eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
5هزار ویدیو
337 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
2.Ramazan_AmirRezaArab.mp3_93510.mp3
1.35M
فایل صوتی دعای روز دوم 🎤امیر رضا عرب 🔑🕊🌹کلیدبهشت🔑🕊🌹 @kelidebeheshte
#كليدي_جزء2️⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_293413254921716267.mp3
3.97M
.☝️🏻☝️🏻🌸🍃 .📖 توسط 🎤 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💐جزء دوم هديه به پیشگاه مقدس امام علی (علیه السلام) 💐وبه نیت ظهور وسلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شفای بیماران اسلام وشادی ارواح طيبه شهداء ودر گذشتگان 🔑🕊🌹کلیدبهشت🔑🕊🌹 @kelidebeheshte 📡 حداقل برای ☝️🏻 نفر ارسال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️توجه 🔔 توجه‼️ 🌙🌙 🎈🎁 💌هرکس این نماز را بخواند، ندا کرده می شود در قیامت به اینکه او آزاد شدهء خدا از آتش است🔥☄🌈💌 💎امام علی(علیه السلام)فرمودند:💎 🔮نماز شب سوم ماه مبارک رمضان الکریم، دو رکعت است، که در هر رکعت، بعد از سورهء حمد، پنجاه مرتبه سورهء اخلاص را خوانده شود.🔮 💫:{وسایل الشیعه.ج5.ص186}📚 🤲🏻🥀 ✋🏻 🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19 نشر این پیام است 💌 📡 حداقل برای ☝️🏻 نفر ارسال کنید.
💎به وقت رمـ💖ـان💎
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗چند.دقیقه.دلت.را.آرام.کن💗 .قسمت ششم -میخواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!😯 -اره دیگه...زهرا دختر خاله اقا سیده😊 -وقتی شنیدم سرم خیلی درد گرفت😞..اخه رابطشون خیلی صمیمی تر از یه پسر خاله و دختر خاله مذهبیه😐 حتما خبریه که اینقدر بهم نزدیکن😕 ولی به سمانه چیزی نگفتم -چیزی شده ریحان؟ -نه...چیزی نیست😔 -اخه از ظهر تو فکری😞 -نه..چون اخرین روزه دلم گرفته 😔😔 خلاصه سفر ما تموم شد و تو راه بازگشت بودیم و با سمانه از گذشته ها وخاطرات هرکدوممون حرف میزدیم..که ازش پرسیدم: -سمانه؟!😕 -جانم ؟!😊 -اگه یه پسری شبیه من بیاد خواستگاریت حاضری باهاش ازدواج کنی؟!😐 -کلک.. نکنه داداشتو میخوای بندازی به ما😃 -نه بابا.من اصلا داداش ندارم که😐 داشتمم به توی خل و چل نمیدادم😂کلا میگم😕 -اولا هرچی باشم از تو خل تر که نیستم 😂ثانیا اخه من برای ازدواج یه سری معیارهایی دارم باید اونا رو چک کنم. الان منظورت چیه شبیه تو؟!😯 -مثلا مثل من نه زیاد مذهبی باشه نه زیاد غیر مذهبی .نماز خوندن تازه یاد گرفته باشه.و کلا شرایط من دیگه -ریحانه تو قلبت خیلی پاکه😊 اینو جدی میگم.وقتی آدمی اینقدر راحت تو حرم گریش میگیره و بغضش میترکه یعنی قلبش پاکه و خدا بهش نگاه کرده😊 -کاش اینطوری بود که میگفتی 😕 . -حتما همینطوره..تو فقط یکم معلوماتت درباره دین کمه وگرنه به نظر من از ماها پاک تری..اگه پسری مثل تو بیاد و قول بده درجا نزنه تو مذهبش و هر روز کاملتر بشه چرا که نه😊 حالا تو چی؟! یه خواستگار مثل من داشته باشی چی جوابشو میدی؟! 😉 -اصلا راهش نمیدادم تو خونه😃 -واااا...بی مزه😐من به این آقایی😃 -خدا نکشه تو رو دختر😄 خلاصه حرف زدیم تا رسیدیم به شهرمون و ... یه مدت از برگشتمون گذشت و منم مشغول درس و جلسات اخر کلاسهای ترم بودم و کمی هم فکر اقا سید☺ دروغ چرا... من عاشق اقا سید شده بودم عاشق مردونگی و غرورش عاشقه.. اصلا نمیدونم عاشق چیش شدم😕 فقط وقتی میدیدمش حالم بهتر میشد احساس ارامش و امنیت داشتم همین بعد از اومدن سعی میکردم نمازهامو بخونم ولی نمیشد. خیلیا رو یادم میرفت و نماز صبح ها رو هم اکثرا خواب میموندم😕 چادرم که اصلا تو خونه نمیتونستم حرفشو بزنم و چادر سمانه هم بهش پس داده بودم یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید. -تق تق -بله..بفرمایید -سلام اقا سید -تا گفتم آقا سید یه برقی تو چشماش دیدم و اینکه سرشو پایین انداخت و گفت : سلام خواهر...بله؟!کاری داشتید؟! و بلند شد و به سمت در رفت و دررو باز گذاشت😐 انگار جن دیده 😑😑 نمیدونم چرا ولی حس میکردم از من بدش میاد. همش تا منو میدید سرشو پایین مینداخت...تا میرفتم تو اطاق اون بیرون میرفت و از این کارها. -کار خاصی که نه... میخواستم بپرسم چجوری عضو بشم.. -شما باید تشریف ببرید پیش زهرا خانم ایشون راهنماییتون میکنن. -چشممم...ممنونم 😐😐 -دلم میخواست بیشتر تو اطاق بمونم ولی حس میکردم که باید برم و جام اونجا نیست... از اطاق سید که بیرون اومدم دوستم مینا رو دیدم -سلام -سلام...اینجا چیکار میکردی؟! یه پا بسیجی شدیا..از پایگاه مایگاه بیرون میای😄 -سر به سرم نزار مینا..حالم خوب نیست😕 -چرا؟! چی شده مگه؟!😯 -هیچی بابا...ولش....ولی شاید بتونی کمکم کنی و بعدا بهت بگم..خوب دیگه چه خبر؟! -هیچی. همه چیز اکیه.ولی ریحانه😕 -چی؟!😯 -خواهر احسان اومده بود و ازم خواست باهات حرف بزنم😊 -ای بابا...اینا چرا دست بردار نیستن...مگه نگفته بودی بهشون؟!😡 -چرا گفتم...ولی ریحان چرا باهاش حرف نمیزنی؟؟😕 -چون نمیخوامش...اصلا فک کن دلم با یکی دیگست😐 -ااااا...مبارکه...نگفته بودی کلک..کی هست حالا این اقای خوشبخت؟!😄 -گفتم فک کن نگفتم که حتما هست 😑 -در حال حرف زدن بودیم که اقا سید از دفتر بیرون اومد و سریع از جلوی ما رد شد و رفت و من چند دقیقه فقط به اون زل زدم و خشکم زد.این همه پسر خوشتیپ تو حیاط دانشگاه بود ولی من فقط اونو میدیدم☺ -ریحانه؟!چی شد؟!😯 -ها ؟!؟...هیچی هیچی!😞 -اما وقتی این پسره رو دیدی... ببینم...نکنه عاشق این ریشوعه شدی؟! -هااا؟!...نه 😕 -ریحانه خر نشیا😯اینا عشق و عاشقی حالیشون نیس که😡فقط زن میخوان که به قول خودشون به گناه نیوفتن😑اصلا معلوم نیست تو مشهد چی به خوردت دادن اینطوری دیوونت کردن😒 -چی میگی اصلا تو...این حرفها نیست...به کسی هم چیزی نگو -خدا شفات بده دختر😐 -تو توی اولویت تری😒 -ریحانه ازدواج شوخی نیستا😯 -میناااا...میشه بری و تنهام بزاری؟!😐 -نمیدونم تو فکرت چیه ولی عاقل باش و لگد به بختت نزن😑 -بروووو😡 مینا رفت و من موندم و کلی افکار پیچیده تو سرم...نمیدونستم از کجا باید شروع کنم😕 🍁مهدی بنی هاشمی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte