🌺 السلام علیک یا قائم آل محمد 🌺
سلام مولای من.....مهدی جان...
سلام امام زمانم
کاش عشق تو نصیب دلِ بیمار شود
ساکنِ کوی تو این عبد گنه کار شود
با دعای سحرت نیمه شبی یامهدی
دلِ غفلت زده ام کاش که بیدار شود
جهت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان پنج 🌷 صلوات🌷میفرستیم.
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سه چیز که گرفتاری براتون درست میکنه
🎤شیخ احمد کافی رحمت الله علیه
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤روز یـکشنبـــه روز زیارتی
🌸حضرت علـــــے علیه السلام
🌸حضـرت زهــرا سلام الله علیها
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊
#التماس دعا فرج ان شاءالله
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🌙 #قرار_نماز_شب
سعی کنید نماز شبتون ترک نشه
💛فقط ۱۱ دقیقه وقت می بره💛
🌀🌀 نماز شبو تو دو زمان می تونی بخونی: 👇
1⃣ بعد از نیمه شب
2⃣ از صبح تا شب، به نیت قضا
⬅ بهترین زمان برای خوندن نمازشب، یک ساعت قبل از اذان صبحه.
ولی اگر در بهترین زمان نتونستی بخونی، توی زمان های دیگه بخون،
🚫🚫ولی ترکش نکن.🚫🚫
💚💛 چه جوری نماز شب بخونیم؟
🌗 ۴ تا دو رکعت ( مثل نماز صبح ) به نیت نماز شب.
🌗 ۲ رکعت به نیت نماز شفع
🌗 یک رکعت به نیت نماز وتر
➕ جمعا میشه ۱۱ رکعت.
❌ نماز شبو طولانی نخون
بخصوص اگر نیمه شب می خوای بخونی.
اینجوری خسته میشی، اونوقت شیطون دیگه نمیذاره بخونی.
✅ توی نماز شب، حمد بخون و سوره کوتاه.
✅ قنوت نمی خواد بگیری در قنوت نماز وتر هم لازم نیست به چهل تا مومن دعا کنی. لازم نیست سیصد تا استغفار بگی،
بلکه سه بار تسبیح (سبحان الله) گفتن کافیه.
✅ فضیلت نمازهای شفع و وتر بیشتر از هشت رکعتیه که به نیت نماز شب خوانده میشه.
می تونید فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کنید و هشت رکعت نماز شبو نخونید.
یعنی فقط ۳ رکعت
✅ اگر وقت برای نماز شب، کم باشه می تونید فقط نماز وتر بخونید. یعنی فقط ۱ رکعت
✅ لازم نیست یازده رکعتو یه بار بخونی تا خسته بشی، بینشون فاصله بده. همانطور که پیامبر با فاصله نماز شب می خواند.
✅ مثلا دو رکعت ساعت 2 شب بخون، دو رکعت ساعت 3 دو رکعت ساعت 4، .... و به همین ترتیب. با فاصله خواندن فضیلتش بیشتره.
✅ اگر نتونستی بعد از نیمه شب بخونی، از صبح تا شب، وقت داری قضاشو بخونی.
✅ امام صادق (ع)از قول رسول خدا نقل می کند:
🍃 خداوند به بنده ای که نماز شب را در روز قضا می کند، مباهت می کند و می فرماید: " ای فرشتگان من! این بنده ی من، چیزی را که بر او واجب نکرده ام، قضا می کند. گواه باشید که من او را آمرزیدم. 🍃
✅ نماز نافله رو بدون مهر، بدون رکوع و سجود، بدون قنوت، و حتی در حال راه رفتن میشه خوند.
✅ اگر وقت نداشتی، قضای نماز شبت رو توی خیابون بخون، توی کلاس، توی محل کارت بخون.!!
کافیه نیت کنی، حمدو بخونی، بعد با اشاره رکوع و سجودو بجا بیاری.
💚ببین، دیگه بهونه نیار.
خدا اینقدر این نمازو آسون کرده که من و تو بهونه ای برای نخوندنش نداشته باشیم. 💚
🔗🔗 میگیم ما اینجوری به دلمون نمی چسبه...
📛 اینا وسوسه های شیطونه!!!
خدا قبول داره، اونوقت شیطون نمیذاره...
هر جور تونستی نماز شبتو بخون، خدا زود راضی میشه.
☝ فعلا نماز شبتونو به همین آسونی شروع کنید، بعد کم کم عشقتون به این عبادت اینقدر زیاد میشه که مثل بسیاری از بزرگان، از این نماز، دل نمی کنید.
،
💛💚تو نماز شبتون،برای فرج امام زمان عج و همه بندگان خدا دعا کنید💚💛
کلید بهشت🔑🌹🕊
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@kelidebeheshte
༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
⚜اَلحَمدُلِلهِ اَلَّذی جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسِّکینَ بِوِلایَةِ اَمیرالمؤمنین
در روز ظهور نورانی ✨آقا امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام ✨
مجلس جشنی در فضای مجازی همراه با کارگاه آموزشی برگزار میگردد.
عنوان کارگاه «قرآن و معرفت نورانی امیر المؤمنین علی علیه السلام »
ویژه بانوان
زمان : سه شنبه ،سیزدهم رجب (۲۶ بهمن) ساعت ۱۱صبح
برای شرکت در این مراسم وارد لینک مراسم شوید .👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3453681832Cbc80e065ff
ان شاالله در خدمت همگی شما عزیزان هستیم .
#نمازشب_سیزدهم_ماه_رجب🔮
ولادت امیرالمومنین علی(علیه السلام) مبارک💚
💎از حضرت رسول اکرم {صلی الله علیه و آله و سلم} روایت است:💎
🌿نماز شب سیزدهم ماه رجب، ده رکعت است، به صورت( پنج نماز دو رکعتی) در رکعت اول و در اول هر نماز، سوره حمد و سوره عادیات هر کدام یک مرتبه و در رکعت دوم هر نماز، سوره حمد و سوره تکاثر هر کدام یک مرتبه خوانده شود.🌿
#ثواب_نماز 🎁
⬅️ هر کس این نماز را بخواند، خداوند گناهان او را بیامرزد؛ هرچند عاق والدین باشد و نکیر و منکر به او نزدیک نشوند و او را نترسانند و در روز قیامت همانند برق صراط بگذرد و نامه ی اعمالش را به دست راستش بدهند. و کفه ی اعمال صالح او سنگین شود و در بهشت هزار شهر به او عطا شود.🌈🕊
#منبع: اقبال الاعمال.ص ۱۵۴📚
#التماس_دعا 🤲🏻🌸
#کلیدبهشت 🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
#أین_الرجبیون #ماه_رجب #رجب #فور
#ثواب_جاریه💛
💌حداقل برای یک نفر ارسال کنید✔️
#نماز_ویژه_شب_های_ایام_البیض👌🏻
#شب_های_سیزدهم_چهاردهم_پانزدهم_ماه_رجب⭐️
✍🏻نماز دیگر شب سیزدهم ماه رجب بدان که مستحب است در هر یک از ماه رجب و شعبان ورمضان.
🕊 آنکه در شب سیزدهم، دورکعت نماز بگذارد در هر رکعت بعد از سوره ی حمد، ۱مرتبه سوره یاسین، ۱مرتبه سوره ملک، ۱مرتبه سوره توحید بخواند.
🕊 در شب چهاردهم، چهار رکعت سلام به همین کیفیت.
🕊 و در شب پانزدهم ۶ رکعت به همین کیفیت.
#ثواب_نماز 🎁
⬅️از حضرت امام صادق (علیه السلام) که هر که چنین کند:جمیع فضیلت این ماه را دریابد و جمیع گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود.♥️
التماس دعا 🤲🏻🌷
#کلیدبهشت🌿
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
#أین_الرجبیون #ماه_رجب #رجب #فور
#ثواب_جاریه💛
💌حداقل برای یک نفر ارسال کنید ✔️
💗#مهر_و_مهتاب💗
#قسمت_صد_و_شانزدهم
عاقبت صدای زنگ در خانه پیچید. با آنکه در ماههای تابستان به سر می بردیم، اما لرز عجیبی سر تا پای وجودم را در بر گرفته بود. دوباره شروع کردم به فرستادن صلوات، صدای پدرم را که خشک و رسمی با حسین تعارف می کرد، می شنیدم. دعا می کردم که مادرم حرفی نزند که دل حسین را بشکند. تمام وجودم گوش شده بود و چسبیده بود به در اتاق، منتظر مانده بودم.
عاقبت صدای مادرم بلند شد:
- خوب، آقای ایزدی بفرمائید.
صدای حسین، جدی و مصمم به گوشم رسید:
- عرض شود به خدمتتان که بنده با آقای مجد صحبت کردم و در خواستم رو با ایشون در میون گذاشتم. امروز هم به خدمت رسیدم تا اگر سوالی، حرفی، قراری باقی مونده بشنوم و پاسخگو باشم.
مادرم با لحن تحقیر آمیزی گفت: شما انگار خیلی به خودتون مطمئن هستید، نه؟ معمولا ً قول و قرارها وقتی گذاشته می شه که خانوادۀ دختر پاسخ مثبت داده باشن، اما ما هنوز جوابی به شما ندادیم... یعنی بهتره بگم صد در صد مخالف هستیم.
صدای آرام حسین پرسید: چرا خانم مجد؟ در من چه عیب و ایرادی هست؟
مادرم عصبی جواب داد: بحث این چیزا نیست، اصولا ً ما طرز زندگی و عقایدمون با شما فرق داره، شما که نمی خوای خدایی نکرده باعث بدبختی مهتاب بشی؟ مهتاب به این طرز زندگی عادت داره، ولی شما تا جایی که من فهمیدم عقاید دیگه ای داری که البته برای خودتون محترمه، در ثانی شما چرا با بزرگتری، کسی نیامدی؟ فکر نمی کنی این کار یک آداب و و رسومی داشته باشه!؟
قلبم تیر کشید. مادرم چه می دانست که حسین در این دنیای بزرگ، هیچ پشت و پناهی جز خدا ندارد. صدای پدرم بلند شد: در این مورد من بهتون توضیح دادم. گویا آقای ایزدی کسی را ندارن!
صدای مادرم بی رحمانه گفت: چرا؟ خانواده طردتون کرده ان؟
صدای حسین آرام و منطقی در گوشم نشست: خیر خانم، من در یک حادثه پدر و مادر و اکثر فامیل درجۀ یکم رو از دست داده ام.
مادرم پوزخندی زد و گفت: حالا از ما انتظار داری دخترمون رو دست شما بدیم؟ اصلا ً شما کی هستی، چه کاره ای؟ خونه و زندگی ات کجاست؟ فکر نمی کنم پسر بی کس و کاری مثل شما بتونه از عهده خرج و مخارج خودش بربیاد، چه برسد به...
صدای حسین دوباره بلند شد. موج بی قراری اش را فقط من می توانستم حس کنم:
- ببینید خانم مجد، من برای همین خدمت رسیدم که اگر سوالی از من و سابقه و کار و زندگی من دارید، بپرسید. من همسایگان و همکارانی هم دارم که تا حدودی با زندگی و شخصیت من آشنایی دارن.
پدرم با صدای گرفته ای پرسید: خوب از خودتون بگید...
با شنیدن این سوال، تمام بدنم به لرزه افتاد. نکند حسین چیزی راجع به مجروح شدنش بگوید. صدای حسین گرم و آرام بلند شد: من، حسین ایزدی هستم. فارغ التحصیل رشته نرم افزار از دانشگاه آزاد، در حال حاضر هم در یک شرکت خصوصی با یک حقوق تقریبا ً خوب و مزایای عالی، مشغول کار هستم.
تقریبا خیالم راحت شده بود که دوباره پس از یک مکث کوتاه، صدای حسین رشته افکارم را پاره کرد: از شانزده سالگی تا نوزده سالگی توی جبهه بودم. ضمن جنگ درس خوندم و دیپلم گرفتم. دوبار مجروح شدم. یک بار از ناحیه پا، یک بار هم شیمیایی شدم. سال 66، همه خوانواده ام رو که به مناسبت تولد پسر خاله ام دور هم جمع شده بودند، در موشک باران تهران از دست دادم. دو سال بعدش هم وارد دانشگاه شدم و به تنهایی این چند سال زندگی کردم. الان هم خونه پدری ام رو که طرفهای خیابون گرگان و میدون امام حسین بود، فروختم و یک آپارتمان 80 متری تو فاز 6 شهرک غرب خریده ام. حدود دو سه میلیونی هم از فروش خونه، دستم مونده، آدرس شرکت و خونه پدری و خونه جدید هم روی این کاغذ نوشتم. هر جوری هم که شما بخواید، عمل می کنم.
چند لحظه ای صدایی نیامد. می دانستم که پدر و مادرم از شنیدن این اطلاعات جدید، نزدیک به سکته هستند. دعا کردم پدر و مادرم حرف نسنجیده ای نزنند. پس از چند دقیقه که به نظرم یک قرن آمد، صدای مادرم بلند شد:
- من واقعا برای اتفاقی که برای خانواده تون افتاده، متأسفم
حسین با خنده گفت: که دخترتون رو دست یک آدم علیل و مریض و بی خانواده بدید... نه؟
صدای پدرم دستپاچه بلند شد: نه! اینطور نیست...
🍁نویسنده تکین حمزه لو🍁