eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸🇮🇷』
1.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
388 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
مہــــ✨ـدۍ جــاݩ! وسط جاذبہ ۍ ایݩ همہ رنگ نوڪرتــ تا بہ ابد رنگ شماستـــ✋ بۍخیـال همہ ۍ مردمـ شہــر.... دلــمـ آقـ✨ــا! بہ خــدا تنگــ شمـــــاستـــ.... 🌱 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
💎به وقت رمـ💖ـان💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗💗 ‌فاطمه به معنای واقعی کوه نمک و خوش صحبتی بود.او حرف میزد و من میخندیدم.و نکته ی جالب در مورد شخصیت فاطمه این بود که او حتی امر به معروف کردنش هم در قالب شوخے و لفافه بود و همین؟ کلامش رو اثر بخش میکرد. باهم به سمت وضوخانه رفتیم و من صورتم رو شستم و خودم رو در آینه نگاه کردم. چشمانم هنوز تحت تاثیر اشکهایم قرمز بود. بنظرم اونشب در آینه خیلی زیبا اومدم. و روحم خیلی سبک بود. فاطمہ کنار من ایستاده بود و در آینه نگاهم میکرد. باز با لحن دلنشینش گفت: آهان حالا شد.تازه شدی شبیه آدمیزاد! چی بود اون‌طوری؟ یوقت بچه مچه ها میدیدنت سنگ کوب میکردن. باز هم خندیدم و دستانش رو محکم در دستانم فشار دادم و با تمام وجود گفتم: بخاطر امشب ازت خیلی خیلی ممنونم. شما واقعا امشب به من حال خوبی دادید. او با لبخند مهربونی گفت: اسمم فاطمه ست. من کاری نکردم. خودت خوبی. شما امروز اینجا دعوت شده بودی. من فقط رسم مهمان نوازی رو بخوبی بجا آوردم!! وبعد انگار که چیزی یادش افتاده باشد زد زیر خنده و گفت: یک وقت نری پیش حاج آقا بگی این خل و چل کی بود ما رو سپردی دستش. من اصلا نمیتونم مثل خانمها رفتار کنم. او را در آغوش کشیدم و گفتم: اتفاقا من عاشق اخلاق خوبت شدم... خودش رو عقب کشید و با تعجب پرسید واقعا؟!! با تایید سر گفتم: بله... او دستش را بسمتم دراز کرد وگفت: پس ردش کن بیاید. با ابهام پرسیدم چے رو؟! زد به شونم و گفت:شمارتو دیگه!! من هرکی که بگه ازم خوشش میاد و روهوا میزنم. از حالا به بعد باید منو تحمل کنی. گوشیمو در آوردم و با استقبال گفتم: چے بهتر از این!! برای من افتخاره! واین چنین بود که دوستی ناگسستنی منو فاطمه آغاز شد. اون شب تا خود صبح با یاد اون طلبه خاطره بازی میکردم... لحظہ ای هم صورت وصداش از جلوی چشمام دور نمیشد. گاهی خاطره ی شب سپری شده رو بہ صورتی که خودم دلم میخواست تغییر میدادم و طولانی ترش میکردم. گاهی حتے طلبه ی از همه جا بی خبر را عاشق و واله خودم تصور میکردم! وبا همین اوهام و خیالات شیرین و دلپذیر شبم رو صبح کردم. وقتی سپیده ی صبح از پشت پرده ی نازک اتاقم به صورتم تابید تازه با حسرت و افسوس یادم افتاد که چقدر خودم و زندگیم از تصاویر خیالیم دوریم! چطور امکان داشت کخ اون طلبه حتی درصدی ذهن خودش رو مشغول من کنه...؟! واصلا چرا من باید چنین احساس عمیقی به این مرد پیدا میکردم؟! اصلا از کجا معلوم که او ازدواج نکرده باشه؟ از تصور این فکر هم حالم گرفته میشد. سرم رو زیر بالش فرو بردم و سعی کردم بدون یاد او بخوابم. 🍁نویسنده: ف مقیمی🍁 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍حضرت امام کاظم علیه السلام: اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛ بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است. 📚تحف العقول، ص391 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte ✨با ما همراه باشید.✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️تاثیر فرد بی نماز در خانه⚠️ ✨آیت الله مجتهدی تهرانی✨ https://eitaa.com/kelidebeheshte/4955
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا