eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
329 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 دستور العملی از حضرت علامه حسن زاده آملی ره: هركه بعد از نماز صبح و مغرب بار: 👈🏻«بسم اللّه الرحمن الرحيم لا حَوْل و لا قُوة الّا بِاللهِ العَلىِ العَظيم» و مرتبه:‌ 👈🏻«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلا اللّه و اللّه اكبر» بگويد، از جميع آفات و بليات در امان خداى تعالى است. 📚نامه ها برنامه ها ص۶۴ ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 اقتدا در رکعت دوم نماز جمعه ⁉️ سوال: آیا می توان در رکعت دوم نماز جمعه به امام اقتدا کرد؟ ✍🏻 پاسخ: ◀️ آیت الله خامنه ای: اگر در رکوع و یا قبل از رکوع رکعت دوم برسید، می توانید به نیت نماز جمعه اقتدا کنید، و رکعت دوم خود را مانند رکعت دوم نماز جمعه بخوانید یعنی قنوت را بعد از رکوع انجام دهید، و کفایت از نماز ظهر هم می کند. 🔸نکته: بنابر احتیاط باید قرائت نماز جمعه با صدای بلند خوانده شود. ◀️آیت الله مکارم: اگر در رکعت دوم به جماعت اقتدا کرده اید، رکعت دوم نماز را خودتان بخوانید و بنابر احتياط قنوت بعد از رکوع رکعت دوم را نخوانید. احتیاط واجب این است که حمد و سوره را بلند بخوانید. خواندن نماز ظهر لازم نیست و نماز جمعه کفایت نماز ظهر می کند. ◀️آیت الله سیستانی: هرگاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوّم نماز جمعه به امام برسد اقتدا کند و یک رکعت دیگر را فرادی بخواند، نماز جمعه‌اش صحیح است، و اگر در رکوع رکعت دوّم امام را درک کند ـ بنا بر احتیاط واجب ـ نمی‌تواند به این نماز جمعه اکتفا کند و باید نماز ظهر را بجا آورد. 📚منابع: [1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: 6z55pr2. [2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 140102230031. [3]. توضیح المسائل آیت الله سیستانی مسئله 719 ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️اجر و پاداش انسان عفیف 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
💎به وقت رمـ💖ـان💎
💗💗 💗💗 خبرى در خيمه ها مى پيچد. همه با عجله سجّاده هاى نماز خود را جمع مى كنند و به سوى خيمه خورشيد مى شتابند. امام ياران خود را طلبيده است. بيا من و تو هم به خيمه امام برويم تا ببينيم چه خبر شده است و چرا امام نيمه شب همه ياران خود را فرا خوانده است؟ چه خيمه باصفايى! بوى بهشت به مشام جان مى رسد. ديدار شمع و پروانه هاست! همه به امام نگاه مى كنند و در اين فكراند كه امام چه دستورى دارد تا با جان پذيرا شوند. آيا خطرى اردوگاه حق را تهديد مى كند؟ امام از جاى خود برمى خيزد. نگاهى به ياران خود كرده و مى فرمايد: "من خداى مهربان را ستايش مى كنم و در همه شادى ها و غم ها او را شكر مى گويم. خدايا! تو را شكر مى كنم كه به ما فهم و بصيرت بخشيدى و ما را از اهل ايمان قرار دادى". امام براى لحظه اى سكوت مى كند. همه منتظرند تا امام سخن خود را ادامه دهد: "ياران خوبم! من يارانى به خوبى و وفادارى شما نمى شناسم. بدانيد كه ما فقط امشب را مهلت داريم و فردا روز جنگ است. من به همه شما اجازه مى دهم تا از اين صحرا برويد. من بيعت خود را از شما برداشتم، برويد، هيچ چيز مانع رفتن شما نيست. اينك شب است و تاريكى! اين پرده سياه شب را غنيمت بشماريد و از اين جا برويد و مرا تنها گذاريد". با پايان يافتن سخن امام غوغايى به پا مى شود. هيچ كس گمان نمى كرد كه امام بخواهد اين سخنان را به ياران خود بگويد. نگاه كن! همه، گريه مى كنند. اى حسين! چقدر آقا و بزرگوارى! چرا مى خواهى تنها شوى؟ چرا مى خواهى جان ما را نجات دهى؟ آتشى در جان ها افتاده است. اشك است و گريه هاى بى تاب و شانه هاى لرزان! كجا برويم؟ چگونه كربلا را رها كنيم؟ وقتى حسين اين جاست، بهشت اين جاست، ما كجا برويم؟! فضاى خيمه پر از گريه است. اشك به هيچ كس امان نمى دهد و بوى عطر وفادارى همه را مدهوش كرده است. عبّاس برمى خيزد. صدايش مى لرزد و گويى خيلى گريه كرده است. او مى گويد: "خدا آن روز را نياورد كه ما زنده باشيم و تو در ميان ما نباشى". ديگر بار گريه به عبّاس فرصت نمى دهد. با گريه عبّاس، صداى گريه همه بلند مى شود. امام نيز، آرام آرام گريه مى كند و در حق برادر دعا مى كند. سخنان عبّاس به دل همه آتش غيرت زد. فرزندان عقيل از جا برخاستند و گفتند: "پناه به خدا مى بريم، از اينكه تو را تنها گذاريم". مسلم بن عَوْسجه نيز، مى ايستد و با اعتقادى راسخ مى گويد: "به خدا قسم، اگر هفتاد بار زنده شوم و در راه تو كشته شوم و دشمنانت بدن مرا بسوزانند، هرگز از تو جدا نمى شوم و در راه تو جان خويش را فدا مى كنم، امّا چه كنم كه يك جان بيشتر ندارم". زُهير از انتهاى مجلس با صداى لرزان فرياد مى زند: "به خدا دوست داشتم در راه تو كشته شوم و ديگر بار زنده شوم و بار ديگر كشته شوم و هزار بار بلاگردانِ وجود تو باشم". هر كدام به زبانى خاص، وفادارى خود را اعلام مى كنند، امّا سخن همه آنها يكى است: به خدا قسم ما تو را تنها نمى گذاريم و جان خويش را فداى تو مى كنيم. همسفر خوبم! بيا ما هم به گونه اى وفادارى خود را به مولايمان حسين(ع) بيان كنيم و قول بدهيم كه تا پاى جان در راه هدف مولايمان بايستيم. امام نگاهى پر معنا به ياران با وفاى خود مى كند و در حقّ همه آنها دعا مى كند. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗💗 💗💗 اكنون امام مى فرمايد: "خداوند به شما جزاى خير دهد! بدانيد كه فردا همه شما به شهادت خواهيد رسيد و هيچ كدام از شما زنده نخواهيد ماند". همه خدا را شكر مى كنند و مى گويند: "خدا را ستايش مى كنيم كه به ما توفيق يارى تو را داده است". تاريخ با تعجّب به اين راد مردان نگاه مى كند. به راستى، اينان كيستند كه با آگاهى از مرگ، خدا را شكر مى كنند؟! آرى! وفا، از شما درس آموخت. اين كشته شدن نيست، شهادت است و زندگى واقعى! اكنون تو فقط نگاه مى كنى! مى بينى كه همه با شنيدن خبر شهادت خود، غرقِ شادى هستند و بوى خوش اطاعت يار، فضا را پر كرده است، امّا هنوز سؤالى در ذهن تو باقى مانده است. سر خود را بالا مى گيرى و به چهره عمو نگاه مى كنى. منتظر هستى تا نگاه عمو به تو بيفتد. و اينك از جا برمى خيزى و مى گويى: "عمو جان! آيا فردا من نيز كشته خواهم شد؟" با اين سخن، اندوهى غريب بر چهره عمو مى نشانى. و دوباره سكوت است و سكوت. همه مى خواهند بدانند عمو و پسر برادر چه مى گويند؟ چشم ها گاه به امام حسين(ع) نگاه مى كند و گاه به تو. چرا اين سؤال را مى پرسى؟ مگر امام نفرمود همه كشته خواهيم شد. اما نه! تو حق دارى سؤال كنى. آخر كشتن نوجوان كه رسم مردانگى نيست. تو تنها سيزده سال سن دارى. امام، قامت زيباى تو را مى بيند. اندوه را با لبخند پيوند مى زند و مى پرسد: ــ پسرم! مرگ در نگاه تو چگونه است؟ ــ مرگ و شهادت براى من از عسل هم شيرين تر است. چه زيبا و شيرين پاسخ دادى! همه از جواب تو، جانى دوباره مى گيرند و بر تو آفرين مى گويند. تو اين شيوايى سخن را از پدرت، امام حسن(ع) به ارث برده اى. امام با تو سخن مى گويد: "عمويت به فدايت! آرى، تو هم شهيد خواهى شد". با شنيدن اين سخن، شادى و نشاط تمام وجود تو را فرا مى گيرد. آرى! تو عزيز دل امام حسن(ع) هستى! تو قاسم هستى! قاسم سيزده ساله اى كه مايه افتخار جهان شيعه است. نویسنده:دکتر مهدی خدامیان ♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا