فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کولاکِ یکی از دختران انقلاب در مترو با عکس شهید آرمان علی وردی
👌آفرین به این غیرت و حضور
#زن_عفت_افتخار
#شهید_آرمان_علی_وردی
#داستان_هفتادوهشتم
📚 #تخم_عقاب_ومرغ
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت.
عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد .
در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز میکرد.
سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد.
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید:
این کیست؟
همسایه اش پاسخ داد:
این یک عقاب است.
سلطان پرندگان.
او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد.
زیرا فکر می کرد یک مرغ است.
این ما هستیم که زندگی خودمان را میسازیم؛
نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند.
وقتي باران مي بارد همه پرندگان به سوي پناهگاه پرواز مي كنند بجز عقاب كه براي دور شدن از باران در بالاي ابرها به پرواز در مي آيد. مشكلات براي همه وجود دارد اما طرز برخورد با آن است ﻛﻪ باعث تفاوت مي گردد.
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻋﻘﺎﺏ بلند پرواز باش.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
با سلام
دوستان ارجمندتان را به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
دعوت بفرمائید...
@dastanayekhobanerozegar
🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷
#داستان_هفتادونهم
#شاگردکفاش
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@dastanayekhobanerozaegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💧💧💧💧💧💧💧
#داستان_هشتادم
#مردودختربچه
در پرواز فردی که خدا را قبول نداشت کنار دختر بچه ای نشسته بود ...
رو به دختر بچه کرد که مشغول کتاب خواندن بود و گفت:بیا با هم صحبت کنیم تا پرواز سریع تر بگذره موافقی؟
دختر بچه مکثی کرد و رو به غریبه گفت باشه خوبه ...در چه موردی؟
مرد گفت چطوره راجع به اینکه خدا وجود نداره یا بهشت ،جهنم و زندگی بعد از مرگ که وجود ندارند حرف بزنیم و لبخندی مسخره آمیز زد...
دختر بچه که داشت کتابش رو میخوند، رو کرد به مرد و گفت اینها میتونه موضوعات جالبی باشه ولی اول من از شما یه سوالی میکنم.
یک اسب یک گاو و یک آهو یک چیز مشترک میخورن ،علف...
اما آهو مدفوعش گلوله ای هست.
در صورتیکه گاو صاف مثل یک پتی
واسب مدفوعش توده ای و چسبیده بهم.
فکر میکنی چرا؟؟!!
مرد آتئیست نگاهی به دختر باهوش کرد و گفت نمیدونم هیچ نظری ندارم.
دختر در جواب گفت تو جدا فکر میکنی لیاقت پاسخگویی در مورد وجود خدا ،بهشت ، جهنم و زندگی پس از مرگ رو داری وقتی در مورد مدفوع حیوان هم هیچ اطلاعی نداری؟؟؟؟!!!!!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از اخبار برگزيده
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما و همه آنهایی که دلهایشان بیاد خداست
صبحتان بخیر ، ان شاءالله چشم همه ما به جمال نورانی آقا امام زمان (عج) روشن شود
دهانتان را معطر کنید با صلواتی بر محمد وآل محمد
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
ذکر روز چهارشنبه :یا حَیُّ یا قَیّومُ "ای زنده، ای پاینده"
🇮🇷💜❤️💚💛💙🇮🇷
«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
الحیاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّساءِ أَحسَنُ وَ اِمرَأَةٌ لاحیاءَ لَها كَطَعامٍ لامِلحَ لَه.
......شرم و حیا خوب و پسندیده است اما از زنان پسندیدهتر است. زنی که حیا ندارد مانند طعامی است که نمک ندارد.
مواعظ عددیّه، ص ١٨٠
🇮🇷💜❤️💚💛💙🇮🇷
آرزو می کنم…
هر آنچه در این لحظه ها،
از دلتان می گذرد
به نسیم لطافتِ خدا برجان
بر شما روا گردد…
و جانتان معطر به زندگی باشد
🙏التماس دعا🙏
«اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَجَ»
«اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ»
✨﷽✨
#داستان_هشتادویکم
#یک_داستان_یک_پند
✍مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه میکرد و به او میگفتند:
گناه نکن!
میگفت:
خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید!
او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمیسوزاند؛ من باورم نمیشود او از مادر مهربانتر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است!
روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش میکرد.
گفتند:
واقعا آرزوی مرگش داری؟
گفت:
والله کسی او را بکشد نه شکایت میکنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد.
گفتند:
امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد.
گفت:
والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمیشود.
گفتند:
پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه میآید و بر سوزاندن او هم راضی میشود.
📖 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (17 - عبس)
مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟
👌👌👌👌👌👌
با سلام
شما ودوستان ارجمندتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
دعوتید...
@dastanayekhobanerozegar
به تنهایی ام افتخار میکنم
چون میدانم تحمل تنهایی
بهتر از گدایی محبت است
🌸🌸🌸🌸🌸
@dastanayekhobanerozegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #آیة_الله_نصرالله_شاه_آبادی نقل می کنند، مرحوم والد می فرمودند:
« #در_نوافل_شب، به مقام شامخ #حضرت_زهرا سلام الله علیها توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زیاد می کند. همچنین قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها را بفرستید.»
💧🔷💧🔷💧🔷💧
با سلام
شما ودوستان ارجمندتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
دعوتید...
@dastanayekhobanerozegar
✨✨✨✨✨✨✨
#داستان_هشتاددوم
#داستان_گوش_وزبان
#تلنگر
در ایام نوجوانی از سرِ نادانی سخنی را در جمعی گفتم که نباید میگفتم.
مرحوم پدرم با هزار مصیبت حرف مرا ترمیم و توجیه و مثبتسازی کرد.
مجلس تمام شد، پدرم مرا در کنار خود نشاند و گفت:
فرزندم،
در خلقت گوش و زبان خود دقت کن، آنها یک تفاوت بزرگ دارند.
گوشهای انسان بیرون و آزاد آفریده شدهاند، پس هر سخنی که میخواهید میتوانید گوش کنید و اگر چیزی بگویند، دست شما نیست که آن سخن را نشنوید.
خداوند هم شنیدن (غالب) سخنان را حرام نکرده است و خودش فرموده است:
🌼یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
☘سخنان را میشنوند اما بهترین را انتخاب و تبعیت میکنند.
اما زبان تو در کام دهان تو پشت میلههای دندانهای تو، زندانی توست.
زبانِ تو،
برعکس گوشِ تو که برای شنیدن در اختیار و تحت فرمان تو نیست، زندانی توست.
هر زندان کلیدی دارد و خوشا بهحال کسیکه کلید زندانِ دهانش را به عقل خود سپرده باشد و بدا به حال کسی که کلید زندان دهان خود را به نادانی خود داده باشد. بهترین زندانبانِ دهان، عقل توست و بدترین زندانبان نادانی توست.
☀️☀️☀️☀️☀️
با سلام
شما ودوستان ارجمندتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
دعوتید...
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌼💧🌼💐💐💐🌼💧🌼
#داستان_هشتادوسوم
🌹#داستان_آموزنده
آقایی نقل میکرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود.
دکتر برای او آزمایشهایی نوشت.
بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش به بیمارستان رفتیم؛
چشمان و قلبش میلرزید.
متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست.
دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد.
متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت:
این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!!
از این کار او تعجب کردم!
متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینهها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد.
پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینهای کم در راه خدا، با زبان و در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و ازدیاد نعمت است.
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…»
(ضحی آیه ۱۱).
«اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…»
(ابراهیم آیه ۷).
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ حکایت چهل و سه ساله جمهوری اسلامی و دشمنانش
🔰 اگر آهوها کمی بالا بیایند طعمه کفتارها میشوند اگر کمی جلوتر بروند از صخره سقوط میکنند. گاهی صبر و مقاومت در کنار آرامش مبتنی بر درک درست وضعیت و اعتماد به قدرتی که خالق هستی به تو داده، شما را از سقوط نجات میدهد.
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
☀️✨☘☘☘☘✨☀️
🔴 #دنده_و_کلاچ_زندگی!!!
برای حرکت یا توقّف ماشین، هماهنگی بین دنده، کلاچ، ترمز و گاز الزامی است.
وگرنه حرکت نمیکند و یا خاموش میشود.
در آموزش رانندگی، افراد ناشی، هنگام آموزش به دنده یا کلاچ و ترمز نگاه میکنند امّا پس از تمرین زیاد حتی اگر مشغول صحبت و یا در حال تفکّر باشند طبق عادت، دنده را کم یا زیاد میکنند و پای خود راخودکار به سمت گاز، ترمز یا کلاچ میبرند چرا که با تمرین زیاد، قلقِ کار با ماشین دستشان آمده است.
