش رسانده و به وسیله آن تجارتی نیز بکنند. ابوسفیان نیز با دو هزار نفر سرباز و پانصد اسب از مکه خارج شد و تا«مر الظهران» پیش رفت، اما به بهانه خشکسالی در همان جا متوفق شدند و چند روزی را به عیش و نوش پرداختند و سپس به مکه بازگشتند.(1)
غزوه بدر کبری
شکست مشرکین در بدر و کشته شدن اشراف قریش، مشرکین مکه را سخت داغدار و مصیبت زده کرده بود، از جمله ابوسفیان که یک پسر از دست داده بود و پسر دیگر او نیز به اسارت رفته بود و با توجه به اینکه او خود را از رؤسای قریش می دانست، تحمل شکست از مسلمانان نیز برای او بسیار دشوار می نمود. به همین منظور دو ماه پس از واقعه بدر، به قصد انتقام از آن حضرت به همراهی دویست نفر از جنگجویان قریش از مکه حرکت کرد و تا کوهی به نام «ثیب» که در نزدیکی مدینه بود، پیش آمد و در آنجا همراهان خود را فرود آورد. او برای ایجاد ترس در دل مردم مدینه چند نفری را به «عریض» فرستاد و آنان در آنجا قسمتی از نخلستان ها را آتش زدند و دو نفر از انصار مدینه را هم به قتل رساندند. خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله که رسید، با عدهای از اصحاب به منظور تعقیب ابوسفیان از شهر خارج شد و تا جایی به نام قرقره الکدر واقع در چهارده منزلی مدینه پیش رفت و چون به ابوسفیان دسترسی نیافت، پس از پنج روز به مدینه بازگشت. ابوسفیان و همراهانش که در مراجعت به مکه از ترس مسلمین با سرعت زیادی راه می پیمودند، برای سبکبار شدن، توشه و آذوقه خود که عبادت از «سویق» بود، روی زمین انداخته بودند و مسلمانان تعداد زیادی از بسته های سویق را پیدا کرده و برداشتند. به همین مناسبت این مسافرت جنگی را غزوه «سویق» نیز نامیدند.(1)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آسیب پذیری زیرساختها زمینه زوال امنیت است، یعنی این👆
سه تا نهنگ قاتل تو مسیرشون به یه فُک برخورد میکنن که راحت و بدون ترس از اینکه شکارش کنن روی سطح یک قطعه یخ بزرگ خوابیده و احتمال هم نمیده کسی بتونه شکارش کنه اما آسیب پذیری زیرساختها کار را تمام می کند...!
#تحلیل
اخبار مهم روز
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
کانال ایتا
@kashkolnews2023
کانال روبیکا
@nkashkolnews2023
پیج روبینو
https://rubika.ir/kashkolnews2023
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه سکوتی دنیا را فرا میگرفت
اگر هر کس به اندازه ی عملش حرف میزد ...!
🌴✨ مولای متقیان حضرت علی علیه السلام 🌺
51.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عادل فردوسی پور چهره ای به ظاهر ورزشی است اما در واقع یک فعال سیاسی است. تا جایی که وقتی لازم باشد، در قامت یک بازجو، بازیکن تیم ملی را در برابر خود می نشاند و سیاسی ترین و شخصی ترین سوالات غیر فوتبالی را از او می پرسد.
فردوسی پور نماد یک جریان سیاسی است که همواره پشت شعار «ورزش از سیاست جداست»، «بی طرفی» و «حرفه ای گری» پنهان می شوند اما در وقت مبادا، کاملا یک طرف ماجرا می ایستند و پلی محکم بین ورزش و سیاست برقرار می کنند.
در قسمت 58 برنامه حافظه تاریخی ایرانی، کارنامه و عملکرد فردوسی پور را به صورت مستند بازخوانی کرده ایم، مواردی که احتمالا دیدن آن برای خود فردوسی پور هم جذاب خواهد بود و یادآوری خیلی از خاطره هاست!
#تحلیل
اخبار مهم روز
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
کانال ایتا
@kashkolnews2023
کانال روبیکا
@nkashkolnews2023
پیج روبینو
https://rubika.ir/kashkolnews2023
یهود چون انبیاء الهی را مانع رسیدن به اهداف خود میدید، با آنها به جنگ برمیخاست و تا کشتن ایشان پیش میرفت تا اینکه زمان تولد موعود دومی که در تورات وعده داده شده بود، فرا رسید. یهود برای مقابله با او در کمین نشسته بود. ابتدا مترصد فرصتی بود تا او را از بین ببرد و وقتی در این زمینه ناکام ماند، برای کند کردن حرکت آن حضرت به سوی قدس، جنگهای صدر اسلام را برانگیخت و در نهایت با ترور پیامبر اکرم(ص) و نفوذ در سازمان حکومتی او، توانست جانشینی حضرت را به دست گرفته و حضرت علی(ع) را کنار بزند و در این کار با سوء استفاده از بیبصیرتی بسیاری از خواص، چنان ماهرانه عمل کرد که صدای معترضین، حتی دختر پیامبر(ص) هم به جایی نرسید.
گفت: آقای فاضل میبدی در اعتراض به استفاده پلیس از دوربینها برای تذکر درباره کشف حجاب گفته است؛ این کار نفاقپروری است(!)
گفتم: به حق چیزهای نشنیده! کجای تذکر برای حفظ حجاب نفاقپروری است؟!
گفت: میگوید برای اینکه فلان خانم با تذکر حجابش را رعایت میکند ولی یک خیابان آن طرفتر دوباره روسری را برمیدارد و این ترویج نفاق و دورویي است!
گفتم: اخلاص همیشه ضروری و لازمه انجام تکالیف شرعی است ولی ایشان که لباس مقدس روحانیت هم به تن دارد این نکته بدیهی را
نمیداند که شرط انجام احکام دینی و رعایت قانون اخلاص نیست؟! مثلاً شرابخواری و آدمکشی ممنوع است حالا از نظر ایشان اگر کسی در ملأ عام شراب بخورد یا در حال قتل یک انسان بیگناه باشد،
نباید مانع او شد!! چون به اخلاص! او لطمه میخورد؟!
گفت: تازه این آقا در دانشگاه هم تدریس میکند و معلوم نیست شورای عالی انقلاب فرهنگی چرا بدون آزمون میزان سواد اینگونه افراد به آنها اجازه تدریس میدهد؟!
گفتم: قاضی از متهم پرسید؛ سواد داری؟ گفت؛ سواد نوشتن دارم ولی سواد خواندن ندارم! یک ورق کاغذ به او داد و گفت؛ بنویس! طرف چند تا خط کج و کوله روی کاغذ کشید و تحویل داد! قاضی با تعجب گفت؛ این خط خطیها چیست؟! و ورقه را به دست او داد و گفت؛ خودت بخوان ببینم چه نوشتهای؟! متهم گفت؛ عرض کردم که
سواد خواندن ندارم!
اشتراک گذاری
هدایت شده از تحلیل سیاسی و جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه پیامرسانهامون رو به هم متصل کنیم و از یک پیامرسان به یک پیامرسان دیگه فایل و متن ارسال کنیم؟!🤩
⬅️ برای همه بفرستید ➡️
#⃣ #خبر_خوب
🇮🇷 تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
هدایت شده از شاهراه معرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 سوال دختری از استاد رحیم پور: آقا شمایی که میگید به قانون حجاب احترام بذارید اگه یه روزی قانون عوض بشهو داشتن #حجاب خلاف قانون بشه، خود شما بهش احترام میذارید؟
💠 به کانال معرفت شناسی خوش آمدید
@sh_marefat
@sh_marefat
آنطونیوس حنانیا ، متفکر مسیحی و استاد جامعه شناسی و روانشناسی که سالهای طولانی عمرش را در اروپا به تحقیق پرداخته است ،در گفتگو با روزنامه الوفاق:
🔺در قرن های گذشته دختران پاک و عفیف مسیحی را فریب دادند و حجاب را به اسم آزادی از سرشان برداشتند. سالها گذشت تا امروز اروپایی ها فهمیدند حجاب محافظ نجابت آنها بود.
💢تاریخ اروپا را بخوانید و از کسانی که کمی سنشان بالاتر است بپرسید که هنوز یادشان می آید. در سالهای دور اگر در اروپا زن یا مردی ناپاک یود انگشت نمای مردم می شد و مردم به دلیل آنکه او فردی بی اخلاق بود او را طرد می کردند، ولی امروز بلایی بر سر کشورهای اروپایی آورده اند که بیمارستان هایشان از فرزندان بدون پدر و مادر پر شده است و این نتیجه سیاست های استعماری صهیونیست هاست.
