eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
326 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای فرج 💚 ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ✨الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ✨اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی ✨السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ✨الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ✨یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ ✨مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید حرف دل خیلی هامون باشه که تو این جهان پرتلاطم 👇👇 چطور به خدا نزدیک شیم؟؟؟؟؟؟ ♡https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸   🔸 گویند: پادشاهی فرزندش در بستر مرگ افتاد و همه اطباء را برای طبابت، نزد او جمع کردند. اطباء از تشخیص بیماری او عاجر شدند. 🌷 بوعلی سینا را نزد او آوردند. بر بالین او نشست و گفت: تو را دردی در جسم نمی‌بینم، روح تو مریض است. شاهزاده چون حاذق‌بودن بوعلی را فهمید: گفت مکان خلوت کنید با طبیب کار دارم. 🔸 شاهزاده گفت: مرا دردی است که تو فقط یافتی! من پسر این پادشاه از یک کنیزم. پدرم با وجود پسران دیگر مرا ولیعهد خود کرد و دشمنی آنان به جان خود خرید. 🔸پدرم از دست هیچ کس جز من باده نمی‌نوشد، اطرافیان مرا تطمیع کردند سمّ در باده کردم تا پدر خویش بُکشم. پدرم باده را چون دست گرفت و چهره مرا دید داستان را فهمید و باده نخورد. 🔸منتظر بودم مرا دستور قتل دهد، نه تنها دستور قتل مرا نداد بلکه روزبروز بر محبت خویش بر من افزود که اطبای جهان بر بالین من حاضر ساخت. ای طبیب! من با این درد خواهم مُرد، مرا رها کن و برو! 👈 گاهی خوب‌بودن کسی چنان آزاردهنده است که هرگز با بدبودنش نخواهد توانست کسی را چنین آزار کند. پس همیشه برای آزار کسی که آزارت کرد به بدی‌کردن در حق او برای آزارش فکر نکن، به این راه هم بیندیش. 🌸 ️یوسف (ع) با نیک‌بودن خود چنان زلیخا را آتش زد که هیچ کس نمی‌توانست. 🌸 وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ و در عوض بدی‌های مردم نیکی می‌کنند، اینان هستند که عاقبت منزلگاه نیکو یابند. 📖 سوره رعد /۲۲ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕💕💕💕💕 از عرش صدای یاعلی می آید اینگار که مرتضی علی می آید با دیدن رخسار علی اکبر گفتند که مصطفی علی می آید ولادٺ_حضرٺ_علےاڪبر🌺🍃 علیه_السلام🌼 مبارڪباد 🎈 💞💞💞💞💞💞 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
هدایت شده از کانال
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 باسمه تعالی سلام علیکم.پخش فیلم سینمایی تک تیرانداز ساعت۳عصرامروز5فروردین شبکه3️⃣این فیلم مربوط به تک تیراندازبرترجهان ویکی ازقهرمانان ملی ایران شهید عبدالرسول زرین با۷۰۰شلیک موفق می باشد.بی زحمت اطلاع رسانی کنید و حتما ببینید. 🔴🔴🔴🔴🔴🔴
:) 🍃🤍 🤲🏻خدﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿر: ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ می گیرﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﺎﮐﯿﻢ ﺭﺍ... 🤲🏻ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺑﺒﺨﺶ: ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ مى كند ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ مى كند ... 