زن و مرد در زندگی، هرکدام باید خود را راننده و محرّک رفتار، گفتار و حالات روحی همسر خود بدانند. لذا ابتدا باید قلقهای یکدیگر و تفاوتهای کلی و روانشناسی زن و مرد را که نقش همان دنده، ترمز، گاز و کلاچ را دارند بشناسند که از راه مطالعه و مشاوره به دست میآید.
در مرحله بعد باید تلاش کنند در عمل مثل تمرین داخل شهریِ رانندگی، رفتار، گفتار و افکار خود را با تفاوتهای همسر، هماهنگ کرده و مدارا، سازگاری و درک جنس زن یا مرد را تمرین کنند.
عمل به توصیههای زندگیساز مانند گذشت، تغافل، خوش خُلقی، صبوری، دلسوزی، احترام، خدمت به یکدیگر و ...از الزامات اخلاقی راننده است تا ماشین زندگی با امنیت حرکت کرده و حرکتی هموار و متناسب با شرایط سخت و پیچ و خم زندگی داشته باشد.
#امام_زمان_عج
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@dastanayekhobanerozegar
🌷🌸🌷🌸
#داستان_هشتادوچهارم
#داستان_جالب_پدر_و_دخترک
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﻞ ﭼﻮﺑﯽ ﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ.
ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ:
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﺍﺯ ﭘﻞ ﺭﺩ ﺷﻮﻳﻢ.
ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻴﮕﻴﺮﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ
ﺑﮕﻴﺮ.
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ :
ﭼﺮﺍ؟
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﻲ ﻣﻴﻜﻨﺪ؟
ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻱ ﻭ
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﺩ ﺷﻮﯾﻢ.
ﺩﺧﺘﺮﻙ ﮔﻔﺖ:
ﻓﺮﻗﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻢ،
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﻴﺮﻱ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻛﺮﺩ !!
ﺍﯾﻦ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ؛
ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﯾﻢ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻲ
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﯿﻢ،
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ
ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ !!!
ﻭ ﺍﻳﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻋﺸﻖ ...
" ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯿﻢ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺘﻤﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ "
🌷🌸🌷🌸
با سلام
شما ودوستان ارجمندتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
دعوتید...
@dastanayekhobanerozegar
یک ضرب المثل اسپانیايی ميگه:
برای پختن یک املت خوشمزه، حداقل
باید یک تخم مرغ شکست؛
یعنی برای بدست آوردن هر چيزی،
بايد هزينهای پرداخت كرد!
اين هزينه گاهی زمان شماست، گاهی پول شماست،
گاهی گذشتن از خوشیهاست، گاهی گذشتن از خواب راحته!
➺ @dastanayekhobanerozegar
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁
#داستان_هشتادوپنجم
#علی_علیه_السلام_و_بیت_المال
زازان نقل میکند:
در عصر خلافت امام علی علیه السلام که اموال بسیاری به عنوان بیت المال به کوفه میآمد قنبر غلام حضرت علی علیه السلام چند ظرف طلا و نقره از بیت المال را به حضور امام علیه السلام آورد و عرض کرد:
- تمام غنایم را تقسیم کردی و از آنها برای خود نگه نداشتی!
من این ظرفها را برای شما ذخیره کرده ام.
امام علی علیه السلام شمشیر خود را بیرون کشید و به قنبر فرمود:
- وای بر تو!
دوست داری که به خانهام آتش بیاوری!
سپس آن ظرفها را قطعه قطعه کرد و سرپرستهای امور شهری را طلبید آنها را به آنان داد، تا عادلانه بین مردم تقسیم کنند.
@dastanayekhobanerozegar
💦💦💦💦💦💦💦💦
#داستان_هشتادوششم
#٣پند_لقمان_حکیم_به_پسرش:
در زندگی بهترین غذا را بخور !!
در بهترین رختخواب جهان بخواب !!
در بهترین خانه ها زندگی کن !!
پسر گفت :
ما فقیریم چطور این کارها را بکنم؟
لقمان :
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری ،هر غذایی ،طعم بهترین غذای جهان را میدهد.
اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی ،هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است !
و اگر با مردم دوستی کنی ، در قلب آنها جای میگیری !
و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست!