#تحلیل
اخبار مهم روز
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
کانال ایتا
@kashkolnews2023
کانال روبیکا
@nkashkolnews2023
پیج روبینو
https://rubika.ir/kashkolnews2023
🔴حقیر فرزند حقیر، بی وجود فرزند بی وجود
🔹8 ماه سعی کردید پشت شعار زیبا قایم بشید و چهره سیاهتون رو پشت ارایش و صورتک قایم کنید؛ اما خوب خودتون رو به این مردم نشون دادید!
🔹هرجا هستی بدون؛ برای حفظ این پرچم و نام مقدس الله خونها دادیم، حرامت باشه امنیتی که جوانهای ما در دفاع از حرم و دفاع در برابر امریکا خونشون رو دادن اون رو برای شماها رقم زدن
#تحلیل
اخبار مهم روز
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
کانال ایتا
@kashkolnews2023
کانال روبیکا
@nkashkolnews2023
پیج روبینو
https://rubika.ir/kashkolnews2023
🔻یک لحظه چشمهای خود را ببندید و فکر کنید بجای این دو روحانی که امروز به جانشان سوءقصد شد و یکی شهید گشته و دیگری گویا به کما رفت، دو دختر #بیحجاب بودند!
🔸اکنون فلان مداح صورتی و فلان وزیر سابق و فلان روزنامه و فلان حقوقدان توئیتری و فلان سلبریتی و یه عده لشکر دنباله رو... چه موضعی میگرفتند؟!
🔹و حال آن را با سکوت کر کننده فعلی شان مقایسه کنید...
🔸کاش فقط سکوت میکردند، بلکه بیشترشان در خفا خوشحالند
🔗 هیرسا
#تحلیل
اخبار مهم روز
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
کانال ایتا
@kashkolnews2023
کانال روبیکا
@nkashkolnews2023
پیج روبینو
https://rubika.ir/kashkolnews2023
91.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺این ویدئو مربوط به سال 95 است / داعش تصمیم میگیرد به طور همزمان 50 نقطه از تهران را با عملیات انتحاری منفجر کند / ویدئو دقیقا برای همان زمانی است که اعضای داعش فیلمی را به فارسی منتشر کرده و وعده دادند به زودی در تهران خواهند بود
درست میگفتند.
به تهران آمدند.
اما کل شبکه زیر ضربه رفت.
تمام عوامل این عملیات به هلاکت رسیده اند.
این فیلم روایتی مستند از آن عملیات است.
#تحلیل
اخبار مهم روز
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
کانال ایتا
@kashkolnews2023
کانال روبیکا
@nkashkolnews2023
پیج روبینو
https://rubika.ir/kashkolnews2023
هدایت شده از روسری آراسته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ #دکتر_انوشه
" ده راهکار مهم برای داشتن زندگی بهتر "
#کلمات_ناب
کانال هواداران#دکتر_انوشه 👇
https://eitaa.com/joinchat/2509963571C0c36e3dd12
یک مکالمه عجیب قرآنی
010923 mokalemeye qorani
حتماً نام « فضه» را شنیده اید؛ کنیز حضرت زهرا(سلام الله علیها) که سال های سال فقط با آیات قرآن سخن می گفت!!
