#درمحضرقرآن
💥لشکریان شیطان، هرگز دستشان به برج و باروی 🏰قلعه های مستحکم مؤمنان نمیرسد، مگر اینکه خودمان از داخل قلعه، خیانت کنیم و دریچه یا حفره ای باز کنیم جهت ورودشان👈 «إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَنٌ»[اسراء/۶۵]📖
#باآیهوتلنگرهایقرآنیماهمراهباشید
@kashkoolmanavi
#درثوابنشرآیهشریکشوید
✍داستان زهره و هاروت و ماروت
از واقعیت تا افسانه
📚در تفسیر الدرالمنثور است که سعید بن جریر، و خطیب، در تاریخش از نافع روایت کرده: فرشتگان به خداوند گفتند اگر ما به جای انسان بودیم هرگز نافرمانی تو را نمیکردیم سپس خداوند به آنها اجازه داد تا دو فرشته را از میان خود برگزینند، هاروت و ماروت برگزیده شدند تا به زمین فرود آیند. پس زنی بنام زهره نزد آن دو آمد و در دل آنها جای باز کرد. زن گفت: من حاضر نمیشوم مگر آنکه آن اسمی را که با آن به آسمان میروید و پائین میآیید به من بیاموزید، آنها نام خدا را به وی آموختند، همینکه زهره خواست با خواندن آن نام پرواز کند، خداوند او را به صورت ستارهای مسخ کرد، آنگاه بالهای آن دو فرشته را بُرید، هاروت و ماروت از پروردگار خود درخواست توبه کردند، خدایتعالی آن دو را مخیر کرد میان اینکه به حال اول برگردند، و در عوض هنگامی که قیامت شد عذاب شوند، یا اینکه در همین دنیا خدا عذابشان کند، و روز قیامت به همان حال اول خود برگردند. پس آنها عذاب دنیا را انتخاب کردند. سپس خدایتعالی بایشان وحی فرستاد که به سرزمین بابل بروید، در آنجا خداوند ایشان را میان زمین و آسمان وارونه ساخت، که تا روز قیامت در عذاب خواهند بود.
❌داستان این دو فرشته با انحرافهای فراوانی همراه شدهاست و با اینکه گویندگان آنها ادعا کردهاند که داستان از سوی افراد مشهوری چون ابنعباس، ابن مسعود، ابن عمر و… روایت شدهاست با این حال بر پایهٔ دیدگاه محمدحسین طباطبایی نویسندهٔ تفسیر المیزان، اغلب این داستانها نادرستند و برگرفته از داستان یونانیان باستان دربارهٔ خدایان و ستارگان هستند.
📚تفسیر المیزان_محمد حسین طباطبایی
📚(سوره بقره ایه ۱۰۲)
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#مکاید_شیطان
🍃حضرت امام خمینی (ره) در توصیه های عرفانی خود به مرحوم حاج احمد آقا می فرماید: عزیزم! از جوانى به اندازهاى که باقى است استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست می رود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى می دهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر می دهد. و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او بازمی دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد.
#کلام_بزرگان
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
إلهی، ناتوانم و در راهم و گردنههای سخت در پیش است و رهزنهای بسیار در كمین و بارِ گران بر دوش. یا هادی (إهدنا الصراط المستقیم* صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضّالین!)
إلهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام، از انس و جان شرمندهام، حتی از روی شیطان شرمندهام، كه همه در كار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
#الهی_نامه_علامه_حسن_زاده_آملی
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️🔜 @kashkoolmanavi 🔝™
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🍃تعطیلی درس بخاطر ترک #نماز_شب
✅ملا زین العابدین سلماسی که از شاگردان برجسته مرحوم سید مهدی بحرالعلوم بود، نقل کرده که بحر العلوم هر شب در میان کوچه های نجف می گشت و برای فقرا نان و غذا می برد.
پس از مدتی درس خود را تعطیل کرد وگفت؛ دیگر درس برگزار نمی گردد. طلاب مرا شفیع و واسطه قرار دادند، خدمت آن جناب رفتم و عرضه داشتم، چرا درس را تعطیل کرده اید؟!
فرمود: دیگر درس نمی گویم. بعد از چند روزی دوباره طلاب اصرار کردند سبب تعطیلی درس را بدانند، بار دیگر خدمت ایشان رسیده و سوال طلاب را عرضه داشتم، سید بحر العلوم فرمود: من در اکثر شبها در کوچه های نجف می گردم، ولی هرگز نشنیدم این طلاب در نصف شب به تضرع و زاری و مناجات صدایشان بلند شود، چنین طالب علمی را استحقاق نیست که برایشان درس بگویم .
چون طلاب این سخن را شنیدند همه به خود آمدند وبه تضرع و زاری دردل شب روی آوردند و آن عالم زاهد دیگر بار به تدریس مشغول گردید.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
📚 با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهائی از علماء
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
مداحی آنلاین - کجایید ای قهرمانان دفاع از حرم - سید رضا نریمانی.mp3
5.64M
⏯ #شور #حماسی #انقلابی
🍃کجایید ای قهرمانان دفاع از حرم
🍃کجایید ای لاله های پرپر صحرای غم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
#شبتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
ڪشکول_معنوی👇
JOin 🔜 @kashkoolmanavi ™
📮نشردهید،رسانه فرهنگ شهادت باشید📡
👹پاسخ جنّ بزرگ، به سؤالات سلیمان
💠حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ از پیامبرانی بود که خداوند او را بر جنّ و انس و… مسلّط نموده بود. روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یکی از جنّهای بزرگ و گردنکش فرستاد، تا چند ساعتی به میان مردم بروند و گردش کنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود: در این سیر و سیاحت هر چه را از آن جنّ شنیدید به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید برای من بیان کنید.
آنها همراه آن جنّ سرکش حرکت کردند تا به بازار رسیدند و امور زیر را از آن جنّ دیدند:
۱. دیدند آن جنّ به آسمان نگاه کرد و سپس به مردم نگریست و سرش را تکان داد.
۲. از آن جا عبور نمودند تا به خانهای رسیدند، شخصی از دنیا رفته و بستگان او گریه میکنند. آن جنّ وقتی که آن منظره را دید خندید.
۳. از آن جا عبور نمودند و افرادی را دیدند که سیر را با پیمانه میفروشند، ولی فلفل را با وزن (و سنجش دقیق ترازو) میفروشند. آن جنّ با دیدن آن منظره خندید.
۴. از آن جا عبور نمودند و به گروهی رسیدند. دیدند آنها ذکر خدا میگویند و به یاد خدا به سر میبرند، ولی گروه دیگری در کنار آنها هستند و به امور بیهوده و باطل سرگرم میباشند. آن جنّ سرش را تکان داد و لبخند زد.
یاران سلیمان ـ علیه السلام ـ ، از این سیر و عبور بازگشتند و جریان را (در چهار مورد فوق به سلیمان ـ علیه السلام ـ گزارش دادند.
سلیمان ـ علیه السلام ـ آن جنّ را احضار کرد و از او از چهار موضوع مذکور پرسید:
۱. وقتی که به بازار رسیدی، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی. و سپس به زمین و مردم نگاه کردی و سرت را تکان دادی؟
جنّ گفت: فرشتگان را بالای سر مردم دیدم که اعمال آنها را با شتاب مینوشتند. تعجّب کردم که آنها این گونه با شتاب مینویسند ولی انسانها آن گونه با شتاب سرگرم (امور مادی خود) هستند.
۲. وقتی که به خانهای وارد شدی، شخصی مرده بود و حاضران گریه میکردند، چرا خندیدی؟
جنّ گفت: خندهام از این رو بود که آن شخص مرده، به بهشت رفت، ولی حاضران (به جای خوشحالی) گریه میکردند.
۳. چرا وقتی که دیدی سیر را با پیمانه، و فلفل را با وزن میفروشند خندیدی؟
جنّ گفت: ازاین رو که دیدم سیر را با آن همه ارزش، که کیمیای درمان است با پیمانه میفروشند، ولی فلفل را که مایه بیماری است با وزن دقیق به فروش میرسانند! از این رو از روی تعجّب خندیدم.
۴. چرا در مورد آن دو گروه که یکی در یاد خدا و دیگری سرگرم لهو و امور بیهوده بودند، سر تکان دادی و خندیدی؟
جنّ گفت: زیرا تعجب کردم که دو گروه، هر دو انسانند، ولی گروه اول بیدار در یاد خدایند، اما گروه دوم غافل و سرگرم در بیهودگی هستند.
📚اقتباس از بحار، ج ۱۴، ص ۷۹.
↶【به ما بپیوندید 】↷
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™