پیوستگی به حق ،
ز دو عالم پریدن است
دیدار دوست
هستی خود را ندیدن است ...
🌷شهید #سعید_علیزاده🌷
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#الله اکبر
#شهدا
ازش پرسیدم که شما رزمندهٔ اسلامید؟!
گفت:نه عزیزم! ما شرمندهٔ اسلامیـم.
از اون روز فکر میکردم که شرمنده اسلام یک رده بالاتر از
رزمنده اسلامه تا اینکه شهید شد..!
«شهیدکلهر»
#یادش_باصلوات
🥀🥀بسم رب الشهداء والصدیقین 🥀🥀
(شهیدی که از پشت بی سیم شهادتش را اعلام کرد)
سوم فروردین ۱۳۶۳ ایام فاطمیه(س) مادرش صاحب فرزند جدیدی شد نامش را محسن گذاشت
محسن فقط ۹ سال داشت که از نعمت پدر که خادم روضه سیدالشهدا بود محروم شد، مادر با قالی بافی خرج زندگی را فراهم می نمود او کنار مادر قالی بافی را یاد گرفته بود وبه مادر کمک میکرد
در دوران تحصیل چند جزء قرآن حفظ کرد و به علت داشتن صدای خوب و دلنشین مرتب در هیئات مذهبی نوحه خوانی می کرد و مکبر مسجد بود همچنین در مسابقات استانی تواشیح مقام اول را کسب نمود
عاشق زندگی و سیره شهدا بود و در کاروان راهیان نور بیشتر مسئولیت پشتیبانی و خدماتی داشت و از هیچ کاری برای شهدا دریغ نمی کرد
در تیر ماه ۱۳۸۷ ازدواج کرد و چون اعتقادی به مراسم عقد و عروسی سنگین و تشریفاتی نداشت با توافق همسرش علی رغم مخالفت فامیل برای عروسی با اتوبوس به پابوس امام رضا(ع) رفتند ثمره ازدواجشان یک دختر می باشد
برای تحصیل به دانشکده افسری اکتفا نکرد و در کنار همه مشغله هایش در رشته علوم تربیتی در دانشگاه مشغول به تحصیل شد وهمزمان از هر دو دانشگاه فارغالتحصیل شد
وی آشنا به مسائل روز و یک افسر جوان جنگ نرم بود
او برای دفاع از حرم عمه سادات به صورت داوطلب راهی سوریه شد
صبح ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ از پشت بی سیم میگوید: دارند ما را می زنند... زدنمون... یا حسین... و دیگر صدای محسن شنیده نشد
مزار مطهر شهید محسن حیدری عزیزوفداکار در گلستان شهدای محله هرستان خمینی شهراصفهان می باشد
🌹شادی روح مطهرش صلوات🌹
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
••
#حاجحسینیکتامیفرماد؛
اگهقاطیبشی؛رفیقبشی…؛
دوستبشی؛باامامزمانخودمونیبشی…؛
بیریشهپیشهبشی…؛
بیخوردهشیشهبشی…؛
پشتِرودخونهیچهکنمچهکنمِزندگی
رشتهیدلتدستِآقاباشه…؛
آقاعبورتمیده…!!
#خودِخودِآقا…🖐🏻💛؛
•°
🌱| #حاجحسینیڪتا
چندتا #قلب براۍ
#امامزمانت شڪارڪردۍ؟!
چَندتامون #غصهخورِ امامزمانیم؟!
رفقــا!
توجنگچیزۍڪهـ
بین #شھدا جاافتادهبود
اینبودڪهمیگفتن.. #امامزمان!
دردوبلاتبهجونمن❤️(:
#
تلنگر⚠️
#حاجآقاپناهیان🖌
رفقاااا فرج رو جدی بگیریم💯
واقعا دیگه معلوم نیست چقدر
دیگه باید منتظر موند.....
از در و دیوار داره میباره که
خدا شتاب داره برا تحقق فرج...