حتماً نام « فضه» را شنیده اید؛ کنیز حضرت زهرا(سلام الله علیها) که سال های سال فقط با آیات قرآن سخن می گفت. از آن زمان تا کنون شخص دیگری را سراغ نداریم که این طور روی مفاهیم و الفاظ قران کریم تسلط داشته باشد و بتواند تمام مکالمات روزمرة خود را در قالب آیات نورانی قرآن کریم بیان نماید. آقای « سید محّمد حسین طباطبایی» ملقّب به «عَلَم الهُدی» کودک خردسال و ستارة پر فروغی است که اخیراً از آسمان شهر مقدس قم طلوع کرده و موفق شده به خواست خداوند و عنایت اهل بیت- علیهم السلام- و زحمات بی دریغ استادانة پدرش، کل قرآن را با ترجمه و درک مفاهیم آن در سنین5/5 سالگی حفظ کند. به نحوی که می تواند همة مکالمات خود را با آیات قرآن بیان کند و هر سؤالی از او شود با قرآن پاسخ دهد. آن چه در این جا می خوانید به نقل از حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محسن قرائتی می باشد که در مراسم عبادی سیاسی حج تمتّع سال 1417 هـ . ق.(1376 هـ .ش) با این کودک نابغة علوم قرآنی هم سفربوده و در مکه با او جلسه ای گذاشته و به گفتگو نشسته بودند. حاج آقای قرائتی در مورد او چنین می گوید: « ... وزیر کشور و شاه زادگان سعودی جلسه ای گرفته و او را دعوت کردند. هر چه از او پرسیدند، با قرآن جواب داد. مقدار زیادی اسباب بازی و هدایای مختلف برای او آوردند. وزیر کشور عربستان به او گفت: این اسباب بازی ها را به عنوان هدیه برای تو آوردیم. آیا دوست داری و راضی هستی؟ جواب داد: « فَما اتانِیَ الله خَیرٌو مِمّا أتاکم بَل اَنتُم بِهَدیتکُم تَفرَحون؛ آن چه خدا به من داده از آن چه شما به من داده، بهتر است. نه، شما به هدیة خویش شادمان هستید. » 1 جلسه ای با او گرفتیم، گفتم: سلام علیکم، گفت: « سَلام قَولاً مِن رَبِّ رَحیم؛ سلام سخن پروردگار مهربان است. » 2 گفتم: بفرما داخل، گفت: « اُدخُلوها بِسَلامٍ أمِنین؛ به سلامت وایمنی داخل شوید. » 3 گفته شد: غذا هست غذای دیگری هم میل دارید؟ گفت: « لَن نَصبِر علی طعامٍ واحد؛ ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت. » 4 رئیس حج به او گفت: ما شما را مکه به صورت رایگان آوردیم، یک عمره هم می آوریمت؛ چیز دیگری از ما می خواهی؟ گفت: « ما سَألتُکُم مِن اَجرٍ؛ از شما هیچ پاداشی نخواسته ام. » 5 گفتم: آیا دوست داری بازی کنی؟ گفت: « لاتَنسَ نَصیبَک مِن الدّنیا؛ بهرة خویش را از دنیا فراموش مکن. » 6 گفتم: چه طور بچة به این کودکی به این مقام رسیده؟ گفت: « یُؤتِی الحِکمه مَن یَشاء؛ به هر که خواهد حکمت عطا کند. » 7 گفتم: می توانی از یک تا ده بشماری؟ گفت: بله. 1و2: « اِنَّما اَعِظُکُم بواحِدَهٍ اَن تَقومُوالله مَثنی و فُرادی؛ شما را به یک چیز اندرز می دهم؛ دو دو ویک یک برای خدا قیام کنید. »8 3 : « بِثَلاثَهِ الاف مِنَ المَلئکه؛ سه هزار فرشته. » 9 4 : « اِلاّ هُوَرابِعُهُم؛ مگر آن که خداوند چهارمین آن ها است . » 10 5 : بِخَمسه الافٍ؛ پنج هزار از فرشتگان. » 11 6 : « فی سِتهِ أیّامٍ؛ در شش روز آفریدیم. » 12 7و8 : « سَبع لَیالٍ و ثَمانیّهَ اَیّامٍ؛ هفت شب و هشت روز پی در پی. » 13 9 : «تِسعهُ رَهطٍ؛ در شهر ما نُه مرد نا صالح بودند. » 14 10 : «تِلک عَشرَهُ کامله؛ تا ده روز کامل شود. » 15
در یک جایی از شخصی پرسیدند: شهر شما چه قدر جمعیت دارد؟ شخص گفت: صد هزار نفر یا بیش تر. علم الهدی گفت: « وَ أرسَلناهُ الی مئه ألفٍ أو یَزیدوُن؛ واورا به رسالت بر صد هزار کس و بیش تر فرستادیم. » 16 یکی از علما آیه ای از قرآن را غلط خواند، یک حرفش را کم و زیاد کردکه ببیند او می فهمد یا نه؟ علم الهدی گفت: « یُریدونَ أن یُبَدِّ َلُوا کلامَ الله؛ می خواهند سخن خدا را دیگرگون کنند. » 17 دو مرتبه خوب خواند و باز یک آیه غلط خواند، گفت: «اِن هذا اِلاّاختلاقُ؛ واین جز دروغ، هیچ نیست. » 18 کمی بعد آن شخص باز آیه ای غلط خواند ، گفت: « اِن هذا اِلاّ قَولُ البَشر؛ این، جز سخن آدمی هیچ نیست. »19 گفتم: پدرت تا حالا دعوایت کرده؟ گفت: «وَ اذا ما غَضِبوا هُم یَغفِرون؛ و چون در خشم شوند، خطاها را می بخشایند. » 20 گفتیم: بچه های کوچه اذیتت نمی کنند؟ گفت: « فَبِئسَ القَرین؛ و تو چه همراه بدی بودی. » 21 فیلم برداری می کردند، گفتند: نوار تمام شد، گفت: «وَ تَمّت کَلمهُ رَبّک؛ و کلام پروردگار تو در راستی و عدالت در حدّ کمال است. »22 فیلم بردار گفت: معذرت می خواهم، جواب داد: « لا تَعتذِروُا الیَوم؛ در آن روز پوزش مخواهید. » 23
گفتم: پسر! مرا گیج کردی، گفت: «تَرَی النّاس سُکاری؛ و مردم را چون مستان می بینی. » 24 پدرش گفت: ایشان
آقای قرائتی است؛ خوب با او حرف بزن، گفت: « ما قلتُ لَهُم اِلاّ ما اَمَرتَنی؛ من به آنان جز آن چه تو فرمانم داده بودی نگفتم. » 25 مردم شروع کردند به خندیدن، گفت: «وَ تَضحَکون و لا تَبکون؛ و می خندید ونمی گریید؟ » 26 گفتم: می آیی برویم خانةما ؟ گفت: «حَتّی یَأذنَ لی أبی؛ تا پدر مرا رخصت دهد. » 27 گفتم: من خیلی تورا دوست دارم، گفت: « سَنَنظُرُ اصدَقت اَم کُنت من الکاذبین؛ گفت: اکنون بنگریم که راست گفته ای یا در شمار دروغ گویانی. » 28 گفتم: می خواهم تو را بخورم، گفت: « اَیُحِبُّ اَحدکُم اَن یَأکُل لَحم أخیه مَیتاً؛ آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردة خود را بخورد؟ » 29 گفتم: پسر! این همه حرف را از کجا یاد گرفتی؟ گفت: « ذلکما ممّاعلّمنی ربّی؛ این تعابیر چنان که پروردگارم به من آموخته است. » 30 گفتم: دوست داری راه کربلا باز شود تا بروی؟ گفت: « انّی احببتُ حُبّ الخَیر؛ من این ها را به خاطر پروردگارم دوست دارم. » 31 گفتم: خسته شدی؟ گفت: « لا یَمَسُّنا فیها نَصب؛ در آن جا رنجی به ما نمی رسد. » 32 گفتم: آیا حج ما قبول است؟ گفت: « اِنّما یَتَقَبَّل الله ُمِن المُتَّقین؛ خدا عمل پرهیزگاران را می پذیرد. » 33 یک پیراهن عربی پوشیده بود، گفتم: این پیراهن عربی را بیشتر دوست داری یا لباس ایرانی را؟ گفت: « وَ لِباسُ التَّقوی ذلک خَیر؛ و جامة پرهیزگاری از هر جامه ای بهتر است. » 34 گفتم: پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت را؟ گفت: « و بِالوالدین احسانا؛ و به پدر و مادر خویش نیکی کنید. » 35 گفتم: یک دعا به ما کن، گفت: « ربَّنا اغفرلنا و لا خواننا الذّین سَبَقونا بالایمان؛ ای پروردگار ما، ما و برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده اند ، بیامرز. » 36 یک آیه از او پرسیدند که کجاست؟ گفت: سوره اعراف. گفتند: نخیر، قَصص، گفت: أعراف. خیلی اصرار کردن ، باز گفت: أعراف. قرآن را باز کردند و دیدند حق با او است تا گفتند: حق با این بچه است، گفت: «لَقَد کُنتَ فی غَفلهٍ مِن هذا؛ تو از این غافل بودی. » 37 لباس احرام روی دوشم بود، کنار رفت و سینه ام پیدا شد، گفت: « وَ لا یُبدینَ زَینتَهُنَّ؛ و زینت های خود را آشکار نکنند. »38 لباسم را کشیدم روی سینه ام ، پس از مدتی دوباره کنار رفت، و فراموش کردم، گفت: « وَ لورُدُّوا لَعادوا لِما نُهُوا؛ اگر آن ها را به دنیا باز گردانند، باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند باز می گردند. » 39 مسئول خیمه ها که از خاندان سعودی بود، بی سیم به دست آمد؛ به علم الهدی گفتند: ایشان رئیس همة خیمه های ایرانی است، گفت: « وَ لو لا اِذ دَخلتَ جَنَّتک قُلتَ ما شاءالله؛ چرا آن گاه که به باغ خود در آمدی نگفتی: هر چه خداوند بخواهد؟ » 40 آیت الله غیوری گفتند: من در ایران چنین و چنان می کنم، گفت: « ولا تَقولنَّ لِشیءاِنّی فاعلُ ذلک غَداً اِلاّ اَن یَشاءالله؛ هرگز مگوی: فردا چنین می کنم، مگر خداوند بخواهد. » 41 پرسیدند: مکه چه طور جای است؟ گفت: « بَلدَهُ طَیّبَهُ وَ ربُّ غَفُوُر؛ شهری خوش و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. » 42 پرسیدند: آیا داماد می شوی؟ من گفتم: بچة 5 ساله که معنای داماد را نمی فهمد، گفت: چرا نمی فهمم؟ « فَفَهَّمناها سُلیمان؛ واین شیوة داوری را به سلیمان آموختیم. » 43 سؤال شد: سواد داری؟ گفت: « ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان؛ تو نمی دانستی کتاب و ایمان چیست. » 44 گفتم: می آیی پسر من شوی؟ گفت: « و ولد وما ولد؛ وقسم به پدر و فرزندانی که پدید آورد. » 45 گفتم: من تو را خیلی دوست دارم، گفت: « عَسی ان تُحبّوا شیئا و هو شرٌلکم؛ شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان نا پسند افتد. » 46 گفتم: به نظر شما آیا ما سوغاتی برای ایران بخریم؟ گفت: « اَحلّ الله البیع و حرَّم الرّبوا ؛ خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. » 47 گفتم: یک آیه برای امام زمان بخوان، گفت: « جاء الحقّ و زهق الباطل ؛ حق آمد و باطل نابود شد. » 48 در حال تهیة یک بحثی برای تلویزیون بودم، در مورد خانه سازی و مسکن از او در مورد وسعت خانه و مسکن سؤال کردم که چه آیه ای داریم؟ گفت: « و لبُیُوتِهم اَبوابا ؛ وبرای خانه هایشان نیز درهایی از نقره می کردیم. » 49
ابواب یعنی چند درب، خانه تنگ هم که یک در بیش تر ندارد؛ گفتم: منت بر ما گذاشتی، حرف هایمان را جواب دادی، گفت: « و لقد مَنَنّا عَلیک مَره اُخری ؛ وما بار دیگر به تو نعمت فراوان داده ایم. » 50 گفتم: خداحافظ، گفت: اذهب انت و اخوک بایاتنا و لا تنیا فی ذکری ؛ تو و برادرت آیات مرا ببرید و در رسالت من سستی مکنید. » 51 گفتم: خداحافظ، گفت: « فاللهُ خیرُ حافظاً ؛ خدا بهترین نگه دار است. » 52 در پایان خالی از لطف نیست که این نکته را اضافه کنیم. پس از امتحانی که در دانشگاه «حجاز» شهر«کاونتری» انگلستان برای اعطای مدرک دکترا از ایشان گرفتند، در شهر«بیرمنگام» یکی از ایرانیان برای علم الهدی تفألی به خواجه حافظ شیرازی زد واین ابیات آمدکه تعجب همه را بر انگیخت:
شکّر شکن شوندهمه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره صد ساله می رود
بعد که برای اطلاع از نتیجة امتحان تماس گرفتند، متوجه شدند که با امتیازی عالی موفق به دریافت دکترای علوم قرآنی در پنج رشته مختلف شده است. واین نیست مگر از عنایت خاصه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه).