#نمازشب_پانزدهم_ماه_رجب 🔮
🔶شیخ عباس قمی در مصباح ذکر کرده که داود بن سرحان از امام صادق [علیه السلام] روایت کرده كه ایشان فرمود:🔶
⬅️در شب نیمه رجب دوازده ركعت نماز اقامه کنید، که در هر ركعت حمد و سوره یکبار تلاوت شود و پس از اتمام نماز، سورههای حمد و معوذتین(سوره های فلق و ناس) و سوره اخلاص و آیة الكرسى را چهار مرتبه تلاوت میکنید و سپس ذکر «سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَكْبَرُ » چهار مرتبه گفته شود . پس از آن ذکر «اَللهُ اَللهُ رَبّى لا اُشْرِكُ بِهِ شَیْئا وَ ما شاَّءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» گفته شود.📿
#منبع : اقبال الاعمال.صفحه ۱۵۵/ مفاتیح الجنان.شیخ عباس قمی.صفحه ۲۳۶📚
#التماس_دعا 🤲🏻🌿
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماجرای_جن در مورد #امیرالمومنین_علی (علیه السلام)
عالیه 👌🏻
حتما ببینید☝️🏻
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
#وفات_حضرت_زینب (سلام الله علیها)🖤
#عکس_نوشته
#کلیدبهشت 🔑🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_صد_وپنجم
بلاخره با کلی کلنجار رفتن با خودم بلند شدم
و از اتاق رفتم بیرون
که دیدم سارا آماده شده روی مبل نشسته
- مگه ساعت چنده؟
سارا: ۸
- وااا پس چرا اینقدر زود آماده شدی
سارا: نمیدونم اینقدر استرس دارم گفتم زود آماده شم شاید استرسم کم شه
خندیدمو رفتم سمت آشپز خونه
مشغول صبحانه خوردن شدم
با اومدن مامان از جام پریدمو راهی حمام شدم تا باز شروع نکنه به جیغ و داد کردن
بعد از حمام
سارا موهامو سشوار کشید
لباسمو پوشیدم
چادر مشکی مو سرم کردم
رفتم بیرون
همه توی حیاط منتظرم بودن
از جا کفشی کفش مجلسیمو برداشتم و پوشیدم
رفتم داخل حیاط بابا و مامان زودتر رفته بودن که اول برن دنبال بی بی بعد برن محضر
منم همراه سارا و امیر رفتیم سمت محضر
توی محضر فقط خانواده من بودن با خانواده هاشمی وقتی وارد محضر شدم اول رفتم با همه احوال پرسی کردم بعد رفتم سمت هاشمی که با دیدنم از جاش بلند شد و یه دسته گل توی دستش بود و گرفت سمت من
هاشمی: سلام ،بفرمایید
- سلام ،خیلی ممنونم
بعد نشستیم روی صندلی
بعد از چند دقیقه مادر هاشمی( ریحانه خانم) اومد سمتم
توی دستش یه چادر رنگی بود...
ریحانه خانم: آیه جان ،چادرت و عوض کن ،خوب نیست با چادر مشکی بشینی کنار سفره عقد
بلند شدمو رفتم یه گوشه چادرمو عوض کردم و دوباره برگشتم کنار هاشمی نشستم
هاشمی توی دستش قرآن بود و داشت قرآن میخوند،از شدت لرزش دستاش فهمیدم که خیلی استرس داره بعد از چند دقیقه عاقد شروع کردن به خوندن صیغه عقدمون،با بله گفتن من هاشمی یه نفس عمیقی کشید
بعد از بله گفتن هاشمی همه شروع کردن به صلوات فرستادن مادر هاشمی هم اومد کنارمون حلقه انگشتر نشون رو به دستم زد...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_صد_وششم
بعد از عکس گرفتن و تبریک گفتن همه ،رفتم سمت بابا و مامان که باهاشون برگردم خونه
بعد از چند دقیقه امیر اومد کنارم
امیر: آیه ،نمیخوای بری از سید خداحافظی کنی یه دفعه نگاهم به هاشمی افتاد که هنوز کنار سفره عقد ایستاده و نگام میکنه
رفتم نزدیکش
بدون اینکه به چشماش نگاه کنم
گفتم: آقای هاشمی با اجاز ه تون من دیگه برم!
هاشمی با شنیدن حرفم زد زیر خنده
متعجب نگاهش میکردم ،کجای حرفم خنده داشت
بعد از چند ثانیه گفت: آیه خانم ما دیگه محرم شدیم ،دیگه هاشمی نیستمااا ،
با شنیدن حرفش تازه دو زاریم افتاد که چی گفتم بهش، که خندید
لبخندی زدمو گفتم : با اجازه
داشتم دور میشدم که صدام کرد
آیه خانم
برگشتم نگاهش کردم
هاشمی: بابت همه چیز ممنون
لبخندی زدمو رفتم کنار بابا ایستادم
بعد از خداحافظی با خانواده هاشمی سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم سمت خونه
توی راه سایه فقط مسخره ام میکرد و حرص میخورد
میگفت: آخه دخترم ایقدر خشک و مقدسم میشه ،عه عه عه راست راست سرشو انداخت پایین مثل چی از کنارش رد شد
منم فقط از حرفای سارا میخندیدمو چیزی نمیگفتم
وقتی به خونه رسیدیم
بابا و مامان تو پذیرایی نشسته بودن
از خجالت سرمو انداختم پایین و رفتم سمت اتاقم
لباسمو عوض کردم روی تخت نشستم به انگشتر توی دستم نگاه میکردم
صدای پیام گوشیمو شنیدم ،بلند شدم رفتم از داخل کیفم گوشیمو برداشتم نگاه کردم
پیام از طرف هاشمی بود ،باز کردم پیامو نوشته بود: سلام ،ای کاش بیشتر کنار هم بودیم ،از همین الان دلتنگت شدم
اصلا نمیدونستم چی بنویسم ،جوابش و ندادم
که دوباره پیام داد :
لطفا یه سری به تلگرامت بزن...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_صد_وهفتم
تلگراممو باز کردم
دیدم یه عکس فرستاد دانلودش کردم
دیدم اسم منو که داخل گوشیش ذخیره کرده بود عکس گرفته
اسممو نوشته بود« همه زندگی من »
لبخندم بیشتر شد و باز چیزی نتونستم بنویسم
که دوباره پیام داد لطفا از اسم من داخل گوشیت عکس بده ببینم
رفتم داخل مخاطبین اسمشو ویرایش کردم نمیدونستم چی بنویسم ،بعد از کلی فکر نوشتم آقا سید
عکس گرفتم و براش فرستادم
دوباره پیام داد: آقا سید و همه به من میگن ،نمیشه یه چیز متفاوت بنویسی؟
براش نوشتم: بزارید فکر کنم باز بهتون میگم
جواب داد: من عاشق این فکر کردناتم،میدونم آخرش یه چیز خوب پیدا میکنی...
انگار کنارم بود و این حرف و میزد داشتم از خجالت ذوب میشدم...
اون شب تا صبح فقط داشتم به این فکر میکردم اسمشو چی بزارم توی گوشیم
سید جان
علی آقا
سیدم
علی جان
یعنی خودم با گفتن این اسما کلی خندیدم ،
بعد از خوندن نماز صبح خواستم بخوابم که یه اسم به ذهنم رسید
گوشیمو برداشتمو اسمشو ویرایش کردم گذاشتم « هدیه الهی»
یه عکس ازش گرفتم خواستم براش بفرستم
که پشیمون شدم ،آخه این موقع صبح وقت فرستادن پیامه ...
یه هفته ای گذشت و من به بهانه های مختلف نه باهاش صحبت کردم نه جواب پیاماشو دادم نه همراش بیرون رفتم
توی دانشگاه هم هر موقع میدیدمش ،سرمو به نشونه سلام تکون میدادم و از کنارش رد میشدم بماند که سارا کلی فوحش نثارم میکرد با این کارای که انجام میدم خودمم کلافه بودم از این کارای مسخره ام ولی دست خودم نبود...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_صد_وهشتم
صبح با مشت و لگدهای سارا بیدار شدم
- چته دیونه زنجیری
سارا: پاشو پاشو گاوت زایید
- ول کن تو رو خدا سارا اذیتم نکن
سارا: میگم پاشو ،آقا سید اینجاست
با شنیدن حرفش چشمام از حدقه زد بیرون
- آقا سید؟ اینجا چیکار میکنه ؟
سارا: فکر کنم اومده دختر همسایه رو ببینه
- بی مزه
سارا: اینقدر بی محلی کردی بهش گفتم که دیگه عمرا بیاد سراغت ،بیچاره چه تیپی هم زده واست ،پاشو پاشو که آبرومون رفت
- الان کجاست؟
سارا: تو حیاط روی تخت نشسته ،مامان هر چی بهش گفت بیا بالا برو تو اتاق آیه گفت نه ،عجب مرد نجیبیه بلند شدم رفتم سمت پنجره پرده رو یه کم کنار زدم
سارا: حیف این پسر که عاشق تو شد
یه اخمی کردم به سارا که از اتاق رفت بیرون
از اتاق رفتم بیرون دست و صورتمو شستم و برگشتم توی اتاق
لباسمو عوض کردم
یه شومیز آبی کاربنی با شلوار مشکی پوشیدم یه شال مشکی هم گذاشتم روی سرم
چادرمم برداشتم از اتاق رفتم بیرون
مامان و سارا تو آشپز خونه بودن تا منو دیدن تعجب کردن
مامان: آیه چادر چیه؟ مگه نامحرمه
سارا: آخ آخ آخ پاک خل شد رفت
- عع گیر ندین تو رو خدا ،یه چایی بدین براش ببرم
سارا: بیچاره تا الان ۵ تا چایی خورده معده اش شده دریاچه...
