#سلام_امام_زمانم
🍂تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟
چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟
🍂اگر حجاب ظهورت وجود تار من است
خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟
┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄
#امام_زمان #انتظار
🆔 @kashkul_zendegi
#سلام_امام_زمانم
🍂از جمعه های بی تو چه دلگیر میشوم
جانِ خودم ز جانِ خودم سیر میشوم...
🍂با هر نفس که میکشم اقرار میکنم
از این نبودنت به خدا پیر میشوم...
🍂با این دلِ خراب رسیدم به محضرت
زیرا فقط به دست تو تعمیر میشوم...
🍂تنها نه جمعه ها که تمامی طولِ سال
از روزهای بی تو چه دلگیر میشوم...
┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄
#امام_زمان #انتظار
🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرکار گذاشتن چند دختر اسرائیلی توسط یک بلاگر...
و البته که حقیقت را گفت✅
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
🆔 @kashkul_zendegi
#سلام_امام_زمانم
🍁تقصیر ماست اینکه بیابان نشین شدی
محروم مانده ایم ز درک حضور یار...
🍁ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟!
وقتی که هست أفضل أعمال انتظار...
┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄
#امام_زمان #انتظار
🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ وقت نبرد با صهیون است،
💫 ای لشکر حق بسم الله....
👌 ببنید و منتشر کنید...
#فلسطین 🇵🇸
#طوفان_الاقصی 🌪
#مرگ_بر_اسرائیل ✊
🆔 @kashkul_zendegi
🔘 داستان کوتاه
♦ برای خداوند فرقی ندارد.
🔹حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید ،بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
🔹 روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد .به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند .
🔹حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد ،
گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
🔹همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند .حاکم پرسید : مرا می شناسی؟ مرد بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید.
🔹حاکم گفت :
آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟
مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت .
🔹حاکم گفت:
بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم ، و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود ، دوستت گفت:
🌸 خدایا به حق این باران رحمتت ، مرا حاکم نیشابور کن ؛و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل ! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده ...
آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
🔹یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد .
🔹حاکم گفت :
این هم قاطر و پالانی که می خواستی .
این کشیده هم ، تلافی همان کشیده ای که به من زدی .
🔹فقط می خواستم بدانی که برای خداوند ، دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد .. فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد...
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
#داستانک #تلنگرانه #خداوند
🆔 @kashkul_zendegi
#سلام_امام_زمانم
🍂تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود
🍂ناامیدیم ز هر راه نجاتی جز تو
در صف مدعیان کیست که رسوا نشود
🍂تویی آن فلک نجاتی که به طوفان بلا
هیچکس نیست که در کشتی تو جا نشود
🍂هر کسی از تو مدد خواست مدد میگیرد
حاجتش دستخوشِ شاید و امّا نشود
┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄
#امام_زمان #انتظار
🆔 @kashkul_zendegi
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ من « مرگ بر اسرائیل» نمیگم!
این دور از انسانیته که برای کسی مرگ آرزو کنید!
#استاد_شجاعی #طوفان_الاقصی #فلسطین
🆔 @kashkul_zendegi
#سلام_امام_زمانم
🍁بغضِ غم دوریت گلوگیر شده
تعجیل بکن ، آمدنت دیر شده...
🍁از کودکی ام منتظرم برگردی
برگرد ببین منتظرت پیر شده...
┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄
#امام_زمان #انتظار
🆔 @kashkul_zendegi
💠 تربیت در زندگی بزرگان
🧒 «بچه که بودم یک روز همراه پدر و مادرم برای خرید بیرون از خانه رفتیم.
😢 اصرار و گریههای من برای خریدن کفش مورد علاقهام که مناسب نبود، باعث شد پدرم مرا کتک بزند. ظهر همان روز پتک آهنگری در مغازه روی دست پدرم میافتد و حال و روزش را به هم میریزد.
⚡️ بعدازظهر به خانه شیخ #رجبعلی_خیاط میرود. او دست پدرم را که میبیند به او میگوید عزت الله خان! حواست به بچهات نبوده است؟ برو دل دخترت را به دست بیاور.»
📔 خاطره از مرضیه مؤمنی فرزند حاج عزت الله مؤمنی، یکی از نزدیکترین شاگردان شیخ رجبعلی خیاط
#تربیت_فرزند
#تربیت_کودک
🆔 @kashkul_zendegi