هدایت شده از کشکول طنازی...😂😂( صلواتی )
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخ ترین مادر ایرانی روی آنتن شبکه ۳از بوسه بر صورت پسرعمو اش 😄تا دست انداختن مجریان برنامه محفل
💟 کانال
🇮🇷 #کشکول_طنازی(صلواتی) 🇮🇷
▪️https://eitaa.com/kashkoole_tanazy
💟
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️درگیری خانواده گزارشگر صداوسیما با یک فرد
🔹محمدرضا احمدی گزارشگر صداوسیما در فرودگاه کانادا در حال بازگشت به ایران با سوالات چالشی یک فرد مواجه شد که منجر به درگیری خانواده این مجری تلویزیون با این فرد شد.
کانال سله بن ونگ وا در ایتا :
https://eitaa.com/vangewa
گروه سله بن ماندگار در ایتا :
https://eitaa.com/joinchat/4272357612C5c2e428f3c
namaz1.mp3
3.94M
🎙️استاد شجاعی
#نماز_سکوی_پرواز
#قسمت_اول
قیمت انسان به نمازش است
🍃باید باور کنیم ؛
نماز یک سکوست برای پرواز...
باید پرواز را آموخت.
✨ @ja_namaz
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
امشب با یکی از عزیزان صحبت میکردم، از ازدواج و ... حرف شد، چندتا نکته از زندگی خودم گفتم که خیلی تعجب کرد و گفتم ما که با شما نداریم، بعد شب قدر و حال خوب بندگی اینو بگم شاید برای جوونا موثر بود و کمی از این رسم ورسومات الکی دور شدند و واقعا زندگی کنند.
من ۸۹ اومدم قم، ۳ سال قم مجرد بودم، توی این ۳ سال فقط درس میخوندم و مطالعه میکردم، گاهی روزی دوسه جلد کتاب میخوندم و کلا چون از یک فضای دیگه اومده بودم و ته داستان اونورو دیده بودم ، حتی تلویزیون هم نگاه نمیکردم و کامل ممحض در طلبگی شده بودم.
۹۲ ازدواج کردم که خودش داستان داره یه وقتی شاید درحضور همسرم بگم، تنها دختری که در تبریز پوشیه میزدند و با پوشیه میرفتن دبیرستان که چادریش هم اون زمان کم یاب بود، اینکه کی و چگونه با همسرم آشنا شدم بماند، ولی نیمه شعبان سال ۹۲ عقد کردیم، با مهریه ۱ سکه ، ایشون ۲۰ سالش بود و من هم ۲۳ سالم، با اینکه هم خانواده ایشون هم ما کلی مراسمات مختلف اجرا میکنند و از خرید تا مهریه و عروسی مفصل حساسند، دوتایی تصمیم گرفتیم بیخیال حرف مردم بشیم و بریم محضر با فامیل های درجه اول که حدود ۲۰ نفر میشدن عقد کنیم و بعد دوماه هم یک خونه از مسکن مهری ها اجاره کردیم و بدون هیچ مراسمی اومدیم قم، حتی لباس عروس و ... که خانم ها حساسند را انجام ندادیم، یادمه با ۱۰ میلیون وام ازدواج ، زندگی رو شروع کردیم.
در قم هم کاملا غریب بودیم و یکی دونفر من رفیق داشتم که هرزگاهی باهم رفت و آمد داشتیم، چون همزمان مشغول تحصیل و تدریس و کارتحقیقی در یکی دوجا بودم صبح بعد اذان صبح میزدم بیرون و آخرشب برمیگشتم و چندسال داستان همین شکلی بود و واقعا همسرم صبوری میکرد و درنمازشبش هم دعام میکرد😁
جزئیاتِ سختی ها رو بگم تعجب میکنید، اگر تونستیم چندتاکار بکنیم فقط و فقط با صبر ایشون بوده وگرنه اگر کمی اذیت کن بود، داستان این شکلی نبود و نمیشد همزمان کلی کار باهم انجام بدهی. قطعا ما هم مثل هر خانواده ی دیگه ای مشکل داشتیم و داریم ولی تمرین میکردیم که راهکاری پیدا کنیم، اگر تلخی هم ایجاد شد یکی به تعبیر قرآن لباس اونیکی شود و عیب هایش را بپوشاند
شاید خیلی ها صبر کنند ولی نوعا کم میارن، افسرده می شوند و خلاصه یه جوری آسیب می بینی ولی این صبر به قدری صبرواقعی است که حقیقتا باید ازش بارها تشکر کنم تا هم خودم بدونم داستان چیه، هم جوونا یادبگیرند ، خیلی ها نمیتونند دو روز وضعیت من رو تحمل کنند ولی خدا لطف کرد و اینگونه شد. همسر علامه طباطبایی وقتی از دنیا رفت خیلی بی تابی میکردند که شنیدم گفته بودند همسرم وقتی حرم میرفت و سلام میداد جواب سلام حضرت معصومه را میشنیدند. قطعا علامه اگر همسر همراهی نداشتند نمیتوانست ۲۴ ساعت مشغول تولید علم باشد و قطعا خدا هم چنین جبران میکند.
