﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هر روز
از نبودنِتان
دردّ می ڪِشیم ؛
رَحـــــمی بڪـــــــن
بہ حالِ دلِ بی قــرارها ...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_شانزدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هفدهم
💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست #داعشیها همه تن و بدنمان میلرزید.
اما #غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمیداد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رختخوابها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!»
💠 چهارچوب فلزی پنجرههای خانه مدام از موج #انفجار میلرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم.
آخرین نفر زنعمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکشهای انفجار بهتون نمیخوره!»
💠 اما من میدانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپشهای قلب #عاشقش را در قفسه سینهام احساس کردم.
من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر میشد؟
💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند. دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای #توسل بخونیم!»
در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از #اهل_بیت (علیهمالسلام) تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد.
💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجرههای اتاق رفت.
حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگندهها شمال شهر رو بمبارون میکنن!»
💠 داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.
تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریههای یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزادهام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.
💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.
مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.
💠 ما مثل #پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع میسوخت.
یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»
💠 عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.»
از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن #ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچهها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!»
💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد.
به #همت جوانان شهر، در همه خانهها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بیپاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»
💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد.
نمیدانست از اینکه صدایم را میشنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بیخبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📜 #درمحضراهل_بیت
فِطرُكَ أخاكَ الصّائِمَ أفضَلُ مِن صيامِكَ
افطارى دادن تو به برادر روزه دارت، فضيلتش بيشتر از روزه داشتن توست
#امام_رضا_علیه_السلام
#الكافی_جلد4_صفحه68
💡عزیزانی که دوست دارند در افطاری دادن به روزه داران سهیم باشند اما متاسفانه این شرایط کرونایی ایجاب نمیکند ، پیشنهاد میکنیم به پیشنهاد مقام معظم رهبری به پویش های ملی کمک به فقراء بپیوندند 🌹🌹🌹
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
آمد #رمضان هست دعا را اثری
دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهكار توئیم
ای داور بخشنده بما كن نظری
ماه مهمانی خدا مبارک
❤️ @kashkoolmanavi
4_6037485697500185312.mp3
1.38M
♨️ #شرط_ورود_به_ماه_رمضان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 حجت الاسلام #علیرضا_پناهیان
📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📖 #درمحضرقرآن 🏡
🎪دینداری و ایمان، میدانم حسابی برایت سخت شده این روزها، و خلاف جهت آب شنا کردن🏊 است میان این امواج مُدرنیته،وفادار ماندن روی عهد بندگی؛ ولی باز صبر کن بر حکم و دستورات خدایت👈 تنها به این دلگرمی که خودش می بیند!
📸 یقینا درتمام ثانیه هایت، پیش چشمان ما هستی ای بنده ی من! 👈«وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا»📖[طور/48]؛
🕯هرچه هم سخت و طاقت فرسا باشد مسیر دینداری ات ، برای دلگرمی دل خسته ات، همین کافیست که ته دلت بدانی خدا می بیند📷 و رهایت نمی کند هرگز🔮
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#کلام_بزرگان
✍ آیت الله مجتهدی تهرانی ( ره ) :
👈 ما به تجربه دیده ایم کسانی که #پدر و #مادر از آنها #راضی بودند ؛ دست به هر چی زدند طلا شده .
👈 و همچنین دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها #ناراضی بودند ، حالا به هر دری می زنند کارشان درست نمی شود .
🔻 بعد هم پیش ما می آیند و می پرسند :
🔹 چرا ما هر کار می کنیم ، کارمان اصلاح نمی شود ؟
👈 خبر ندارند به خاطر این است که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند ... !!!
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#کلام_شهید
🌸🍃
میانبر رسیدن به خدا " #نیت " است
کار خاصی لازم نیست بکنیم....
کافی است کارهای روزمره مان را بخاطرخدا انجام دهیم........
اگر تو این کار زرنگ باشی شک نکن شهید بعدی تویی....
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
#کلام_بزرگان
💠 مرحوم حضرت آیت الله شیخ عزیزالله خوشوقت :
🔸 جريمه ای بهتر ، معتدل تر ، مؤثرتر از #اجرای_فرمان_خدا برای نفس وجود ندارد .
✔️ واجب را پياده كن . حرام را هم ترك كن .
👈 اين بزرگترين رياضت و جريمه برای نفس است .
♦️ نمیخواهد شما نذر كنی که پای پياده مكه بروی ،نه همين که تصميم بگيری نماز بخوانی ، روزه بگيری ، واجبات را انجام بدهی ؛ اين بهترين رياضت است .
👈 انسان را تربيت میكند . ايمان بالا میرود . ايمان که بالا رفت همهی داخل انسان اصلاح میشود .
♦ كساني كه نذر سنگين و شاق میكنند ، اما پاره ای از واجبات را انجام نمیدهند ، یا پاره ای از محرمات را مرتكب میشوند ، تا آخر هم موفق نمیشوند .
🔻 چون گناه كارش تخريب است ؛ گناه را نبايد بغل عبادت بگذاری .
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
سخن میگویم:
از چند متر پارچهٔ مشکی🍃
ازعشــ😍ـقی که میان تاروپودش درتکاپوست💞
رنگ #نجابت داشتنش
ازتبار #زهرا بودنش
و صد شکر که از تبار زهراییم☺️
#مدافعحریم
#حجاب
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
19.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂🕊
💢گوشه ای از زندگی روحانی شهیدی که مظلومانه با زبان روزه و با وضو در حال خروج از حوزه علمیه به دست اشرار سابقه دار آسمانی شد...🍃
☘تاریخ شهادت: 7اردیبهشت1398
🌱این #کلیپ زیبا را چندین بار ببینید و برای کسانی که دوست دارید بفرستید.
🍃🌸 یادش با صلوات🌸🍃
#طلبه_شهید
#شهید_مصطفی_قاسمی🌹✨
#شهادت_دادیم_که_شهادت_زیباست
#نشر_حداکثری
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™