eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
294 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•{🌈}•° دل‌گیرنبـاش! دلت‌ڪه‌گیر‌باشد‌رهـا‌نمیشوے! یادت‌باشد؛ خدابندگانش‌راباآنچه‌‌بدان‌دل‌بسته‌اند می‌آزماید.. ❤️ ✨ 〰✿〰✿〰✿〰✿〰✿〰✿
دعای امام زمان.mp3
6.74M
🌷قرائت دعای فرج به نیابت از شهدا🌷 🎤بانوای: #شهید_حسین_معز_غلامی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃✨با آن که روضه خوانم و مي خوانم از شما 🍃✨فهميده ام که هيچ نمي دانم از شما 🍃✨يا ايها العزيز! ذليل معاصي ام 🍃✨بايد ز شرم چهره بپوشانم از شما 🍃✨مي ترسم از رسيدن آن جمعه اي که من 🍃✨جاي سلام روي بگردانم از شما 🍃✨رويي نمانده است به چشمت نظر کنم 🍃✨پس بي دليل نيست گريزانم از شما 🍃✨من اصل انتظار تو را برده ام زياد 🍃✨با انتظارهاي فراوانم از شما 🍃✨من نان به نرخ نام تو خورده ام حلال کن 🍃✨محض رضاي ذائقه مي خوانم از شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مهدی_جان ❤️ تو می‌آیی ✨ شهیدان نیز با تو می‌آیند و آوینی روایت می‌ڪند فتح نهایی را . . .🍃 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« همسرم داوطلبانہ بہ جبهہ دفاع از حرم رفت و می‌گفت : اگر قرار باشد بالای منبر مردم را بہ جهاد دعوت ڪنم ، شایستہ است پیش از همہ آنها خودم قدم در میدان بگذارم .» وقتی بهش گفتم : « ما تازه ازدواج ڪردیم و فرزند ما ڪوچڪہ ؛ اگر می‌شود چند سال دیگر برو .» « ایشان گفتند : فڪر ڪن الان امام حسین (ع) بہ ما نیاز دارد ، من می‌توانم بگویم امام حسین (ع) الان صبر ڪنید چون من اول زندگی‌ام هستم ، چند سال دیگر می‌آیم .» « اصلاً شاید چند سال دیگر بہ من نیاز نداشتہ باشند .» « امام حسین (ع) هم بچہ ڪوچڪ داشت و شما می‌خواهید فردا بہ حضرت فاطمہ (س) بگویید بہ وظیفه‌ام عمل نڪردم چون بچه‌ام ڪوچڪ بود !» 🌹 🔻ولادت : ۶۷/۶/۱۸ ، خوزستان 🔺شهادت : ۹۴/۱۱/۱۲ ،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توقف مصلحتی پس از تلاش و خستگی زیاد ناچار به مقر بازگشتیم. خستگی جسمی بچه ها از یک طرف و کسالت روحی آن ها به دلیل دست خالی برگشتن از تفحص از طرف دیگر اکیپ تفحص لشکر 25 را بیشتر آزار می داد. همه ساکت بودند و در خیالات خود غوطه ور. که ناگهان خرابی ماشین تمامی حواس ها را به خود جلب نمود. سرپرست گروه با توجه به خستگی نیروها پیشنهاد کرد پیاده به طرف مقر، حرکت کنیم شاید توسط ماشین های رهگذر زودتر برسیم و تنها یک سرباز و راننده کنار خودرو ماندند. محیط آرام و خستگی کار روز باعث شد تا راننده ی زحمتکش ما به حالت نشسته به خواب برود. خودش می گفت: در خواب دیدم شهیدی آمده بر سرم دست می کشد و می گوید: « برادر عزیزم! لطفاً ماشین خود را از روی سینه ام بردار. خیلی احساس درد دارم! و بعد ادامه داد: ... » با وحشت از خواب پریدم و فکر کردم تحت تأثیر منطقه و فضای مأموریت، خیالاتی شده ام. دوباره که به خواب رفتم، این بار با تعرض و جدی تر آمد و گفت: « برادر! مگر با شما نیستم. چرا ماشینت را از روی سینه ام برنمی داری؟» دیگر نتوانستم بخوابم. لحظات رسیدن بچه ها و تعمیرکار به کندی سپری می شد. بالاخره رسیدند. تا ماجرا را شنیدند، وسیله ی خراب را با دست جا به جا نمودند و شروع کردند به جستجو در خاک های زیر ماشین. پس از نیم ساعت تفحص، استخوان های شهیدی از زیر خاک، چشمان مشتاق و خسته ولی راضی از زحمت و کاوش گروه را آرامش داد و هدیه یی دیگر برای خانواده یی نگران و منتظر، به پشت جبهه تقدیم گردید. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🍃بیمِ آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی...✿ 🍃و بیمِ آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی...✿ 🌱