جدی بگیریم قصه یِ فرج رو✅
#با_امام_زمان_رفیق_بشویم
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#به_وقت_دلتنگی
🍂ببخــش ڪه صـدایِ گریههایـت را
نمے شنویـمـــ ....
گوشِـمان از قیمــت دلار و ماشیـن
و سهـام ، پرشـده اسـتـــ ....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٧٥
فقط ثريا نبود، بلكه اين بار همه تعجب كرده بودند. آخر چه طور ممكن بود در حالي كه به نظر ميرسيد سهم الارث متوسط زنها نصف سهم الارث متوسط مردهاست، فاطمه ادعا كند كه اونها به يك اندازه از سهم الارثشان بهره ميبرند. اما فاطمه هم خيلي بي حساب و كتاب ادعا نمي كرد.
- فرض ميكنيم كه ارث باقي مونده از يه نسل براي نسل دوم توي يه شهر، ۳ ميليارد تومان باشه. بر اساس قاعده فقهي تقسيم ارث، به طور متوسط، سهم مردهاي نسل دوم ۲ميليارد تومان وسهم زنها يك ميليارد تومان ميشه. حالا اين مردها از اين ۲ميليارد كه به ارث برده اند به طور متوسط يك ميلياردش را پس انداز ميكنن ويك ميليار رو هم خرج خودشون و زن هاشون ميكنن. چون حق نفقه زن به عهده مردهاست و دست كم نيمي از اين پول خرج زنها ميشوند، پس هر كدوم يك ونيم ميليارد تومان از سهم الارث بهره برده اند. درسته؟! عاطفه زد روي پاي فاطمه:
- معلومه كه سرت تو حسابه.
- و اما دليل ديگه، در بسياري از موارد اگه پدري داراي شغلي باشه كه با سرمايه خودش كار ميكنه، به طور سنتي پسرها هم در همون شغل به پدر كمك ميكنن. پس نيمي از اين ازدياد سرمايه مديون تلاشهاي پسره. شايد اصلا اگر چنين امتيازي نباشه، پسر ديگه انگيزه اي براي كمك به پدرش و پيشرفت در اون كار نذاشته باشه و در نتيجه اصلا امر اقتصادي خانواده از هم پاشيده بشه. اين مسئله درسطح اجتماع هم به رشد صنايع و مشاغل و انتقال حرفهها لطمه ميزنه.
-اين ديگه اغراقه!
اعتراض از راحله بود. ولي جوابش را
فهيمه داد، نه فاطمه.
- نه اتفاقا كاملا درسته! چند دهه بيش از اين، چند كشور اروپايي چنين مسئله اي رو راجع به ارث تجربه كردن كه نزديك بود به قيمت گروني براشون تموم بشه. اونا قانوني رو تصويب كردن كه در اون ارث فرد فوت شده به دولت ميرسيد، نه به بچه هاش. دولت هم مايملك اون رو تصرف ميكرد. همين مسئله باعث شد كه انگيزه همكاري پسرها با پدرشون براي رشد اقتصادي سرمايه شون از بين بره. در نتيجه به طور ناگهاني صنايع و تجارت اين كشورها افت كرد. به حدي كه نزديك بود با بحران شديدي رو به رو بشن كه با لغو اين قانون بعد از چند سال اوضاع به روال عادي خودش برگشت. بعد از اين كه فهيمه ادعاي فاطمه را ثابت كرد من هم دليل ديگه اي آوردم:
- من فكر ميكنم يكي ديگه از دلايلي كه سهم الارث زنها نصف مردهاست، اين باشه كه زنها يك مرتبه در زمان ازدواج از سرمايه پدرشون استفاده كردن و جهاز گرفتن.
فاطمه با نظر من موافق نبود:
- جهاز ربطي به قوانين اسلام نداره و به همين دليل هم ارتباطي به احكام ارث نداره!
اين بار راحله با زرنگي مسئله ديگري را پيش كشيد:
- با همه اين حرفها پس اسلام شهادت دو زن رو معادل شهادت يه مرد قرار داده، مگه اين نشون دهنده اين نيست كه اسلام اطمينان كمتري به زن وعقلش داره؟
- اول بگو ببينم شهادت در اين جا به اين معناست
- این كه فردي، واقعه اي رو كه ديده يا شنيده، گزارش بده.
- حالا بگو ببينم چرا قرآن امر ميكنه
كه براي گواهي دادن به كاري، حضور دو مرد لازمه، چرا يك مرد رو كافي نمي دونه؟
راحله شانه هايش را بالا كشيد:
- حتما به اين علته كه اگه يكيشون دروغ گفت، يكي اصلاح كنه.
- اشتباهت همين جاست! چون شرط قبولي شهادت عدالته! اگه عدالت و اطمينان نباشه، هزار نفر هم شايستگي شهادت دادن روندارن. پس حتي با اين فرض كه شهود عادل باشن، بازهم دو نفر بايد شهادت بدن.
فاطمه چندلحظه صبركرد تا راحله فكر هايش را بكند. اما راحله نمي خواست معطل شود.
- پس علتش چيه؟
- علتش اينه كه اساس شهادت برمبناي حس ومشاهده است وقبول دارين حسهاي مختلف بدن آدمي، مثل ديدن وشنيدن و... خطا پذيره! اسلام اين قانون رو وضع كرده تا اين درصد خطا رو بياره پايين، يعني اگر يكي از اونها اشتباه كرد، اون يكي اصلاحش كنه.
- حالا فرقش در مورد زنها چيه؟
- حكما گفته اند ( (الحب يعمي ويصم) ) يعني محبت شخص را كروكور ميكنه. اين كري وكوري كه در حقيقت اتفاق نمي افته! اين كنايه از اينه كه محبت يانفرت شديد به طور ناخود آگاه تاثيري روي حسهاي مختلف انسان داره. از طرف ديگه هم ميدونيم كه نوع زن در مقايسه با نوع مرد از احساسات وعواطف بيشتري برخورداره كه البته استثنا هم داره. حيا وترس هم همين طور. در زنها بيشتر از مردهاست.
ثريا پرسيد:
- حيا وترس چه ربطي به شهادت زنها دارن؟
- ربطش اينه كه يه زن وقتي در برابر صحنههاي غير اخلاقي قرار ميگيره، به خاطر حيايی كه داره، كاملا صحنه را نگاه نمي كنه. به همين دليل گواهي او نسبت به ارتكاب فحشا خطا پذيرتره!
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔶فصل بيست و دوم
🔸قسمت٧٦
ترس هم همين طوره ترس در وجود زنها يك عامل ايمني است وآسيب پذيري اون رو كم مي كنه. وجود اين ترس طبيعي باعث ميشه زن صحنه جنايت رو تا آخرين لحظه نگاه نكنه! و ممكنه در همين اخرين لحظهها اتفاقات ديگه اي بيفته كه روند ماجرا رو تغيير بده. پس اين احتمال در مورد زنها بيشتره كه تحت تاثير احساساتشون قرار بگيرن و قسمتي از واقعيت رو متوجه نشن، يا اگه متوجه شدن، دلشون به رحم بياد و اون رو بزرگ كنن يا اين كه به علت تهديد و ارعاب، از گفتن واقعيت منصرف بشن. يادتونه كه يكي از اولين نكتههايي كه گفتيم اين بود كه نظام حقوقي خوب نظاميه كه واقعيتهاي وجودي و استعدادهاي مختلف افراد روبه رسميت بشناسه و اونها رو در
وضع قوانينش مد نظر بگيره. درسته؟!
