اینجا پارت های +¹⁸ و قسمت های هیجانی و عکس کامل شخصیت ها گذاشته میشه👀
https://eitaa.com/khfhfhlfhkfh
پارت ⁸
فقط برای او✨
{انچهـ گذشتــ}
اومد اون طرف میز تا پارچه دوغ رو برداره وقتی برداشت پارچ سنگینی کرد و نیمی از دوغ روی میز ریخت ترسیده شروع کرد به معذرت خواهی و بعد هم تمیز کردن میز.
{ادامهـ}
لیوان دوغ رو برداشت و به طرفم اومد که حالش بد شد و لیوان از دستش افتاد به زور تعادلش رو حفظ میکرد با صدای شکستن لیوان آهو سرا سیمه از آشپزخونه اومد
که صدام رو بردم بالا و گفتم:
شما به این کار کردن یاد ندادید
آهو ترسیده گفت:
چرا،چرا آقا شاید چون روز اولشه ایراد زیاد داره
+که ایراد زیاد داره آره؟ از فردا میشه خدمتکار شخصی من خودم آدمش میکنم
که دیگه ایراد نداشته باشه!.
و بعد آنیتا رو صدا زدم که سریع اومد و گفت:
جانم آقا
+به این دختر یاد میدی که کارهای یه خدمتکار شخصی چیه خطا ببینم ازش تو رو بازخواست میکنم.
نفرت رو میتونستم از چشمای آنیتا که به آرام زل زده بود بخونم
دیگه منتظر جوابش نموندم و رفتم به سمت اتاقم که صدای افتادن جسمی و بعد هم جیغ آهو در جا متوقفم کرد
از نردهها به پایین نگاه کردم و چشمم به جسم بی جون آرام که روی زمین پخش شده بود و دستهای خونی آهو افتاد
یک لحظه دلم خالی از حس شد سریع راه رفته و برگشتم و با دیدن آرام شروع کردم به صدا زدن امیر
امیر مثل جت حاضر شد و گفت:
جانم آقا
+سریع پزشک خانوادگی رو خبر کنید
چشمی گفت و سریع از دیدم محو شد
به کمک آهو آرام رو توی آغوشم گرفتم و رفتم به سمت اتاق کنار اتاقم که راحت بهش دسترسی داشته باشم...
https://eitaa.com/kdguen