eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
331 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️آموزش ساده ❤️ چگونه نماز شب بخوانیم👆🏻👆🏻 -------------------------- [●@kelidebeheshte●] 💙نماز شب را با ما تجربه کنید.💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ✨خدایا... 🌸دستانمان خالیست .. 💫اما دلمان قرصه! 🌸چون تو هستی! 💫به تو توکل میکنیم و 🌸اطمینان داریم به قدرتت 💫دلخوشیم به بودنت 🌸که تنهایمان نمیگذاری.. 💫بیشتر از همیشه مراقبمان باش! شبتون در پناه خدا 💜 [●@kelidebeheshte●]
🌱)... وَيَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ 🌱)و اۍ آنڪہ سختۍدشوارۍها با تـــو آســان مۍگردد... °°°|دعاۍ هفتمـ صحیفہ سجادیہ °°°|@kelidebeheshte
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
💎به وقت رمـ💖ـان💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗💗 روزها از پی هم گذشتند ومن تبدیل به یک دختری با شخصیت دوگانه و رفتارهای منافقانه شدم. اکثر روزها با کامرانی که حالا خودش رو به شدت شیفته و واله ی من نشان میداد سپری میکردم و قبل از اذان مغرب یا در برخی مواقع که جلسات بسیج وجود داشت ظهرها در مسجد شرکت میکردم! بلہ من پیشنهاد فاطمه رو برای عضویت بسیج پذیرفتم چون میخواستم بیشتر کنار او باشم و بیشتر بفهمم.! به لیست برنامه هام یڪ کار دیگہ هم اضافه شده بود و آن کار، دنبال وکردن آقای مهدوی بصورت پنهانی از در مسجد تا داخل کوچه شون بود. اگرچہ اینکار ممکن بود برایم عواقب بدی داشته باشد ولی واقعا برام لذت بخش بود. ماه فروردین فرا رسید و عطر دل انگیز گلهای بهاری با خودش نوید یک سال دلنشین و خوب را میداد. کامران تمام تلاشش را میکرد که مرا با خودش به مسافرت ببرد و من از ترس عواقبش هربار بہ بهانه ای سرباز میزدم. ازنظر من او تا همینجا هم خیلی احمق بود که اینهمه باج به دختری میداد؟ که تن به خواسته اش نداده.! شاید اوهم مرا بہ زودی ترک میورد و میفهمید که بازیچہ ای بیش نیست. اما راستش را بخواهید وقتی به برهم خوردن رابطه مون فکر میکردم دلم میگرفت! او دربین این مردهای پولدار تنها کسے بود که چنین حسی بهم میداد. احساس کامران بہ من جنسش با بقیه همتایانش فرق داشت.او محترم بود. زیبا بود و از وقتی من بہ او گفتم کہ از مردهای ابرو بر داشته خوشم نمیاد شکل و ظاهری مردانه تر برای خودش درست کرده بود. اما با او یو خلا بزرگ حس میکردم.وهرچہ فکر میکردم منشا این خلا کجاست؟ پیدا نمیکردم!. هرکدام از افراد این چندماه اخیر نقشی در زندگی من عهده دار شده بودند و من احساس میکردم یڪ اتفاقی در شرف افتادنه!.. روزی فاطمہ باهام تماس گرفت و باصدای شادمانے گفت: اگر قرار باشہه از طرف بسیج بریم مسافرت  باهامون میای؟ با خودم گفتم چرا؟که نہ! مسافرت خیلی هم عالیه! میریم خوش میگذرونیم برمیگردیم. ولے او ادامه داد ولی این یک مسافرت معمولے نیستا با تعحب پرسیدم : مگر چه جور مسافرتیه؟ گفت اردوی راهیان نوره... قراره امسال هم بسیج ببره ولے اینبار مسجد ما میزبانے گروه این محلہ رو بعهده داره... با تعجب پرسیدم:راهیان نور؟!!! این دیگه چہ جور جاییه؟؟ خندید: -میدونستم چیزی ازش نمیدونی! راهیان نور اسم مکان نیست. اسم یڪ طرحه! و طرحش هم دیدار از مناطق جنگی جنوبه. خیلی با صفاست. خیلے.... تن صداش تغییر کرد. وچنان با وجد مثال نزدنی از این سفر صحبت کرد که تعجب کردم! با خودم فکر کردم اینها دیگه چه جور آدمهایی هستند؟! آخہ دیدار از مناطق جنگی هم شد سفر؟! بابا ملت بہ اندازه ی کافے غم وغصہ دارن.... چیہ هے جنگ جنگ جنگ!!!!! فاطمه ازم پرسید نظرت چیہ؟؟ طبیعتا این افکارم رو نمیتونستم باصدای بلند برای او بازگو ڪنم!!! بنابراین بہ سردی گفتم نمیدونم! باید ببینم!حالا ڪے قراره برید؟! -برید؟!! نہ عزیزم شما هم حتما میای! ان شالله اوایل اردیبهشت. باهمون حالت گفتم:مگہ اجباریہ؟!.. -نہ عزیزم. ولے من دوست دارم تو کنارم باشی. اصلا حتی یک درصد هم دلم نمیخواست چنین مکانے برم. بهانہ آوردم : -گمون نکنم بتونم بیام عزیزم. من اردیبهشت عمه جانم از شهرستان میاد منزلم . ونمیتونم بگم نیاد وگرنه ناراحت میشه و دیگه اصلا نمیاد. با دلخوری گفت: -حالا روز اول اردیبهشت که نمیاد توام!! بزار ببینیم کی قطعیه تا بعد هم خدابزرگه. چند وقت بعد زمان دقیق سفر معلوم شد و فاطمہ دست از تلاشش برای رضایت من برنمیداشت. اما من هربار بهانه ای میاوردم و قبول نمیکردم. او منو مسؤول ثبت نام جوانان کرد و وقتی من اینهمہ شورو اشتیاق را برای ثبت نام در این اردو میدیدم متاسف میشدم که چقدر جوانان مسجدی افسرده اند!!! 🍁نویسنده: ف مقیمی🍁 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🌱وَ فرّح قلبے... @kelidebeheshte
♥️ (ع) فرمودند: 🌴 أحَبُّ إخواني إلَيَّ مَن أهدى إلَيَّ عُيوبي 🍃محبوبترين برادرانم نزد من، كسى است كه عيبهايم را به من هديه كند. 📖 تحف العقول، ص 366 [●@kelidebeheshte●]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰عاقبت احترام به ! 🔷 ابتدا به انجام معاصی و شرابخواری و دنیا پرستی مشغول بود. 💥روزی در خیابان کاغذی پیدا کرد که در آن نوشته بود:»بسم الله الرحمن الرحیم» 🍃آن را برداشت تا مبادا بر روی آن پا گذاشته شود. 🔅 سپس پارچه یا مقوایی خرید و آن کاغذ را درون آن گذشت و خوشبو کرد و لای دیواری گذاشت. 🌟شب در خواب به او فرمودند:ای انسانی که اسمم را پاکیزه کردی،اسم تو را در دنیا و آخرت بر سر زبانها می کنم. ✅چون صبح شد توفیق توبه به سبب اسم خدا نصیبش شد و نامش به تدریج پر آوازه گشت. ✍داستان دوم: 🌸چون حضرت موسی در آمدن عذاب قبر شتاب و عجله می کرد، خداوند به او وحی کرد که ای موسی تو به فرعون نگاه می کنی و من به سردر قصرش نگاه می کنم که نام مرا نوشته است. ✅چون خدای تعالی اراده کرد فرعون را عذاب کند، نام خویش را از بالای در پاک کرد، سپس او را عذاب کرد 📙به نقل از لئالی الاخبار،ج ۳،ص۳۳۵ [●@kelidebeheshte●]