صدا ۰۱۹.mp3
15.78M
🔸دوره آموزش مباحث مهدویت
#استاد_نصرالله_پور
♦️جلسه چهارم :
امام مهدی عج در قران (قسمت اول)
♦️زمان: ۳۳ دقیقه
👈آموزشگاه مجازی مباحث معرفت مهدوی استاد نصرالله پور 👇
https://eitaa.com/joinchat/3831562376C18bdc811db
صدا ۰۲۱.mp3
14.88M
🔸دوره آموزش مباحث مهدویت
#استاد_نصرالله_پور
♦️جلسه پنجم :
امام مهدی عج در قران (قسمت دوم)
♦️زمان: ۳۱ دقیقه
👈آموزشگاه مجازی مباحث معرفت مهدوی استاد نصرالله پور 👇
https://eitaa.com/joinchat/3831562376C18bdc811db
صدا ۰۲۲.mp3
16.21M
🔸دوره آموزش مباحث مهدویت
#استاد_نصرالله_پور
♦️جلسه ششم :
امام مهدی عج در احادیث شیعه و سنی
♦️زمان: ۳۳ دقیقه
👈آموزشگاه مجازی مباحث معرفت مهدوی استاد نصرالله پور 👇
https://eitaa.com/joinchat/3831562376C18bdc811db
🌸🍃🌼🍃 نماز اول ماه قمری
در اول هر ماه قمری، دو رکعت نماز مستحب است که خوانده شود(نمازی بسیار مهم و با فضیلت)
در روایت دارد که اگر کسی این نماز را در اول هر ماه بخواند تا آخر ماه سلامتی خودش را از خدا گرفته است.
این نماز دو ركعت نماز است، در ركعت اول بعد از حمد سی مرتبه سورهی توحيد خوانده شود و در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز مقداری صدقه بدهد.
🍃🌸🍃🌼🍃
از بعضى روایات استفاده می شود، که بعد از اتمام نماز این دعا را بخواند
🌸🍃دعایی پرمعنا و پر برکت و مشتمل بر آیات گرانبها و مناسبی از قرآن 🌸🍃
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ،بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ* *إِلّا هُوَ، وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ، يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ،سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً، مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
{به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است، هیچ جنبنده اى در زمین نیست، مگر اینکه روزى او بر خدا است و قرارگاه و امانگاهش را خدا میداند، همه اینها در کتابى روشن است،به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است، اگر خدا به تو زیانى رساند، جز او کسى برطرف کننده آن نیست، و اگر خیرى را براى تو بخواهد، فضل او را بازگرداننده اى نیست، آن را به هرکس از بندگانش بخواهد می رساند، و او آمرزنده و مهربان است.
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است،خدا به زودى پس از دشوارى آسانی قرار می دهد، آنچه خدا خواست همان شود، نیرویى نیست مگر به خدا، خدا ما را بس است و نیکو کارگشایى است، کارم را به خدا وامى گذارم که خدا بیناى به بندگان است، معبودى جز تو نیست، من از ستم کاران بودم، پروردگارا من به آنچه از خیر برایم فرود آرى نیازمندم، پروردگارا مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثانى}
(منبع:مفاتیح الجنان)
🌸🍃وقت خواندن این نماز در کل روز است یعنی از بعد از خواندن نماز صبح تا غروب
🍃🌸🍃🌼🍃
https://eitaa.com/kelidbehesht
بعد از نماز اول ماه
مستحبه این ایات را بخوانید🌼
🍃« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ 🔻
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ 🌻
وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ، لّا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ، رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ✨
💠صدقه اول ماه یادت نره💠
🌴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
نماز اول وقت در اروپا ✅
نمازخون تو دل اروپا هم باشه نمازشو سرِوقت میخونه!
اینجا قلعه تاریخی مونجویک بارسلون اسپانیاست :)
#نماز_اول_وقت
🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/kelidbehesht
"فرزند شهید محمدعلی پورعلی از انتشار مطالبی در فضای مجازی درباره پدر شهیدش آنقدر ناراحت بود که ابتدا حاضر به گفتگو با ما نمیشد، اما کمی بعد همراهیمان کرد تا هر چه از پدر میداند و میتواند و از زبان دوستان و همرزمانش جمعآوری کرده بود برایمان روایت کند. محمدعلی پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلایی بودن رنگ موهایش در روستای گُراخک شاندیز مشهد به «مندلیطلا» معروف شد، اما کمی بعد به دام اعتیاد افتاد؛ وضعیت ناگواری که او و خانواده را سردرگم کرده بود. محمدعلی به امام رضا (ع) متوسل شد تا از دام اعتیاد رها شود. با تولد فرزندش رضا از اعتیاد فاصله گرفت و مصمم شد راهی جبهه شود، اما به دلیل شرایطی که پیش از آن داشت، اعزامش به جبهه کار راحتی نبود. محمدعلی برای اعزام به جبهه دست به دامان امام حسین (ع) شد، توبه کرد و نهایتاً مسیر رفتنش به جبهه فراهم شد و عاقبت در عملیات کربلای یک با اصابت تیری به قلبش به شهادت رسید. روایتهای رضا پورعلی فرزند شهید محمدعلی پورعلی که حالا او را با عنوان «شهیدتواب» و «حر جبهه» میشناسند، پیشرو دارید.
مطالب کذب!
چند وقتی میشد که مطالب کذبی درباره پدرم در فضای مجازی منتشر شده بود. افرادی که هیچ شناختی از شهید نداشتند میگفتند: «شهید محمدعلی پورعلی معروف به مندلی طلا تا قبل از شهادت، اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی در روستا میکرد!» نشر این مطالب تماماً تهمتی بود که به پدرم زده شد. ما از شنیدن و دیدن این مطالب در فضای مجازی بسیار ناراحت شدیم. ما اهل روستای گُراخک شاندیز مشهد هستیم. پدرم شهید محمدعلی پورعلی متولد دوم فروردین ۱۳۳۷ بود که در ۱۲ تیر ۱۳۶۵ به شهادت رسید. زمان شهادت پدر، من یک سال و یک ماه و ۱۲ روز داشتم"
"دایی شهید
واقعیت این است که خانواده پدریام بسیار معتقد و مذهبی بودند. آنها در فعالیتهای دوران پیش از انقلاب حضور داشتند و در تظاهرات شرکت میکردند. پدر هم به سهم خودش در این فعالیتها حضور داشت. مادرم از وقایع آن روزها بسیار برایم صحبت میکند. پدر و مادرم سال ۱۳۵۹ با هم ازدواج کردند. تقریباً هفت سالی با هم زندگی کردند، اما کمی بعد همراهی با رفقایی که مسیر درست را در زندگی طی نمیکردند باعث شد پدرم درگیر اعتیاد شود و این موضوع برای خانواده پدربزرگم و خانواده مادری که خانواده شهید بودند، بسیار گران تمام شد. داییام سرباز اعزامی لشکر ۷۷ ارتش از مشهد بود که در تاریخ ۵ فروردین ۱۳۶۱ به شهادت رسید. پدر ارادت زیادی به دایی داشت. برای همین بعد از شهادت او تصمیم گرفت به جبهه برود، اما او گرفتار چند دوست ناخلف بود و رفقایش به او پیشنهاد میکنند اگر میخواهی از اعتیاد رها شوی، از مشروبات الکی استفاده کن تا اعتیاد را راحتتر ترک کنی. ارتباط پدر با این دوستان باعث ناراحتی خانواده و اختلافات بیشتر با پدربزرگ و مادربزرگ میشود.
"حلالت نمیکنم!
آن زمان خیلی از مردم به پدرم اتهام تولید مشروبات الکی را میزنند که متاسفانه با توجه به شرایط روستا و محیط کوچکی که داشت پدر توسط کمیته دستگیر میشود و مجازاتش شلاق مقابل چشم مردم و جلوی مسجد روستا بود. پدربزرگ که شاهد این اتفاق بود به پدرم میگوید حلالت نمیکنم که باعث سرافکندگی من و خانوادهام شدی!
