⭕ روایت تازه منتشر شده داماد ترامپ از لحظات پیش از ترور سردار سلیمانی
🔸️جرَد کوشنر، داماد و مشاور ارشد دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین آمریکا در کتاب خود با عنوان "شکستن تاریخ" جزئیاتی را درباره لحظات پیش از حمله هوایی آمریکا به خودروی حامل سردار حاج قاسم سلیمانی و همراهانش در نزدیکی فرودگاه بغداد، پایتخت عراق ارائه داده است:
🔹️در سوم ژانویه ۲۰۲۰ در حالی که ترامپ در جلسهای برای تدارکات انتخابات ریاست جمهوری حضور داشت، رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی وقت آمریکا وارد اتاق شد و خطاب به ترامپ گفت: آقای رئیس جمهور، وقتش رسیده است.
🔹️ ترامپ از جای خود برخاست و به دنبال اوبراین از اتاق بیرون رفت. او پیش از آن خطاب به ما (حاضران در جلسه) گفت که همین جا منتظر باشید.
🔹️ تیم ترامپ در حال بررسی یک آگهی تبلیغاتی بودند که قرار بود در طول مسابقات فوتبال که انتظار میرفت ۸۰ درصد رأیدهندگان آن را ببینند، پخش شود.
🔹️من به آنها گفتم که او تا چند دقیقه دیگر برمیگردد. لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه یک شب قبل به کوشنر گفته بود که رئیس جمهور میخواهد به کاری دست بزند که بازی را تغییر میدهد اما در ادامه مینویسد که متوجه منظور گراهام نشده است.
🔹️ترامپ در مدت زمانی کوتاهتر از آنچه فکر میکردیم به اتاق برگشت و بحث درباره تبلیغات را از سر گرفت و هیچ توضیحی درباره خروج ناگهانی خود از اطاق ارائه نداد.
🔹️در این میان، دن اسکاوینو، یکی از مشاوران رئیس جمهور که او را در جریان اخبار فوری قرار میداد، توئیتر خود را نگاه کرد و گفت: "تصاویری از یک انفجار در عراق منتشر شده که میگویند نزدیک فرودگاه بوده، جالب است." ترامپ جواب داد: «حواست به اخبار باشد و هر خبر تازهای شد به من بگو».
🔹️ پنج دقیقه بعد مشاور ترامپ گفت: باید این را ببینید، یک روزنامهنگار ایرانی تصویری از یک دست آسیب دیده، در میان خاکستر منتشر کرده که مزین به یک انگشتر با سنگ سرخ بزرگ و خونی است و برای مقایسه، عکس جدیدی از قاسم سلیمانی منتشر کرده که نشان دهنده همان دست است.
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿
🔺نماز شب
✍رفاقت من و حاج قاسم بسیار عمیق بود، هر چند وقت یک بار به خانه همدیگر رفت و آمد داشتیم و بهم سر می زدیم. آن روز خسته و کوفته از اداره برگشتم و روی صندلی نشستم، نگاهی به موبایلم انداختم تا ساعت را چک کنم، تا قفل صفحه را باز کردم دیدم تماسی از طرف حاج قاسم داشته ام، سریع به او شماره تماس گرفتم، حاجی گوشی را برداشت و بدون مکثی گفت حاج حسین کجایی، من هم سلامی کردم و از او معذرت خواهی کردم.
در ادامه گفت امشب به همراه خانواده منزل ما تشریف بیاورید، سفره ای کوچک انداخته ایم تا دور هم باشیم. من هم بدون وقفه قبول کردم و از او خداحافظی کردم، چند دقیقه مانده بود به اذان مغرب که به منزل حاج قاسم رسیدیم، نماز را به امامت حاجی خواندیم و غذایی که همسر حاجی پخته بود را خوردیم، بعداز غذا با حاج قاسم نشستیم و خاطرات جنگ غرق شده بودیم که نگاهم به ساعت افتاد، به حاجی گفتم، شرمنده خیلی دیر وقته بیشتر از این مزاحمتان نمی شویم، سردار نگاهی کرد و با لبخند گفت کجا این وقت شب، امشب را خدمت ما باشید.
نگاهی به همسرم کردم و با چشمانم رضایت را گرفتم، بعد رو کردم به حاجی و گفتم چه سعادتی بیشتر از این، حاجی از جایش برخواست و داخل اتاق رفت، چند پتو وتشک نو برایمان آورد و ما را در یکی از اتاق های خانه اش اسکان داد، روز خسته کننده ای بود، تا پلک روی هم گذاشتم خوابم برد، نمی دانم چه شد که ناگهان با صدای گریه ای مردانه از خواب پریدم.
سردرگم بودم، نمیدانستم این جا کجاست و ساعت چند است، فقط صدای گریهای مردانه از دور به گوشم میرسید، دستم را روی چشمانم گذاشتم و ماساژ دادم، کمی سرحال شدم، اطرافم را نگاه کردم و با خود گفتم یعنی کیست که این وقت شب این طور گریه می کند، پتو را پس زدم و گوش هایم را کنار دیوار گذاشتم، با دقت گوش دادم، صدای حاجی بود. با خدایش می گفت: الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو سرم را برگرداندم و ساعت را نگاه کردم، درست بیست دقیقه ای به اذان صبح باقی مانده بود ...
🌹امیرالمومنین (ع) در قسمتی از نامهاش به مالک اشتر میفرماید:
"وَلْيَکُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَکَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً، فَأَعْطِ اللهَ مِنْ بَدَنِکَ فِي لَيْلِکَ وَنَهَارِکَ، وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللهِ مِنْ ذَلِکَ کَامِلاً غَيْرَ مَثْلُوم وَلاَ مَنْقُوص، بَالِغاً مِنْ بَدَنِکَ مَا بَلَغَ. وَإِذَا قُمْتَ فِي صَلاَتِکَ لِلنَّاسِ"
و باید آنچه به آن دینت را برای خدا خالص میکنی اقامه واجبات باشد واجباتی که مخصوص به خداوند است، روی این ملاک از بدنت در شب و روز در اختیار خداوند قرار بده، و از آنچه موجب قرب تو به خداوند می شود به نحو کامل و بدون کم و کاست انجام ده، گرچه هرگونه صدمه و فرسایشی به بدنت وارد آید.
✍️ سردار حسین معروفی
📚 برگی از کتاب «#مالک_زمان»
کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿
آری!
تنھا پرندهای کہبالندارد
ولیمۍتواند پرواز کند،
انسان است ..🌸
به یاد فرمانده 🍂💔
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
*زمین برایِ داشتنت حقیر بود؛☘🍀
آسمان به تو بیشتر میآمد ماه من💔...!🍂🍃
#حاجقاسم #سردارقلبم 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به این عکس ها خیره شو.....
#حاج_قاسم
#سردار_قلبم ❤️
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو که پهلوون بازی!!!!
میدونی پهلوون کیه!!!!
#حاج_قاسم_سلیمانی
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید همت به روایت حاج قاسم
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿
🌷🕊🍃
در قنوت عاشقانه ات
چه دیده ای که عالم را
به طواف دستهایت کشانده ای
التماس دعا ای شهید ....
#سردار_دلها💔
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار_دلها ❤️
هرچقدر از حاج قاسم بگیم بازم کم گفتیم...
از سادگی
از مناعت طبع
از افتادگی و اخلاص....
حاج قاسم یادم داد....
#لبیک_یا_خامنه_ای
💠…… مَکْتَبْ حٰاجْ قٰاسِمْ ……💠
→﴾ @maktab_hajghasem ﴿