🌸🌸🌸🌸
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
#فاضل_نظری
🌸🌸🌸🌸🌸
@dastanayekhobanerozegar
🌸🌸🌸🌸🌸
🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶
#داستان_هشتادوهفتم
#یک_داستان_یک_پند
🕌 در ایام جوانی با یک تور زیارتی به مشهد مقدس ثبتنام کردیم.
در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم.
4 نفر یک اتاق تقسیم شده بود.
🌴 اتاق ما چشمانداز خاصی نداشت و کمنور بود.
یکی از دوستان بیتاب بود و اعتراض داشت و با مسئول تور درگیر شد تا بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد.
حقیر، در معیت استادی بودم که از لحظه ورود به اتاق آرام خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به زیارت مشرف شدیم.
در راه پرسیدم، استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟
تبسمی کرد و گفت:
ما برای زیارت امام رضا ع آمدهایم یا زیارت اتاق؟
دوم اینکه مگر چند روز قرار است در این اتاق باشیم؟
چشمبه همزدنی این چند روز تمام میشود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش.
✨🍀 گفت:
دنیا هم مانند اتفاق امروز است، برخی که از آن دنیا غافل هستند (مانند زیارت امام رضا ع) و نمیدانند برای چه و کجا آمدهاند، عمر خود را به جای اصل، در فرع بیخودی،
(دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری میکنند و آرامش در این دنیا ندارند و دست خالی از این دنیا میروند. 🍀
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@dastanayekhobanerozegar
🔶☀️🔶☀️🔶☀️🔶☀️🔶
#داستان_هشتادوهشتم
🔸#عذاب_قبر تجاوز كننده به #ناموس_مردم
🔸حضرت عيسي (ع) از گورستانی گذر مي كردند گوری را ديدند كه :
#آتش از آن شعله ور می شود.
حضرت دو ركعت نماز به جاي آوردند و عصا بر گور زدند گور #شكافته_شد شخص_ را در ميان آتش ديدند.
حضرت گفتند:
ای مرد چه كرده ای كه به اين #عذاب_سخت گرفتار شدي؟
آن مرد گفت:
يا روح الله من مردی بودم كه به #ناموس_مردم تجاوز می كردم چون وفات كردم و مرا دفن كردند از حضرت حق خطاب رسيد كه وی را #بسوزانيد.
از آن روز تا كنون مرا می سوزانند. حضرت نگاهی كردند #مار_سياه و عظيم الجثّه در گور وی ديدند.
پرسيدند:
كه با اين مسكين چه مي كنی؟
آن مار گفت:
تا وی را دفن كردند از وی غايب نبودم همراه با #زهری كه اگر قطره ای از آن به رود نيل و فرات بريزد جمله آب قاتل شود.
شخص معذب گفت:
يا روح الله از حق تعالی در خواست كن تا بر من رحم نمايد.
حضرت نيز از خداوند طلب رحمت نمودند.
خطاب رسيد كه هر كس از پس #زنان_مردم رود ما او را عذابی كنيم كه كس ديگر را چنين عذابی نكرده باشيم.
امّا چون تو از ما در خواست رحمت كردی ما او را به تو بخشيديم. حضرت عيسی(ع) به آن مرد گفتند:
می خواهی كه با من باشی؟ مرد گفت:
يا روح الله عاقبت چه چيز است؟
حضرت فرمودند:
عاقبت #مرگ است.
مرد گفت:
نمی خواهم زيرا #صد_سال است كه مرده ام امّا هنوز تلخی جان كندن در كام من است.
📚 داستان عارفان ص 214
🆔 @dastanayekhobanerozegar
🌸🌺💕💕💕💕💕🌺🌸
#داستان_هشتادونهم
نخستوزیر اومد پیش #شهیدمدرس، گفت:
کوتاه بیا بذار کارمونو بکنیم.
مدرسهم جواب داد؛
تو کار خودتو بکن، منم کار خودمو میکنم. ولی من موفق میشم و قرارداد رو لغو میکنم، توئم شکست میخوری و بیآبرو میشی.😉
اگرم موفق بشی وقتی انگلیسیا کارشون تموم شد، میندازنت دور.
#عماد_داوری_دولت_آبادی
نویسنده ی کتاب ترگل
✨🔶☀️☀️🔶✨
با سلام
شما ودوستان ارجمندتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
دعوتید...
@dastanayekhobanerozegar