〔❤️〕✿❈ همانا نمازبنده پذیرفته نمیشود،مگرآنچه راکه با قلبش به نماز توجه کرد✿❈ 〔❤️〕 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹 📛 🏊♀️ اڪثر ڪسانے ڪہ لب دریا💧 غرق میشن شنا بلدن‼️ پس چرا غرق میشن⁉️🤔 📛 چون زیادے بہ خودشون مطمئنن 😌 و میرن جلو🚶 هرچے بهشون میگے نرید جلوتر ❌ میگن ما بلدیم😇 ناشے نیستیم❗️ ⚠️ توے ارتباط با نامحرم زیادے بہ خودت مطمئن نباش⛔️ ✅ حد و حدود رو رعایت ڪن وگرنہ☝️🏻 مثل خیلے ها غرق میشے🌊 🔔 یادت باشہ خیلے ها بودن از من و تو دین و ایمانشون محڪم تر بودہ و غرق شدند😏 یوسف(ع)ڪہ پیغمبر خدا بود با اون ایمانش فرار ڪرد😱 از خلوت با نامحرم من و تو ڪہ هیچے❗️ 😉👌 ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌤🌸🌟🍃🌤🌸 🌟🍃🌤🌸🌟🍃 🌸🌟🍃 🌤🌸 🌟 🍃 (عج) 7⃣ ✅ داستان واقعی قدرت الله لطیفی نسب 👈 امام زمان عج فرمودند:بلند شو و مسجد را از این حالت دربیاور سال هزار و سیصد و چهل و هفت، سحرگاه شب نیمه شعبان، مسجد جمکران ، قدرت الله در مسجد مشغول راز و نیاز بود، آن سالها مسجد اصلا وضعیت مناسبی نداشت ،مسجدی کوچک در حاشیه ی بیابان های قم، بدون هیچ امکانات، عده انگشت شماری در مسجد بودند، ساعت از نیمه های شب گذشته بود ، خادم مسجد همه را بیرون کرد، به آقای لطیفی گفت میخواهم دربِ مسجد را ببندم، بفرمایید، از خادم خواهش کرد ، "اجازه بده امشب را تا صبح اینجا بمانم ، دعایت میکنم ، این هم شیرینی تو"، مقداری پول به خادم داد تا اجازه بدهد در مسجد بماند، همه رفته بودند، او ماند و مسجد، ساعت حدود سه نیمه شب ✨💫✨ در حال دعا و نیایش بود، سنگینی دستی را روی شانه اش احساس کرد، "بلند شو و مسجد را از این حالت دربیاور، شبستانی بساز و آبرومندش کن، عنایت خداوند با شماست و ما نیز کمک میکنیم" آقایش بود، نقشه ای به او داد و فرمودند:"این نقشه را بعدا از شما میگیریم" یک طرف نقشه طرح فعلی مسجد بود و طرف دیگر اسما مبارکه ی الهی ✨💫✨ آفتاب طلوع کرده بود، هنوز حیرت زده بود ، قبل از این هم مولایش را دیده بود اما باز هم قلبش تند تند میزد، فکر و ذکرش شد ساخت مسجد جمکران ، کلنگ مسجد را زدند، معماری را طبق همان نقشه ای که حضرت آقا داده بودند طراحی کردند، برای ساخت و ساز مسجد چک شخصی خودش را هم میداد، گاهی حسابش را نمیتوانست پر کند، میگفت روز وصول چک شخص ناشناسی مبلغ چک را به حسابش میریخت و چک پاس میشد، آقا بود که کمکش میکرد، قبلا قولش را داده بود که کمک میکنیم ، این خانواده سرشان برود قولشان نمیرود ، مثل حسین بن علی جدش، سرش رفت ، قولش نه... ✨💫✨ ☘باید چاه عمیق حفر میکردند برای تامین آب مسجد،با یک شرکت حفاری قرارداد بستند، محل چاه را تعیین کردند، شب جمعه ای در مسجد مشغول نماز بود، بعد از نماز آیت الله سید حسین قاضی آمد کنارش نشست، احوالپرسی کرد:"دو نفر از طرف آقا بیرون منتظرتان هستند ، دستوری از حضرت آورده اند، آمد بیرون،آن دو بزرگوار را دید،" آقا فرمودند: این نقطه برای حفر چاه مناسب نیست،و در آینده داخل مسجد قرار میگیرد. پرسید پس کجا چاه را حفر کنیم ؟با دست نقطه حفر چاه را نشان دادند، آنطرف،آنجا ✨💫✨ شرکت حفاری زیر بار نمیرفت ، آقای لطیفی نمیخواست بگوید چه کسی سفارش کرده ، خیلی کلنجار رفتند، گفت "هزینه چاه با من اگر آب نیامد ضررش را شخصا میدهم" ،چک بیعانه را داد ، چاه را کندند، همانجایی که آقای لطیفی گفت، کارشناسان حفاری دهانشان باز مانده بود ، به آقای لطیفی اصرار کردند که بگوید نقطه یابی کار کیست؟ گفت: صاحب مسجد، مولایمان حجه بن الحسن ارواحنافداه نام مبارک حضرت را که برد ، کارشناسان زانوهایشان لرزید ،اشکشان جاری شد، باقی مبلغ حفر چاه را بخشیدند... ✨💫✨ دلم برای کسی می تپد بیا ای دوست بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم 📙 برداشتی آزاد از تشرفات قدرت الله لطیفی 🍃🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
194771_704.mp3
22.32M
رفیق زینبی سلام... عزیز برادرم سلام... سینه زن تو هیئتا ... مدافع حرم سلام... @katrat
معامله ی پرسودی است شهــــــــــادت ! فانی می دهی ... و بـــــاقے می گیری ! جســـــم می دهی ... و جـــــان می گیری! جـــــان می دهی .....و جانـــــان می گیری ! چه لذتـــــی دارد ؛ نظـــــرکـــــردن به " وَجـــــْهُ اللـــــه " ! شهـــــادت لیـــــاقـــــت مے خـواهـــــد کـــــاش لایـــــق بودیـــــم ! یا ایهـــــا الشهـــــداء ! دســـــت ما و دامـــــان پر مهـــــر شمـــــا ...