ظاهرا راحله قانع شده بود كه ديگر بحث را كش نداد. و گرنه اين راحله اي كه من در اين دو _سه روز شناخته بودم تا قانع نمي شد، كوتاه نمي آمد. اما فهيمه كه همين چند دقيقه پيش طرف فاطمه بود و حرفهاي او را تاييد ميكرد، حالا برعكس شده! اين بار او بود كه سوال كرد:
- همه حرف هايت قبول! ولي به نظر من مسئله ديه زن و مرد خودش به تنهايي نشون دهنده تبعيضه كه بين زن ومرد در قوانين اسلامي وجود داره. چون كه ديه زن نصف مرده؟
فاطمه با خونسردي سوال كرد:
- خب به نظر تو چرا ديه زنها نصف مردهاست؟
فهيمه چند لحظه مكث كرد. انگار ترديد داشت. كمي دماغش را خاراند و بلاخره تصميمش را گرفت. منتها لحنش هنوز قاطع نبود:
- اگه ديه رو معادلي براي جبران از بين رفتن تمام يا جزئي از انساني بگيريم، اين نشون ميده كه ارزش زن از لحاظ انساني نيمي از ارزش مردهاست. البته در قوانين اسلام!
- براي اين كه درست يا غلط بودن ادعاي تو ثابت بشه، بايد مشخص بشه كه آيا پول ديه بر اساس ارزش انسانس و معنوي افراد مشخص شده يا نه؟ ادعاي ما اينه كه ديه، پول جان و معادل ارزش انسان نيست.
- صرف ادعا كه فايده نداره. من هم خيلي چيزها ميتونم ادعا بكنم.
- دليل هم دارم. دليل اول اين كه ديه زن و مرد تا يك سوم پول ديه كامل، كاملا با همديگه برابره، ولي اگر از يك سوم بگذره، تفاوت به وجود ميآد. در صورتي كه اگر بين جسم زن ومرد از لحاظ ارزش تفاوتي بود، بايد حتي در جزئي ترين مقدار ديه هم با همديگه فرق ميكردن. دليل دوم اين كه، ارزش يه عالم بيشتره يا جاهل؟ خود قرآن ميگه كساني كه ميدونن وكساني كه نميدونن با هم يكسان نيستن. يعني ازحيث ارزش انساني عالم وجاهل تفاوت هست. اين رو كه مطمئنيم. ولي آيا ديه عالم با يه فرد معمولي فرق داره؟
عوض فهيمه، عاطفه بود كه جواب داد. جواب داد كه نه،
باز هم سوال كرد. از فهيمه پرسيد:
- راستي فهيمه بگو ببينم انگشتت رو چند ميفروشي؟ فهيمه سر در نمي آورد:
- يعني چي؟
- يعني اين كه تو گفتي ديه قيمت بدن يا جان انسان هاست ديگه! منم از انگشت تو خوشم اومده، خيلي باريك و سفيد و قشنگه. ميخوام بدم به عموم تا بذاره پشت ويترين طلا فروشي اش! حالا بگو ببينم از چند شروع كنيم كه نه سيخ بسوزه، نه كباب؟!
ما تازه متوجه نكته ظريف وشوخي پر معناي او شديم. همه از اين معامله خنده شان گرفت. فقط خود فهيمه بود كه هنوز گيچ مانده بود. با حالتي كه انگار خيلي بهش برخورده است، به طرف بقيه برگشت:
- اين كارها يعني چي؟ چرا ميخندين؟! مگه نمي بينين داريم معامله ميكنيم؟ چند دقيقه دندون سر جيگر بذارين تا ما كارمون رو بكنيم، بعد هر ديوونه بازي كه ميخواين در بيارين! تازه الان اول معامله است. بعد از انگشت هم ميخوام پايش رو بخرم، براي دايیم، كفاشي داره. البته پاهاي فهيمه براي كفش بچگانه خوبه.
خنده بچهها بيشترشد. حتي خود فهيمه هم پوز خندي زد.
- راستی بچهها شما هم اگه چيزي ميخواين رو در بايستي نكنين ها! درسته كه فهيمه گوشت درست وحسابي نداره. ولي اگه قصابي، چيزي توي فاميلتون باشه، هنوز گردن ودل وقلوش هست ها. اصلا چه طوره فهيمه رو حراجش كنيم.
- وبعد دستهايش را به هم كوبيد وفرياد كشيد:
- آي خونه دار وبچه دار، زنبيل رو وردار وبيار. بدو كه تموم شد. اينم آخريشه! حرف نداره. زبونش مال يه خانم دكتر بوده كه باهاش ميرفته مطب وميومده! بنا گوشش روبو. بچه اون دلش رو براي آقا بذار كنار!
سميه با دست جلوي دهان عاطفه را گرفت.
- دختر جون تو اگه اين حرفها حاليت نيست، مردم عزادار چه گناهي كردن كه بايد توي محرم صداي نكره تو رو بشنون!
هر چه عاطفه بيشتر دست وپا ميزد، بچهها بيشتر مي خنديدند. بلاخره فاطمه گفت:
- ميبينيد بچه ها، همين طنز ظريف عاطفه نشون داد كه هيچ چيزي نمي تونه معادلي باشه براي جبران ازدست رفتن يه انسان، يا اجزاش! پس درحقيقت ديه هم قصد نداره چنين كاري روبكنه.
- پس دليل پرداختن ديه چيه؟
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
به ناز و عشوه ی حور و ملک نیازی نیست
همینکه مست حسینیم عیشمان نوش است
#یدالله_شهریاری
شبتون حسینی 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسینجان
بـاورِمناینـهکههمیشـهتوزندگیمـی
منعوضشدمولیتو،حسینبچگیمی
☘☘☘
@madahi - حمید علیمی.mp3
4.95M
🎧 شور بسیار زیبا و دلنشین🖤
خوشا به حال زائرای کربلا ...
🎤 کربلایی حمید_علیمی
☘☘☘
+مادر: سلام پسرم چرا دیر کردی⁉️
_پسر: #مادرجان با دیگر رفقامون اومدیم میدونه که جونیه بچه ها هم تا بگو بخند کنن دیر میشه!
+مادر: دیگه داشت چایی☕️ که برات ریخته بودم سرد میشد
_پسر: مادر جان هنوز طعم چای های صبح های #بچگی ام را میدهد، طعم عشق♥️ و...
+مادر: دلم تنگ💔 نگاهت بود عزیزم، کاش هر روز #روز_مادر بود تا تورا در رویا میدیدم.
_پسر: مادر جان هر روز من، روز مادر است هر روزی که سر مزارم🌷 بیایی و با #چادرت غبار قبرم را تمیز میکنی انگار مانند آخرین روز اعزام میشود که دست #پر_مهرت💖 را بر سرم کشیدی.
#مادران_شهدا 🌷
#پاسداران_واقعی_انقلاب
🌹🍃صلوات
شب عملیات کربلای 5،گفت: من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم.آنجا شهید میشوم.شما بر جنازهام پا گذاشته و دژ را فتح خواهید کرد.
📎دقیقا همینطور شد.
🌷شهید #علی_محمدی_پور🌷
لشکر 41 ثارالله
❤️خشنودی قلب امامزمان (عج)
چند روز پیش به قصد دیدار پدر و مادرم راهی شدم، بین راه نیت کردم که برای خشنودی قلب نازنین امام زمانم دست پدر و مادرم را بوسه بزنم...
و چقدر خوشحال بودم که توانستم دل امامزمان (عج) را شاد کنم...
📚 قسمتی از دست نوشته های شهید محسن #حججی در کتاب "سربلند"
°
چنـد وقتـیستــ ڪه مـا
از دیـدن خنـدههـای دلـربایت
رجـزهـای حیدریت
و #شجاعت_عباسیت
محـروم شدیـم
و تـو چنـد وقتـیست
در قهقهـهی مستانـهات
"عنـد ربهـم یرزقـون" شـدی . . .
.
#سردارشهیدم
روزتوشهدایی🌷
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
#مولاےمهربانغزلهاےمنسلام
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
═══🌸🌿🌿🌸═══
💫 #حسین_جانم
🍃با تو بودن گاه گاهی
که مقدر میشود
خیمه گاه سینه عاشق مسخر میشود
🍃بوی عطر سیب
وقتی که می آید از حرم
روح من در #کربلا مثل کبوتر میشود
🌷اللهم ارزقنا توفیق زیارت #اربعین