خلاصه عزیزان حرف دیگرانو رها کنید و اگر مجردید یاعلی بگید و ساده شروع کنید، والله زندگی ساده شیرین تر است، اینو کسی میگه که هم قبلا زندگی لاکچری را مدتی تجربه کرده هم الان میتونه زندگی لاکچری درست کنه ولی زندگی ساده خیلی آرامش داره، دیگه هی خودخوری نمیکنی که ایوای فلان شد. زندگی ساده به معنای فقر نیست، یعنی چیزهای الکی را حذف کنیم. اگر هم متاهل هستید زندگی رو ساده بگیرید، بگذرید خدا جبران میکند، عبادت فقط بیداری شب قدر و نماز و روزه نیست، میوه ی عبادت این است که زندگیت آرام باشد، درگیری با خودت و کسی نداشته باشی و در یک کلام درگیر دنیا نباشیم. عین صاد یک جمله دارد که خیلی زیباست: وقتي كه من دل از دنيا بيرون فرستاده باشم،هر كاري كه در دنيا بكنم الهي است؛چه بخورم،چه بخوابم،چه بنشينم و چه دعوا كنم و فحش بدهم و اگر دل از دنيا بيرون نفرستاده باشم،هر كاري بكنم دنيايي است،چه نماز بخوانم و روزه بگيرم و چه عرفان و كلام قديم و جديد بگويم،همه اش به اين دنيا بر مي گردد.
اين بسط وجودي من است كه من را از اين دنيا بيرون مي برد. پس خودمونو از تعلقات دنیوی رها کنیم، یه مقداری که نیاز است از دنیا استفاده کنیم و به فکر آخرت باشیم. اینا رو برای رفقای جوون گفتم تا کمی بیخیال برخی مسائل شوند و زندگی کنند. خیلی مخلصیم. یاعلی...
#شیخ فرهاد فتحی
💙 #کشکولداستاندونی
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
🔴 مرد اگر مثل امام رضاش غیور باشد چه شود!
📖 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیهالسلام شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که نابینا بود و حتی به او کربل رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا عاجز میگویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت. ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد.
پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند. من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.
روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضاعلیهالسلام عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضاعلیهالسلام او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
📚منبع: بیانات حضرت آیتالله مصباح در جمع بسیج دانشجویی خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز - ۱۳۹۱/۰۴/۱۷
*
💙 #کشکولداستاندونی
تلنگر
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ ؛ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ!
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
"ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ!"
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ...!
ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ ؛ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!
#کشکولدستاندونی⚡️📚
تلنگر
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ ؛ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ!
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
"ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ!"
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ...!
ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ ؛ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!
#کشکولدستاندونی⚡️📚
🔻پیکر مطهر شهید حاج رحیمی در قطعه۲۴ بهشت زهرا آرام میگیرد
🔹پیکر مطهر سردار شهید محمد هادی حاج رحیمی معاون سردار شهید محمدرضا زاهدی که دو روز پیش توسط رژیم صهیونیستی در سوریه به شهادت رسیدند، در قطعه ۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران به خاک سپرده میشود.
✅کانال عقیق
@aghigh_ir
نیم کیلو باش ولی مرد باش♥
هشتگ شیربچه های یمن
🗣 یاس🌹🇮🇷
@twtenghelabi
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🖤
💖🍃🌺🍃🌸🍃🌺🖤
🌺🍃🌸🖤
🌸
🖤
از دیار ما رفت به سفر آخرت ؛ یار دوران جوانی ما سردار شهیدحاج رحیمی
ای دل؛ بهیچ چیز نیرزد دیار ما در دوران حیرانی ما بی سردارشهید حاج رحیمی
سرمست بودند با رفیقان و شاد برفتندو خدا همراهشان باد
رحمی نکردند بر غم های ما ؛بر خمار ما یاران سردار شهید حاج رحیمی
او که رفت ؛صبر هم رفت و تحمل ماهم تمام شد
از هم گسست سلسله ی جمع یاران با افتخار سردارشهیدحاج رحیمی
خدا کند که ز ما یاد کند و به قول خویش وفا کند
یادش بخیر ؛فرمانده ی شجاع و سلحشور پادگان ما سردار شهید حاج رحیمی
سحر پانزدهم فروردین ۱۴۰۳
بعداز احیاء شب بیست سوم ماه رمضان
کمترین عضو
پادگان امام حسین علیه السلام
محمدرضا فرج زاده
💐💐💐
🇮🇷کانال
#کشکول_صلوات_برمحمدوآلمحمدص
💠@kashkoolesalavatع
💠@kashkoolesalavat
🖤
🌸
🌺🍃🌸🖤
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🖤
💖🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🖤
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش کشف حجاب از زبان حاج حسین یکتا
🇮🇷#استاد_رائفی_پور | حتماعضوشوید👇
@ostad_aliakbarraefipour