eitaa logo
کشکول طنازی...😂😂( صلواتی )
228 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
12.4هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام على عليه السلام: كسى كه به تو هشدار مى دهد همانند كسى است كه به تو مژده مى دهد 📚👈حکمت 59 نهج البلاغه ⭕️ اثر تذکر به یکدیگر : 1. اصلاح امور و اشکالات 2. تقویت روابط عاطفی 3. درست شدن خانواده و اقوام 4. بالا رفتن سطح سلامت جامعه 5. نزول برکات الهی 6. دفع بلاهای آسمانی 7. خشم دشمنان و بدخواهان 🌹🌻☘❤️ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🌸🍃🌸🍃 خاطره‌ای از جشن تکلیف دختر ۹ ساله فوق‌العاده قشنگه حتما بخونید در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمی بود كه سر وقت در مدرسه با بچه‌ها نماز میخواند، به کلاس ما آمد و گفت: بچه‌ها برای دوشنبه‌ هفته‌ آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید. من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمیشد و خبری از نماز نبود. روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه می‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: چرا وسایل خود را نیاورده ای؟ من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده. ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خدای خود خدای مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهی به سجاده كرد و با حالتی خاص اصلاً به من توجهی نکرد. من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات این کارها یعنی چه؟! بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. پدر و مادرم هر دو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کرده‌اند، با نگرانی پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيری نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: دست نگه دارید، دیشب در خانه‌ی این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید. آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال ۷۴. هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله ۴۰ روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند. وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند. یک هفته‌ای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسی از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايی هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامی میدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطه‌ی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم. کتاب پر پرواز ص ۱۲۲ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
عجب روایتی حضرت صادق آل محمد علیه السلام فرمود: كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود: دوستانش ديده شوند كه چه كسانى هستند؟ نمازش چگونه است؟ و در چه وقت آن را مى خواند؟  و اگر صاحب مال است اموالش را چگونه مصرف می کند. «یُعْرَفُ مَنْ یَصِفُ الحَقَّ بِثَلاَثِ خِصَال: یُنْظَرُ إِلَی أَصْحَابِهِ مَنْ هُمْ وَ إِلَی صَلاَتِهِ کَیْفَ هِی وَ فِی أَی وَقْتِ یُصَلِّیهَا فَاِنْ کَانَ ذَامَال نُظِرَ أیْنَ یَضَعُ مَالَهُ» بحار ج ۶۴ ص ۳۰۲ ❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
در مدرسه ای برای بچه ها به مناسبت ایام فاطمیه علیها سلام مراسمی تدارک دیده بودند... یکی از دوستان طلبه را دعوت کردند سخنرانی ایشان فرمودند: ما باید مراقب حجابمان باشیم.... دوباره جهت تاکید پرسیده ما قرار شد از چی مراقبت کنیم؟! یکی از بچه ها گفته: از کفش هایمان😂😂 چون من یکبار مراقب نبودم رفتم دیدم کفشم رو دزدیده اند😂😂 ❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat 😂😂
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
چگونه رسید؟! در روایت است مردی از مادر اویس قرنی پرسید: «این حالت بزرگ را که پیغمبر صلی الله علیه و آله ستایش فرموده و هیچ کس را چنین ستایش نکرده، پسرت از کجا آورده در صورتی که او پیغمبر را ندیده است.» گفت: «از عزلت و کناره گیری. و همچنین او همیشه فکر می کرد و عبرت می گرفت». أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ أُمَّ أُوَيْسٍ مِنْ أَيْنَ لاِبْنِكِ هَذِهِ اَلْحَالَةُ اَلْعَظِيمَةُ اَلَّتِي قَدْ مَدَحَهُ اَلنَّبِيُّ بِهَا مَدْحاً لَمْ يَمْدَحْ بِهِ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِهِ هَذَا وَ لَمْ يَرَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ إِنَّهُ مِنْ حَيْثُ بَلَغَ اِعْتَزَلَنَا وَ كَانَ يَأْخُذُ فِي اَلْفِكْرِ وَ اَلاِعْتِبَارِ. ارشاد القلوب ج ۱ ص۱۰۰ ❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
عبادت عجیب خوارج ابن‌عباس وقتى که به فرمان امیرالمؤمنین(ع) مأمور شد برود با آنها صحبت کند، وضعى دید که حیرت کرد: «رأى‏ منهم جباهاً قرحهً لطول السجود، و ایدیاً کثفنات الابل، علیهم قمصٌ مرحضهٌ و هم مشمرون» گروهى را مى‏ بیند آثار سجده در پیشانی آنها، کف دستهایشان مثل زانوى شتر پینه‏ بسته، پیراهن هاى شسته و مندرس پوشیده و دامن ها به کمرزده آماده کارزارند. ❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
عجب معادلاتی! پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) : «اَلطّاعِمُ الشّاکِرُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ کَاَجْرِ الصّائِمِ الُْمحْتَسِبُ وَ الْمُعافى الشّاکِر لَهُ مِنَ الاَْجْرَ کَاَجرِ المُبْتَلِى الصّابِرِ وَ الْمُعْطى الشّاکِر لَهُ مِنَ الاَْجْرِ کَاَجْرِ الَْمحْروُمِ الْقانِعِ; کسى که غذا بخورد و شکر نعمت خدا را بجا آورد، پاداش روزه دارى را دارد که براى خدا روزه گرفته است و شخص تندرستى که شکر خدا را بجا مى آورد اجر بیمارى را دارد که در برابر بیمارى صبر و شکیبایى دارد، و دارنده اى که شکر نعمت را بجا مى آورد، اجر محروم قناعت پیشه شکیبا را دارد». کافی ج ۲ ص ۱۹۵ ❣❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
على عليه السلام : ذوالشرف لا تبطره منزلة نالها و ان عظمت كالجبل الذى لا تزعزعه الرياح. (مرد با شرف اگر در جامعه به بزرگترين مقام و پايه نايل شود، هرگز خود را نمى بازد و از مسير فضيلت خارج نمى شود. او مانند كوه پابرجاست كه وزش بادها قادر نيست به حركتش درآورد و متزلزلش نمايد.) خواجه ابومنصور، وزير سلطان طغرل ، مردى دانا و لايق ، قوى النفس و با شخصيت و خداپرست و درستكار بود. او در انجام وظايف دينى مراقبت كامل داشت . معمولا همه روزه پس از اداى فريضه صبح مدتى روى سجاده مى نشست و ادعيه و اذكارى مى خواند. پس از آن كه آفتاب طلوع مى كرد جامعه وزارت را مى پوشيد و به دربار مى رفت . روزى سلطان طغرل ، وزير را قبل از طلوع آفتاب احضار كرد. مأمورين به منزل وى رفتند و او را در حال خواندن دعا ديدند. امر پادشاه را ابلاغ نمودند، ولى وزير به گفته آنان توجهى نكرد و همچنان به خواندن ادعيه ادامه داد. مأمورين بى اعتنايى او را بهانه كردند و به عرض رساندند كه وزير نسبت به اوامر پادشاه احترام نمى كند و با اين سخن ، سلطان طغرل را به سختى خشمگين كردند. وزير پس از فراغت از عبادت سوار شد و به دربار آمد. به محض ورود، شاه با تندى به وى گفت : (چرا دير آمدى ؟) وزير در كمال قوت نفس و اطمينان خاطر عرض كرد: (اى پادشاه ، من بنده خداوندم و چاكر سلطان طغرل ! تا از بندگى خدا فارغ نشوم نمى توانم به وظايف چاكرى پادشاه قيام نمايم .) گفتار محكم و پر از حقيقت وزير، شاه را سخت تحت تاثير قرار داد و ديده اش را اشك آلود كرد. به وزير آفرين گفت و سفارش كرد كه همواره به اين روش ادامه بده و بندگى خدا را بر چاكرى ما مقدم بدار، تا از بركت آن امور، كشور همواره بر نظم صحيح استوار بماند. ❣❣❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢جوانمردي به جان است نه به جامه مردي نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکي ميخواهم. جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم. جوانمرد گفت: جامه ي مرا بهايي نيست. اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس. جوانمرد گفت: اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت اگر زني جامه ي مردانه بپوشد مرد مي شود؟ مرد گفت: نه جوانمرد گفت: پس در پي آن نباش که جامه ي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه ☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat ♡»« »« «» »♡« «» »« «» »« ♡
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💢 تو بهتر میدونی یا پیغمبر خدا😂 شخصی مادر پیرش را در زنبیلی میگذاشت و هرجا که می رفت با خود میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید و فرمود:آن زن کیست؟ گفت این زن مادرم است.او مرا بزرگ کرده است و به گردن من حق دارد و من تا آخر عمرش او را به دوشم میگیرم تا مهرش را پاسخ گفته باشم. حضرت عیسی فرمود : او را شوهر بده و خود را رها کن. شخص گفت : پیر و علیل است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: اخه نکبت ! تو بهتر میدونی یا پیغمبر خدا ؟ 😂 ☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat ♡»« »« «» »♡« «» »« «» »« ♡
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
آیت الله اراکی فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت :نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت : به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم ☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat ♡»« »« «» »♡« «» »« «» »« ♡
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
💠 ♻️ استاد ما مرحوم آقای برهان 65 سال پیش بر روی منبر می‌گفت و من هنوز یادم هست که می‌فرمود: آن کسی که نماز مغرب را آن قدر دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود چنین کسی ملعون است. به همین خاطر هم بود که هنوز توی مأذنه گل دسته قم اذان می‌گفتند و وسط‌های اذان بود که آیت‌الله مرعشی نجفی به رکوع می‌رفتند یعنی آن قدر نماز را زود شروع می‌کرد مبادا که ستاره به آسمان بیاید. صبح‌ها هم همین طور اگر کسی آن قدر نماز صبحش را دیر بخواند که آسمان دیگر ستاره‌ای نداشته باشد چنین کسی هم ملعون است. بنابراین دو نفر ملعون هستند: اول آن کسی که آن قدر نماز مغرب را دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود دوم آن کسی که آن قدر نماز صبح را دیر بخواند که ستاره‌ای در آسمان باقی نمانده باشد و نزدیک طلوع آفتاب باشد این دو نفر ملعون هستند یعنی از رحمت خدا به دور می‌باشند. ☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat ♡»« »« «» »♡« «» »« «» »« ♡
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
📜 ⚖ مرد فقیر و فروشنده مرد فقیری بود که همسرش کره می‌ساخت و او آن را به یکی از بقالی‌های شهر می‌فروخت، آن زن کره‌ها را به صورت دایره‌های یک کیلویی می‌ساخت. مرد آن را به یکی از بقالی‌های شهر می‌فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می‌خرید. روزی مرد بقال به اندازه کره‌ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمی‌خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما وزنه ترازو نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار می‌دادیم. ☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat ♡»« »« «» »♡« «» »« «» »« ♡
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
این دو موجب افتخار است! آیت الله حاج آقا رحیـم ارباب، دو سـه سال آخر عمر نابینا شد. وقتى از ایشـان پرسیدند: پس از این همه عمر، آیا ادعایى هم دارید یا نه؟ ایشان فرمودند: «در مسایل علمى، هیچ ادعایى ندارم. اما در مسایل شخصى خود، دو ادعا دارم: یکى آنکه به عمرم غیبت نکردم و غیبت نشنیدم؛ دوم آنکه در طول عمرم، چشمم به نامحرم نیفتاده». در احوال شخصى ایشان نقل شده که فرموده بودند: «برادرم با همسرش، چهل سال در منزل ما بودند؛ در این چهل سال، حتی یک بار هم همسر برادرم را ندیدم». از کانال: روایت ها و حکایت ها ❣❣💐❣❣💐❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
مرحوم آیة الله العظمی بهجت فرموده اند: میرزای قمی به فتحعلی شاه قاجار نوشتند: إنی لا احبّک لان رسول الله قال: من اَحَبَّ حجراً حشره الله معه. یعنی :من تو را دوست ندارم زیرا پیامبر-صلوات الله علیه- فرمودند اگرکسی محبت سنگی را در دل داشته باشد در قیامت با آن سنگ محشور می شود و من دوست ندارم با ظالمین محشور شوم. چندی بعد میرزا وفات کردند و وقتی فتحعلی شاه با خبر شد، گفت دفنش نکنید تا من قم بیایم. آمد به قم و بالای جنازه میرزا. کفن را از صورت میرزا کنار زد و گفت: انی احبّک لان رسول الله قال: من اَحَبَّ حجراً حشره الله معه! یعنی من تو را دوست دارم چون پیامبر-صلوات الله علیه- فرمودند اگر کسی سنگی را دوست بدارد با آن محشور می گردد.این بگفت و قطره اشکی از چشمش روی صورت میرزا چکید. از کانال روایت ها و حکایت ها ❣🍃🍃🍃🍃❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
عجب روایتی حضرت صادق آل محمد علیه السلام فرمود: كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود: دوستانش ديده شوند كه چه كسانى هستند؟ نمازش چگونه است؟ و در چه وقت آن را مى خواند؟  و اگر صاحب مال است اموالش را چگونه مصرف می کند. «یُعْرَفُ مَنْ یَصِفُ الحَقَّ بِثَلاَثِ خِصَال: یُنْظَرُ إِلَی أَصْحَابِهِ مَنْ هُمْ وَ إِلَی صَلاَتِهِ کَیْفَ هِی وَ فِی أَی وَقْتِ یُصَلِّیهَا فَاِنْ کَانَ ذَامَال نُظِرَ أیْنَ یَضَعُ مَالَهُ» بحار ج ۶۴ ص ۳۰۲ ❣❣❣❣ 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
مهمـان امروز ما👈💗شهید شاهرخ ضرغام هستند 🌹 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن 🙏سلام دوستان✋ شاهرخ ضرغام هستم, معروف به حر انقلاب... سال ۱۳۲۸ تهران به دنیا اومدم و حالا میخوام از خودم براتون بگم😊دوران کودکي جثه درشت و قوي داشتم💪 بیشتر از سنم نشون میدادم🙂 هيچ وقت زيربار حرف زوروناحق نميرفتم... دشمن ظالم ويارمظلوم بودم😊 در سن دوازده سالگي طعم تلخ يتيمي را کشیدم و از آن پس با سختي روزگار را سپري کردم 😢سال دوم دبيرستان بودم. قد و هيکلم از همه بچه ها درشت تر بود... خيلي ها درمدرسه ازمن حسابميبردند، اما من کسي را اذيت نمي کردم🙂يک روز وارد خانه شدم و بي مقدمه گفتم: ديگه مدرسه نميرم!... مادرم با تعجب پرسيد: چرا؟! 😳 گفتم: با آقا معلم دعوا کردم...اونها هم من رو اخراج کردند. مادرم کمی نگاهش کردم و گفت: پسرم، ُخب چرا دعوا کردي؟! روایت از مادر شهید:👇 🌟 وقتي از دوستانم پرسيدم, گفتند: معلم از بچه ها امتحان سختي گرفت.همه کلاس تجديد شدند. اما فقط به يکي از بچه ها که به اصطلاح آقازاده بود و پدرش آدم مهمي بودنمره قبولي داد😕 شاهرخ به اين عمل معلم اعتراض کرد. معلم هم جلوي همه، زد تو گوش پسر شما😣شاهرخ هم درسي به آن معلم داد که ديگه از اين کارها نکنه! 💥 ازاون موقعه به بعد رفتم پیگیر ورزش شدم💪پس از چند سال و در مسابقات کشتی فرنگی قهرمان جوانان تهران در دسته صدکیلو شدم😊و در سال ۱۳۵۰ در دسته فوق سنگین جوانان کشور قهرمان شدم. من به خاطر قدرت جسماني كه داشتم اهل واجبات نبودم از لوتی مرام بودم... فشار مالي باعث شد محافظ يكي از كابارها بشم. من با خاندان شاه و زور گویی و...خیل مشکل داشتم😡 ولی ارادت زیادی به امام خمینی داشتم. قبل از انقلاب رو سینه ام خالکوبی کردم و روی آن نوشتم 💗خمینی فدایت شوم... 💠مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود، شاهرخ نشسته بود مقابل تلویزیون، سخنرانی حضرت امام در حال پخش بود. داشتم از کنارش رد میشدم که یکدفعه دیدم اشک تمام صورتش را پر کرده. با تعجب گفتم: شاهرخ، داری گریه می کنی!؟ شاهرخ ضرغام: 👈خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند👌 🔺زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پول‌ها صدقه دادم. 🔺گذشته من اینقدر خراب بود که روز‌های اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر می‌کردند که من نفوذی ساواکی‌ها هستم... 📅 بمناسبت سالگرد شهادت شاهرخ. ضرغام ملقب به حر انقلاب, یکی از فرماندهان فدائیان اسلام, در ۱۷ آذر ۱۳۵۹, عملیات پاک‌سازی جادهٔ آبادان - ماهشهر نحوه شهادت:اصابت گلولهٔ به سینه‌اش... 💥شهیدشاهرخ ضرغام,حر انقلاب👇 🌿...عصر بود که آمد خانه کاباره را رها کرده بود...بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد!...مادر با تعجب پرسید: مشهد!... جدی می گی!...گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم... باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم...در راه مشهد مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح.. عصرهمان روز شاهرخ زودتر رفت به سوی حرم... شاهرخ زودتر از من رفته بود... می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته رو به سمت گنبد... آهسته رفتم وپشت سرش نشستم.شانه هایش مرتب تکان میخورد. حال خوشی پیدا کرده بود.خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف میزد... مرتب می گفت: خدا، من بد کردم.من غلط کردم، اما میخوام توبه کنم... خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس... من عمرم رو تباه کردم... اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد... دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. و همه خلاف کاری های گذشته را رها کرد. 🌟میمرد برای خمینی!👇 💢شاهرخ ضرغام را حتما خبر کن، بگو به خمینی ای که روی سینه ات خالکوبی کردی، می خندند!😵خیلی از هم لباسهای امام پشت سیدعلی را خالی کردن، درست شده مثل زمان امام علی(ع)👈 قاسطین، مارقین و ناکثین صف کشیده اند مقابل رهبری😰 📅 بمناسبت سالگرد شهادت شاهرخ. ضرغام ملقب به حر انقلاب, یکی از فرماندهان فدائیان اسلام, در ۱۷ آذر ۱۳۵۹, عملیات پاک‌سازی جادهٔ آبادان - ماهشهر نحوه شهادت:اصابت گلولهٔ به سینه‌اش...