دل پدرم همانجا میشکند و با امام رضا (ع) قول و قراری میگذارد. (سالها پیش از تولد من برادری به دنیا میآید که متاسفانه فوت میکند و تا مدتی والدینم صاحب فرزندی نمیشوند.) پدر در همان حالت و با دلی شکسته رو به گنبد مسجد کرده و از امام میخواهد اگر به او فرزندی عطا کند، نامش را رضا میگذارد و به یمن ورودش و نگاه خاص حضرت همه این مسائل را کنار خواهد گذاشت و اعتیادش را ترک خواهد کرد. بعد از مدتی هم این دعا مستجاب میشود و من به دنیا میآیم. پس از تولد من، پدر سر قولش میماند و اعتیادش را ترک میکند "
"توسل به اباعبدالله الحسین (ع)
کمی بعد پدرم هوای جبهه میکند و تصمیم میگیرد به جبهه برود. ابتدا از طریق روستای قوراخ اقدام به ثبتنام میکند، اما پایگاه بسیج روستا پدر را ثبتنام نمیکند و به او میگویند: «شما اهل جبهه و جنگ نیستی» همین یک جمله کافی بود تا پدرم بههم بریزد. مادرم میگوید: «آن روز وقتی محمد به خانه آمد، گریه میکرد و میگفت من که توبه کردم. مگر چه کردهام که با من چنین رفتاری میکنند؟»، اما پدر دست بردار نبود. ایشان به اباعبدالله (ع) متوسل میشود و مجدداً برای اعزام به جبهه به پایگاه بسیج شاندیز میرود و موضوع را برای آنها شرح میدهد. بچههای پایگاه بسیج شاندیز از نحوه برخورد و تهمتها و حرفهایی که به پدر زده بودند دلخور میشوند و از مسئولان پایگاه روستایمان انتقاد میکنند که شما به چه حقی این حرفها را به این بنده خدا زدهاید؟ حالا که این کار را کردهاید ما نیروهای اعزامی روستای شما را به جبهه نمیفرستیم... نهایتاً پایگاه بسیج روستای ما از پدر عذرخواهی میکند و پدر به جبهه اعزام میشود.
"جانباز شیمیایی
وقتی پای پدر به منطقه میرسد هر کاری که از دستش بر میآید انجام میدهد. همرزمانش میگفتند گاهی نان میپخت و گاهی هم درخط مقدم، خط شکن بود. محمد آنقدر زیرک و زرنگ بود که برای شناسایی و جمعآوری اطلاعات وارد خاک عراق میشد. مادر میگوید: «بعد از شهادت بابا همه دوستان و همرزمانش از دلاوری و شجاعت پدرت بسیار صحبت و خاطرههای زیادی از رشادتهای ایشان برایمان تعریف میکردند.» پدر چند مرتبه به جبهه اعزام میشود. مادر میگوید: «قبل از آخرین اعزام، پدرت ۱۵ روز به مرخصی آمد. با گاز خردل شیمیایی شده و حالش خوب نبود. آنقدر حالش نامساعد بود که ابتدا خبر شهادتش شایعه شد. وقتی به خانه آمد دو کیسه بزرگ لباس با خودش آورد. محلولی هم آورده بود و تاولهای بدنش را با آن محلول ضد عفونی میکرد. هر روز باید لباسهایش را عوض میکرد. هر چه به محمد اصرار کردم دیگر به جبهه نرود قبول نکرد.»"
"بیخداحافظی
قبل از آخرین اعزام، پدر سراغ یکی از دوستانش که قبلاً او هم مانند خودش اعتیاد داشت، میرود. پدربزرگم که متوجه این موضوع میشود به شدت عصبانی میشود و میگوید: «چرا با کسی که این همه بدبختی و مشکلات برایت درست کرده ارتباط گرفتی؟» همین دلخوری باعث میشود پدربزرگ با پدرم خداحافظی نکند. حتی پدر خدمت ایشان میرسد و میگوید پدر من میخواهم بروم و این بار شهید میشوم و برنمیگردم. پدر سر پدربزرگ را میبوسد و راهی میشود و همانطور که خودش پیشبینی کرده بود به شهادت میرسد.
همرزمانش از آخرین لحظات رزم و شهادت پدر اینطور روایت کردهاند: «شهید محمد پورعلی برای آزادسازی مهران همراه با همرزمانش راهی عملیات کربلای یک شد. در مرحلهای از عملیات حجم سنگین آتش دشمن شرایط را به قدری سخت کرد که لازم بود یکی از تیربارچیها خودش را به ارتفاعات برساند. شهید پورعلی داوطلب شد و آرپیجیاش را هم برداشت و راهی شد. نیم ساعتی ایستاد و تیراندازی کرد. ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد. یکی از دوستانش که هممحلی محمد بود، فریاد میزد ممدعلی تیر خورد! ممدعلی تیر خورد، اما او بلند شد و دوباره شروع به تیراندازی کرد...
بعد محمدعلی به هممحلیاش گفت آرام باش چیزی نشده...، اما ناگهان بر زمین افتاد. دوستش دوباره داد و بیداد کرد. محمدعلی رو به دوستش کرد و گفت آرام باش، مگر نمیبینی آقا امام حسین (ع) اینجا هستند. همانجا دست بر سینه گذاشت و با گفتن «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)» شهید شد."