- حالا یکی دیگی بدین ،زشته همینجوری برم
سینی چایی رو گرفتم توی دستم و در خونه رو باز کردم از پله ها رفتم پایین...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ سَیدِ الْانْبِیآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ صاحِبِ الْحَوْضِ وَ الّلِوآءِ ... السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ وَلِی اللهِ الْاعْظَمْ السَّلامُ عَلَیک یا اخْتَ وَلِی اللهِ الْمُعَظَّمْ السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّةَ وَلِی اللهِ الْمُکرَّمْ السَّلامُ عَلَیک یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
روی حسین، مهر دلآرای زینب است
مـوی حسین، لیلۀ اسـرای زینب است
زیباتریــن مطـاع بــه بـازار روز حشر
در نـزد اهـلبیت، تـولای زینب است
دارالزیــاره و حــرم قـدس کبریاست
هر سینهای که طور تجلای زینب است
⬛️⬛️⬛️♠️♠️♠️♠️♠️⬛️⬛️⬛️
🏴 فرا رسیدن سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها ام المصائب، عقیله بنی هاشم، را تسلیت می گوییم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کلیدبهشت 🔑🌹
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✍ این قاعدهی اثبات شدهی زمان است؛
تاریخ تکرار میشود اگر؛
اهل یافتن شکافهای زمان، و جبران تجربههای تلخ گذشتگان نباشیم.
تمام آنچه از عاشورا و بعد از عاشورا بدستان زینب سلاماللهعلیها در تاریخ ثبت شد؛
برای "دیدن" و "فهمیدن" ما بود و ..
جبران مافاتش ... ؛
💥تا حسین آخرالزمان را، عاشورایی دیگر احاطه نکند!
▪️ #یا_زینب_الکبری سلام الله علیها
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
📌 پیامت به گوش جهان رسید دختر فاطمه
◾️ در اوج بلا هم میتوان پای امام زمان ایستاد طوری که دشمن لحظهای هم احساس پیروزی نکند. میتوان صدای امام زمان شد وقتی که صدای او را میان هلهلههای جهالت گم میکنند.
◽️ میدانم چقدر دلتنگ برادری. میدانم چقدر شوق رفتن داری... آغوش برادرت باز است. میتوانی بغضهای فروخورده را در آغوشش بشکنی.
◾️ دیگر دنیا میماند و پیامی که به گوش مردمش رساندی. دیگر دنیا میماند و زمانهای که امامش از شیعیان میخواهد خدا را به حق شما قسم دهند تا ظلمت غیبت تمام شود.
⚪️ امام مهدی: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمهام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند. (شیفتگان حضرت مهدی، ج ۱، ص۲۵۱)
🔘 وفات #حضرت_زینب تسلیت باد.
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
مکتب زینبی.mp3
5.61M
#تلنگری
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود!
✍ این مصرع ، هم تمام رسالت حضرت زینب را بعنوان "قهرمان جنگ نرم" مشخص میکند، و هم تمام وظیفهی ما را در لشکر حضرت صاحب علیهالسلام..
حضرت زینب سلاماللهعلیها، شاهکارترین الگوست در عصر نبرد رسانهها !
آیا حواسمان به این الگو هست؟
◾️ویژهی وفات حضرت زینب س
#یا_زینب_الکبری
#استاد_شجاعی ، #استاد_رائفیپور
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🚨نماز جعفر طیار را چگونه بخوانیم
🔹رهبر انقلاب: امسال نیز بسیاری از متعبّدان از فضیلت اعتکاف محرومند. پیشنهاد میشود که در هر یک از سه روز نماز جناب جعفر طیار را بهجا آورند. ۱۳۹۹/۱۲/۶
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✍ خوابيدن به #نيت نماز شب
👈قال رسول الله -صلي الله عليه وآله -
ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اجر ما نوی
كسي كه به نيت بيدار شدن براي #نماز_شب بخوابد ، ولي خواب بماند ، خواب او عطيه اي است الهي و خداوند متعال به او پاداش نماز شب را عطا مي كند.
📚(ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 423 كنزالعمال ، حديث 21475)
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💜نمازشب را باما تجربه کنید💜
امام حسين عليه السلام هنگام خداحافظى آخر، از خواهرش درخواست دعا كرد و به او فرمودند:
*«يا اخْتاهُ! لا تَنْسَيْنِى فِى نافِلَةِ اللَّيْلِ»؛*
*خواهرم مرا در نماز شب فراموش مكن.*
*شبتون زینبی*
ali-fani-8.mp3
21.06M
#قرارهرصبح
❤️ منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه) ❤️
ان شاء ا... هر روز صبح
همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه
با 🌺امام زمان (عج)🌺
❗️چله دعای عهد❗️
روز7⃣3⃣
جهت یادآوری فراموش نشه ها☺️😇
#علی_فانی🎤
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6370
خون داخل جگر نجسه❓
#پاسخ_در_تصویر_بالا👆👆
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
❇️ احکام حق الناس👆
#کلیدبهشت 🔑🌹🕊
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19