#تلنگر🍃🌺
✨ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻓﺘﺮ ِﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺗﻤﺮﻳﻦ ﻛﻨﻢ ...
💫ﺍﻟﻔﺒﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍ ...
ﻣﻦ ، ﭼﻴﺰﻱ ﺷﺒﻴﻪ ِ
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!!...
💫ﺩﻟﻢ ، ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ....
ﺍﮔﺮ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ
ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﻴﺘﺎﻥ ﻫﺮ ﭼﻪ
ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ، ﺑﻜﺸﻴﺪ ...
ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ، ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻲ ، ﺑﻜﺸﻢ ....
ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ...💝
با #تلنگر های ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
JOin 🔜 @kashkoolmanavi ™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جایگاه و عظمت مناجات شعبانیه در کلام امام خمینی(ره) و امام خامنه ای (حفظه الله)
#شعبان
#مناجات_شعبانیه
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ✔ ◆
1_28739723.mp3
5.66M
🎵🎵 حالا که داره میزاره اثر #حجابِ_تو 👌
🎤🎤سید رضا نریمانی
#مداحی
شور
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ✔ ◆
#داستانک
✔️موضوع:#کلوخ
روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
اول اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.
سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند.
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت.
📚با #داستانک های مذهبی ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆
#تربیت_قرآنی
#الگوی_من_شهدا
✍ ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند
#متن_خاطره :
محمدعلی صبح ها بعد از نماز قرآن
میخواند. اگه دخترمون بیدار بود، میگرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش مینشست و میگفت: اینـجا قـرآن میخوانم ، میخواهم چشم و گوشِ بچه ام از الان به این چیزها عادت کنه...
🌷خاطرهای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون
📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون» ، صفحه 90
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆
▬ஜ۩﷽۩ஜ▬
#تمثیلات
مثل_تابلو 🖼
↩️ تابلوها در جاده ها راه را به ما
نشان می دهند،✅
♻️این تابلوها 🏞 اگر نباشند،
⭕️ به بیراهه می رویم و حیران و سرگشته می شویم 😇
💦 توی جاده ی 🛣 زندگی هم،
💫✨خداوند آیاتی 📖 قرار داده است که راه را به ما نشان می دهند،🛣
↩️ و انسان وقتی راه را پیدا می کند، چقدر راحت و آرام می شود ☺️🌹✅
👈 البته تنها اهل تقوا هستند که تن به هدایت های قرآن 📖 می دهند💯
🌀از این رو باید گفت قران 📖 « هُدیً لِلمُتَّقین » است، هدایت کننده ی متقین 💞
🔷🔹 متقین از « اِتَّقَی » آمده که به
معنای سپر گرفتن است ...🛡
🍃🌺 از امام علی علیه السلام و بقیه
اصحاب پیامبر صَلَّی الله علیه و آله و سلَّم نقل شده است که:
[ اِتَّقینا بِرَسولِ الله ]❤️
پیامبر ( ص ) در جنگ ⚔ سپر بلای ما می شد...😭
🔮یعنی بلاگردانِ ما میشدند.🛡
ببین❗️
⬅️بیخود کسی را پیامبر نمی کنند❎
🌹« هرکس نظری دارد با یار کمان ابرو...
باید که سپر باشد پیش همه پیکان ها »🌹
✅✅
🍃🌺 پس متّقی یعنی کسی که سپر دارد و خود را حفظ می کند.....
🔴یعنی هر کاری نمی کند، هر نگاه و هر برخوردی ندارد 😡 🚫
♻️🔅هر حرفی نمی زند و هر حرفی را 👂گوش نمی دهد ✅
رسانه باشید و نشردهید📢
با #تمثیلات ما همراه باشید
🆔➯ @kashkoolmanavi
🌹 🍃 ✨ 🌹 🍃 ✨ 🌹 🍃 ✨
آیا شما طی الارض دارید؟!
🔷 آیت الله نورالله شاه آبادی تعریف میکند:
☀️ روزی من به همراه دو نفر دیگر از شاگردان آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی(ره)، در محضر ایشان بودیم که ایشان فرمودند:
✅ سالک اگر روی افکار و خطورات خود تمرکز کند(یعنی کنترل کند)، در همان اوایل، طیالارض نصیبش میشود.
🔷 پس از این حرف ما چند نفر درِ گوشی از هم پرسیدیم که آیا تو طیالارض داری؟ خیر! شما چه؟ من هم که ندارم و نتیجه گرفتیم که خود آقا چنین قدرتی دارد!
🔷 به ایشان عرض کردیم: آقا ما از هم پرسیدیم و دیدیم که هیچ یک چنین ویژگی ای نداریم، پس شما در صحبت خودتان چه کسی را می فرمودید؟
🌺 ایشان فقط یک جمله فرمودند:
🌾 هر که را اسرار حق آموختند
🌾 مُهر کردند و دهانش دوختند
📚 کتاب آسمانی؛ رستگاران
#کلام_بزرگان
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️🔜 @kashkoolmanavi 🔝◆
#داستانک
✔️موضوع: #امتحان_مردمسلمان
مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.»
گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.»
پرسیدم: «بابت چی؟»
گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!»
تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم!»
📚با #داستانک های مذهبی ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
📱 #فضای_مجازی فرصتی است برای این که بفهمیم چقدر عاشق خداییم یا چقدر خودخواه؟! #ادامه_دارد ڪشکول_معن
📱در ارتباط با خطرات #فضای_مجازی ، نباید صرفا منفعلانه عمل کنیم
#ادامه_دارد
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