🤲🏻ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩﻡ: ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ که ﺍﻭﻟﯽ ﭘﺎﮐﯽ ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ مى گيرد ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﺍ ... ✬↬ ⃟🕊 『 』✬ ••࿐https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✨🌼✨ شوق دیدار تو در سر دارم به خدا عشقِ تو در بر دارم سالها فکر دلم امر تو شد یاد تو ای همه بهتر دارم کی شود موعد دیدار شما عهد تو یکسره از بر دارم دل خوشم یاد تو باشم هر روز چون به شوقت نگهی تر دارم ندبه خواند دل من جمعه ببین چو تویی پاک که دلبر دارم جمعه هم رو به غروب امده است در فراقت غم بیشتر دارم کی شود لطف و نظر بنمائی دل خود با نگه ناب منوّر دارم نادم از کرده ی خویشم مولا چون که در توشه فقط شرّ دارم 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
👇🏻 🌷 یعنی من دارم .... هر لباسی نمیپوشم ....❌ جلوی مراقب رفتارم هستم....✅ حجاب یعنی خواهر عزیزم اومد بیرون نگران نباش 😉 زندگی تو برای من اهمیت داره😌من با حجابم، من مراقب رفتارم هستم نگران همسرت نباش❗️ یعنی من به بالا رفتن آمار طلاق کمک نمیکنم ⚠️ من به دلسرد شدن یک مرد از خانمش کمک نمیکنم❗️ حجاب یعنی با خیال راحت تو خیابون قدم بزن 👞 با خیال راحت کار کن👨🏻‍🔧 با خیال راحت درس بخون👨🏻‍🎓 من به هیچ وجه آرامش روانی تو رو بهم نمیریزم ...💯 حجاب یعنی همسر عزیزم من فقط و فقط به تو هستم نه هیچکس دیگری❗️ یعنی من به تو و این زندگی هستم❤️ یعنی زیبایی من فقط برای یک نفر❗️ حجاب یعنی ای من خونت هستم ..❕ حجاب یعنی مادر جان ،یازهرا،من وارث چادر خاکی تو هستم ...❗️ حجاب یعنی ای چشمان من میدان را برای هرزگی شما باز نمیگذارم ....😏 حجاب یعنی لبخند رضایت☺️ ••࿐https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🔵شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)شكايت از فقر و نداري كرد 🌸حضرت فرمود: مگر نماز نمي‌خواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا مي‌كنم، 🌸حضرت فرمود: مگر روزه نمي‌گيري عرض كرد سه ماه روزه مي‌گيرم. 🌸آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر مي‌كني يا به كدام معصيت گرفتاري عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرموده‌ي خدا را بكنم 🌸حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد 🌺عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بي‌نمازي مي‌باشد به شومي آن استخوان از خانه‌ي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. 🌸حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرموده‌ي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد. 📚مکیال المکارم 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
طوری تَلاش کنید کِه اگر روزی امام زمان عج فرمودند: " یه سرباز متخصص میخام بفرمایند ؛ فلانی بیاید " سربازی کِه هیچ‌ کارایـی نداشته باشه بدردِ اقا نمیخوره.. برید آمادگیِ جسمانیِ خودتون رو ببرید بالا مومن باشید.. همراه با آمادگیِ جسمانی...♥️✨ | | 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸اولین پنجشنبه سال 🖤و ياد درگذشتگان 🌸دلمان گرم به خاطره 🖤پدرهایی که نیستند 🌸مادرهایی که رفته اند 🌸و دوستانی که بار سفر بستند 🌸خدایا🙏 🖤همه اموات‌ و 🌸گذشتگانمان را 🖤ببخش و بیامرز و 🌸قرین رحمت خویش قرار بده... آمین 🙏 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮 💎 از حضرت رسول اکرم { صلی الله علیه و آله و سلم } روایت است که فرمودند : 💎 🍀هركس در شب دوازدهم ماه شعبان دوازده ركعت است که در هر ركعت بعداز سوره ی حمد، سوره‌ى «أَلْهاكُمُ اَلتَّكاثُرُ» ده بار-بخواند☘ 🎁 ⬅️خداوند متعال گناهان چهل ساله‌ى او را مى‌آمرزد و چهل درجه او را بالا مى‌برد و چهل هزار فرشته براى او طلب آمرزش مى‌كنند و نيز ثواب كسى كه شب قدر را درك كرده، خواهد داشت.💛 :اقبال_الأعمال.صفحه ۲۰۶📚 🤲🏻🌟 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
دخترآن‌هم‌بہ‌سربازۍمیروند همینڪہ‌چادربہ‌سرمیڪنے ؛ مراقب‌ِ‌حجابت‌هستے ؛ جامعہ‌راازفسآدحفظ‌میڪنے ؛ خودش‌سربازیست ... ! (:🌿°• https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🔴🔵 به فکر دیگران باشیم تا مورد توجه امام عصر علیه السلام قرار بگیریم 🍁 شیخ زین العابدین مازندرانى از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصارى ساکن کربلا بوده است در مورد سخاوت و انفاق او نوشته اند: تا مى توانست قرض مى کرد و به محتاجان کمک می کرد . 🍁 روزى بینوائى به در خانه او رفت و از او چیزى خواست. شیخ چون پولى در بساط نداشت، بادیه مسى (کاسۀ بزرگ ) منزل را برداشت و به او داد و گفت: این را ببر و بفروش! 🍁 دو سه روز بعد که اهل منزل متوجه شدند که بادیه(کاسه) نیست فریاد کردند که: بادیه را دزد برده است. صداى آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید؛ فریاد برآورد که: دزد را متهم نکنید، بادیه را من برده ام. 🍁 در یکى از سفرها که شیخ به سامرا مى رود، در آنجا سخت بیمار مى شود. میرزاى شیرازى از او عیادت مى کند و او را دلدارى مى دهد. شیخ مى گوید: من هیچگونه نگرانى از موت ندارم ولیکن نگرانى من از این است که بنا به عقیده ما امامیه وقتى که مى میریم روح ما را به امام عصر علیه السلام عرضه مى کنند. اگر امام سئوال بفرمایند: زین العابدین ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانى قرض کنى و به فقرا بدهى، چرا نکردى؟ من چه جوابى به آن حضرت مى توانم بدهم؟! 🍁 بی توجهی به نیازمندان، یکی از شاخص هایی است که موجب نارضایتی امام عصر از ما میشود. در این شرایط اقتصادی قطعا افرادی هستند که باید بیشتر به آنها رسیدگی شود. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19✨
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
💎به وقت رمـ💖ـان💎
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت نهم هنوز حدود ده دقیقه مونده بود تا چراغ سبز شه... چشامو به آسمون دوختم... با خودم فکر میکردم من با اینهمه دک و پز و مامان بابای دکتر و خونه آنچنانی و ماشین مدل بالام امیدم به زندگی زیر صفره!! اونوقت این مدل آدما چجوری زندگی میکنن... چجوری میتونن حتی یه لبخند بزنن؟؟ به چه امیدی صبح بیدار میشن و شب میخوابن... این تقدیر، تقدیر که میگن چیه... مرجان راست میگه... ماهممون عروسکای خیمه شب بازی ایم!😒 اینهمه میدویم، آخرش که چی؟؟ به کجا برسیم؟ به چی برسیم!؟ کل دنیا داشت تو نظرم کوچیک و کوچیک تر میشد... دیگه از همه مسخره تر برام،کارای مامان و بابا بود، حرفاشون، تلاششون، که چی؟ از چی میخوان فرار کنن؟ هممون یه روز میمیریم و تموم میشیم... آخ سرم.... سرم... سرم....😖 نه... من اینهمه ندویدم که آخرش به اینجا برسم...😭 من میخواستم آیندم روشن باشه... من اینهمه این از این کلاس به اون آموزشگاه نرفتم که به اینجا برسم... پس برای چی 4زبان خارجه رو یاد گرفته بودم؟؟ برای چی اینهمه فن و هنر و... داشتم منفجر میشدم... سرم داشت گیج میرفت...😭 چراغ سبز شد... با نهایت سرعت گاز میدادم و داد میزدم و گریه میکردم....😭 به خودم که اومدم دیدم جلو در خونه ی مرجانم❗️ تن بی جونمو از ماشین بیرون کشیدم و رفتم سمت خونشون. زنگو زدم و با باز شدن در رفتم بالا... مرجان با دیدنم رنگش پرید😳 -چیشده ترنم!؟؟😨 -مرجان مشروب... فقط مشروب...🍷 بعد چند ساعت که به خودم اومدم دیدم سرم رو پای مرجانه و داره موهامو ناز میکنه! -خوبی خوشگلم؟💕 بهتر شدی؟ -مرجان😭 -دیگه گریه نکن دیگه... اگر حالت خراب نبود حتی یه قطره هم نمیذاشتم بخوری... حالا که خوردی،باید خوب باشی😉باشه؟ -از وقتی اون حرفا رو زدی دارم دیوونه میشم...😣 آخه مگه میشه؟ اینهمه از زندگیمو گذاشتم برای پیشرفت، حالا تو میگی همش کشک؟؟؟ من که از همون اولش بهت میگفتم زیادی فعال نباش! -یعنی من اشتباه میکردم!؟ نه... من نمیتونم... من بی هدف نمیتونم نفس بکشم... من مال تلاشم مال پیشرفتم! -پس چرا نمره های ترم پیشت افتضاح شد؟؟ خانوم پیشرفت و ترقی! یه اتفاق کوچیک باعث شد تلاش چندسالتو به باد بدی! الکی واسه من ادای دانشمندارو درنیار😒 -اصلا تو دروغ میگی! من بعد رفتن سعید اینجوری شدم! ربطی به این مزخرفاتی که تو میگی نداره! -زندگی ای که تنها امیدش یه پسر هرزه مثل سعید باشه،مفتم گرونه!😒 -به تو چه اصلا؟ من باید برم،دیرم شده... خداحافظی کردم و رفتم خونه🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن... من باید این مسئله رو حل میکردم...❗️ باید به خودم ثابت میکردم مرجان اشتباه میگه، من باید زندگیمو درست کنم! حق ندارم با حرفای مرجان هرروز پوچ و پوچ تر شم!🚫 برای همین دیگه سراغ نوشته های قبلیم نرفتم، باید دوباره از اول مینوشتم تا بفهمم از کی زندگیم این شکلی شد🔥 من میگفتم با رفتن سعید له شدم اما مرجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگی رو داشتم‼️ نه ❗️ باید ثابت میکردم مرجان دروغ میگه😠 اما...حالا که یه جایگزین برای سعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده⁉️ نه نه منم اشتباه میکنم،باید بنویسم... نوشتم و نوشتم و نوشتم... فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم..... 🚬سیگار رو روشن کردم و سعی کردم گذشته هامو خوب مرور کنم! اولین باری که برام سوال شد من برای چی به وجود اومدم،فکرمیکنم حوالی 14سالگیم بود👧 همون موقع که مامان گفت برای اینکه پیشرفت کنی و یه انسان مفید بشی😕 بابا گفت برای اینکه به جامعه خدمت کنی و یه انسان موفق باشی 🙁 و من تو دلم گفتم فقط همین⁉️😐 اما پیششون سرمو تکون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تلاش کردم! قانع نشده بودم اما هربار که برام سوال میشد، همون جوابا رو تکرار میکردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچه ای😒 بزرگ بشی میفهمی مامان بابا درست میگن😏 و بعدش هربار که تو زندگی احساس کمبود کردم سعی کردم با یه چیز جدید جبرانش کنم! کلاس رقص شنا زبان سازهای موسیقی فضای مجازی چت سعید و... چشممو بستم و زیر لب گفتم مرجان راست میگفت!!😔 من فقط با وسیله های مختلف سعی کرده بودم احساسمو خفه کنم... وگرنه از همون 14سالگی فهمیده بودم هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم....🚫 🍁"محدثه افشاری"🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت دهم دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم! اما مجبور بود برم، چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم! 🔹یه ماهی مونده بود به عید... بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم... -مامان... میگم با بابا حرف زدین؟؟ -چه حرفی عزیزم؟ -عید دیگه... قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه. -آخ راست میگی... یادم رفت بهت بگم...!☺️ اره،صحبت کردیم، بابات راضی نشد😊 گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت! -ماماااان...خواهش میکنم من تنهایی پاشم برم شمال؟؟ من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔 -دخترم! میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊 بعدشم چیزی نمیشه که! مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره! تو هم که دوستش داری! عیدم اونجا شلوغ میشه، عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉 -وای...نه😞 من نمیخوام برم اونجا😒 -چاره ای نداری گلم یا با ما بیا،یا برو اونجا الانم من خسته ام. شبت بخیر دختر قشنگم...😘 اه...بدتر از این اصلا امکان نداشت! هرچند مامان بزرگ رو خیلی دوست داشتم، ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒 خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم، بار اول که زنگ زدم جواب نداد! بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت، خیلی سر و صدا میومد! -الو؟؟مرجان؟؟ -الو جونم ترنم؟ -کجایی؟چه خبره؟ -ببین من نمیتونم صحبت کنم. اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم -باشه،بای فکرم رفت پیش مرجان... یعنی کجا بود... چقدر سر و صدا میومد! اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی! حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒 دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم. صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم،دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم. احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭 به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه. سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅ کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان، کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید! -الو -الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳 پاشو لنگ ظهره!!! -ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم .لطفاً.... بای این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!!🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -سلاااااام خوشگل خودم😍 -سلام عزیزم. خوبی؟ -اگه خانومم خوب باشه😉 چقدر سعید "خانومم" صدام میکرد... آخرش چیشد؟ هیچی... الانم به یکی دیگه میگه خانومم 😏 دیگه نمیتونستم هیچ حرف عاشقانه ای رو باور کنم 😔 -ممنون،خوبم -پس منم عالیم😉 کجایی نفسم؟؟ -دارم میرم خونه. کلاسم تازه تموم شده😊 -خب چرا خونه؟ اونجا که تنهایی، بیا پیش من. منم تنهام😉 -آخههه... -آخه نداره دیگه، بیا دیگه... لطفاً... 😢 -باشه میام. -قربونت برم مننننن بیا تا برسی منم سفارش بدم یچیز برای نهار بیارن. -باشه ممنون. فعلاً قطع کردم و گوشی رو کلافه انداختم رو صندلی. همیشه از اینکه کسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شه و کارشو جلو ببره بدم میومد 😠 خصوصاً یه مرد گنده با یه صدای کلفت و اون قد و قواره، بعد بخواد خودشو لوس کنه😖 کلا از نازکشی بدم میومد،دوست داشتم فقط خودم ناز کنم😌 اتفاقا بدم نیومد برم یکم ناز کنم😉 یه نقشه هایی تو سرم کشیدم و راه افتادم 😈 تو راه بودم که مرجان زنگ زد! -جانم -سلام عزیزممم.خوبی؟ -سلام تنبل خانوم.چقدر میخوابی؟؟ -وای ترنم هنوزم اگر ولم کنی میخوابم.نمیدونی چقدر خسته ام.... -خسته ی چی؟؟؟ کجا بودی مگه؟؟ -پاشو بیا اینجا تا برات تعریف کنم😁 -الان نمیتونم،لوس نشو،بگو -چرا نمیتونی مثلا؟😒 -دارم میرم پیش عرشیا -ای بابا... تا کی اونجایی؟ نمیشه بپیچونیش؟ -نه بابا خواستم،نشد! میرم دو سه ساعت میمونم میام،خودمم حوصلشو ندارم. -عه چرا؟ دعواتون شده؟ -نه،دعوا برای چی؟ -پس چرا حوصلشو نداری؟ -ندارم دیگه. سعید که خانواده دار بود،آخرش اون بلا رو سرم آورد، اینکه .... -زیادی بی اعتماد شدیا😅 -دیگه به خودمم اعتماد ندارم،چه برسه به پسر جماعت!! -تو که میگفتی عرشیا بدجور کشته مردته؟! -خودش که اینجوری میگه! ولی تو رابطه ای که هیچ تضمینی وسط نیست، هیچکسم ازش خبر نداره، از عشق خبری نیست! 😒 هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران کنن،یا عقده شهوت یا کمبود محبت😏 خریته تو این رابطه دنبال عشق باشی😒 - خیلی عوض شدی ترنم 😳 -بیخیال، نگفتی کجا بودی؟؟ -اگه تونستی بعد از قرارت با عرشیا،یه سر بیا اینجا برات میگم😉 -باشه گلم،پس فعلا -فدات،بای 🍁"محدثه افشاری"🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte