✨ #سلام_امام_زمانم ✨
🌸 #سلام_آقای_من🌸
🍃 #سلام_پدر_مهربانم🍃
اذان جمڪران شورے بہ پا ڪرد
دلم را از غم عالم جدا ڪرد
صبا را گشتہ بودم محرم راز
مرا با رمز غیبٺ آشنا ڪرد
#اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_یازدهم 💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
یه توضیح کوچیک، راجع به یکی از فرازهای صلوات شعبانیه براتون آماده شده.🌹
سعی کنیم بخونیم و عمل کنیم..
مخصوصاً توی این ایّام #کرونا، که خیلیها به لحاظ مالی گرفتار شدند.😐
👇👇👇
🌸🍃﷽🌸🍃
🔻مواسات و همدلی🔻
✍ یکی از اعمالِ #ماه_شعبان، قرائتِ #صلوات_شعبانیه در ظهرهای ماه شعبان است.
در قسمتی از این صلواتِ پر فضیلت میخوانیم:👇
⚡️ اَللّهُمَّ... وَارْزُقْنی مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ، بِما وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ.
👈 خدایا.. روزیم کن مواسات، رسیدگی و کمک به کسانی که روزیت را بر آنها تنگ کردهای (یعنی محرومین)، به وسیلهی آنچه که از فضل و احسانت بر من وسعت دادهای.
👌 يكی از زيباترين خصلتهای معاشرتی «مُواسات» است.😌
#مواسات👈 از ريشه «اُسوه» است:
✔ يعنی غمخواری، همدردی و ياری كردنِ ديگران.
✔ يعنی ديگری را در مال و جان، همچون خود ديدن، يا ديگری را بر خود مقدّم قرار دادن.
✔ یعنی به دوستان و برادرانِ دينی ياری و كمكِ مالی و جانی رساندن.
در این فراز از #صلوات_شعبانیه به خداوند میگوئیم:
👈 خدايا! به من توفيق بده با كسانی كه در تنگنای روزی هستند #مواسات کنم، و از فضلی كه تو به من دادهای، به آنها روزی بدهم.❤️
⚠ #ثروت و #فقر، هر دو وسيلهی #امتحان هستند، تا مشخص شود كه ما #شاکر هستیم يا #ناسپاس.❗️
✅️ اگر خدا به ما #مال_و_ثروت داده، مغرور نشویم، و به دیگران کمک کنیم.
📣📣 قرآن کریم میفرماید، اگر #خدا از روی فضل و کرمش، به بندهای #مال_و_ثروت داد، و او به دیگران کمک نکرد، همین مال و ثروت برای او شرّ میشود و گریبانش را میگیرد:😱👇
🕋 وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَّهُم، بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ، سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ (آل عمران/۱۸۰)
☝️❌ کسانی که بُخل میورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، #انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است؛
📛 بلکه برای آنها شرّ است؛
و بزودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بُخل میورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند.😨
#معارف_قرآن، #مواسات_و_همدلی، #بخل، #آزمایش_الهی
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🌸🍃﷽🌸🍃
📖 #درمحضرقرآن
🔻 خدا رو شکر، در این ایّام #کرونا، انفاق و کمک به نیازمندان هم داره انجام میشه.
امّا حواسمون باشه که این #انفاق ها رو باطل نکنیم:👇
🕋 لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الْأَذَی، کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ (بقره/۲۶۴)
💢 #صدقاتِ خود را با منّت و آزار، #باطل نکنید. همانند کسی که مال خود را برای #ریا و نشان دادن به مردم، انفاق میکند.
❌ یعنی برای یه کیسه برنج، یه لشگر آدم با عکّاس و دوربین و تشکیلات،📸📹 نرید پشتِ درِ خونه فردِ نیازمند...
طرف خجالت میکشه،😔 اذیّت میشه، شخصیتش لطمه میخوره...
⁉️ پس کرامت انسانی، و ناشناس موندن افرادِ نیازمند کجا رفت؟!
متاسفانه #ریا و رفتارِ نمایشی در کارهای ما داره نهادینه میشه.💔
و داریم فرایندِ تبدیل شدن به موجوداتی توخالی و پر ادّعا رو به سرعت طی میکنیم.😨
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
1_57456688.mp3
6.75M
•﷽•
🎧|علےابن مهزیار بعد از بیست
سال چگونه به محضـرِ مقـــدسِ
#امام_زمان (عج) مشرف شـد؟!
🎤| #سخنرانی استـاد_مسعــــود_عــالـے
•
•
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
میخوای #توبه کنی ولی هی امروز و فردا میکنی.
از #گناه خسته شدی ولی باز واسه ترکش امروز و فردا میکنی
🎤 استاد ماندگاری
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#حتما_ازامشب_نمازشب_راشروع_کن
🌼دعا برای بیدار شدن نماز شب🌼
🍃 در ارشاد القلوب آورده است که
👈هرکس می خواهد برای #نماز_شب بلند شود، موقع خوابیدن بگوید:
«اللّهمّ ابعَثْنی مِن مَضْجَعی لِذِکرک وَ شُکرِک وَ صَلواتِک و اِسْتِغْفارِک وَ تَلاوَةِ کتابِک و حُسْنِ عِبادَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحمین.»
🍃کسی که می خواهد برای عبادت و نماز شب بلند شود، اما می ترسد خواب بماند، موقع خواب این آیه را بخواند
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ یوحَی إِلَی أَنَّمَا إِلهُکمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَمَن کانَ یرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»
👈سپس بگوید
«اللّهم لاتَنسَنی ذِکرِک و لاتُؤمِنّی مَکرک و لاتَجْعَلْنی من الغافلین و اَنبَهنی لاََحَبِّ السّاعاتِ اِلَیک اَدْعُوک فیها فَتَسْتَجیبَ لی وَ اَسْأَلَک فَتُعْطینی و استَغفِرُک فَتَغفِر لی اِنَّهُ لایغْفِرُ الذّنوبَ الاّ انتَ یا اَرْحَم الرّاحِمین.»
🍃 حضرت علی علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:
«هرکس بخواهد برای نماز شب بلند شود،
رختخوابش را بگیرد و بگوید: «اللهمَّ لا تُوْمِنّی مَکرَک و لا تَنْسنی ذِکرَک ولا تَجْعَلْنی مِنَ الْغافِلین اَقُومُ اِنْ شاء اللّه ساعَةَ کذا و کذا» به جای کذا و کذا هر ساعتی را که می خواهد بلند شود، ذکر کند.
نماز شب شرف مؤمن است
📚 بحار، ج 84، ص 173.
📚 سوره کهف،آیه ی 110.
📚 بحار، ج 84، ص 177
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️راهکار ساده آیت الله #بهجت(رحمت الله علیه) برای رسیدن به مراتب بالای معنوی
🔆این کار را همه ما میتونیم به سادگی انجام بدیم.
#کلیپ اخلاق
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📚 #داستانک
🔴جوان و زن بیوه
در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد.
یک بار، هنگامی که روز بود، خانهای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانهای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه میزیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت میگذراند.
دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهرهای از مال و ثروت، و بهرهای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:
«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم، پس از مدّتی میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»
از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم. احتمال میدهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما میخواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمیخواهم؛ زیرا از مال دنیا بینیازم.»
در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کردهای؟»
- نه!
- حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟
- اختیار با شماست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانهاش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.
زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»
زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!»
منبع: عرفان اسلامی، حسین انصاریان، ج 8 ، ص254.
--------------------------
📚با #داستانک های مذهبی ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