eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
326 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
این عکس چی میگه ؟؟؟ برداششتون چیه
کلید‌بهشت🇵🇸』
این عکس چی میگه ؟؟؟ برداششتون چیه
همینه 🌺 حالا اینو در عبادات هم تعمیم بدیم. چه نماز خواندن و چه روزه ای اگر هم زمان بی توجه و نامهربون و بداخلاق باشم با اطرافیانم !؟؟؟؟ این دین زدگی نمیاره؟ اصلا دین زدگی برای شخصی دیگر هیچ !!! راه هدایت به روی من بازه ؟ که بپذیریم و بیاموزم تازه به بچه م هم یاد بدم ؟؟؟؟ یک کلام !!! چه کردم که نور هدایت بیاد به دلم و روز بروز بیشتر بشه !؟؟ حالا بیشتر شد ؛ روی دیگری هم اثر داشتم ؟؟؟؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش در این لایق شوم سحری با نظر لطف تو شوم تا که منت بگذاری به مهدی جان همسفره تو لحظه شوم. 🙏نمازشب امشب را هدیه می کنیم به امام زمان عج به نیت ظهور ان شاءالله کلیدبهشت 🕊 🌹 🔑 @kelidebeheshte 💚نمازشب را با ما تجربه کنید. 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ تاسف آور است:😔 🔻کار انسانے که 🔻برای کردن بدنش 🔻دوساعت بر روی مے‌دود 🔻اما براے سبک کردن 🔻بار دو دقیقه 🔻در برابر نمےایستد 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍راهکارهای زندگی موفق در جزء 4 قرآن کریم. 🔰مناسب 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀توجه 🔔 توجه🎀 ♥️♥️ 🎁 💌روز رستاخیز بر در بهشت به من برخورد می کند🌟💫، ندا کرده میشود در قیامت به اینکه او آزاد شدهء خدا از آتش است🔥☄🌈 💌 💎امام علی (علیه السلام) می فرمایند:💎 🔮نماز شب پنجم ماه مبارک رمضان الکریم، دو رکعت است، که در هر رکعت، بعد از سورهء حمد، پنجاه مرتبه سورهء اخلاص بخواند.🔮 🍃منبع:(معراج المومن.ص98)📚 🤲🏻🍁 ✋🏻 🔑🌹 🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19 نشر این پیام است 💌 📡 حداقل برای ☝️🏻 نفر ارسال کنید.
💎به وقت رمـ💖ـان💎
🌌هرشب ساعت21🕘 🎀با ما همراه باشید🎈 📕رمان📕
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗چند دقیقه دلت را آرام کن💗 قسمت یازدهم -اینکه .. -سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم تا حرفشو بزنه -اینکه... اخه چه جوری بگم... لا اله الاالله...😐 خیلی سخته برام -اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم؟؟😯 -نه...اینکه... خواهرم... راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته... شاید اصلا درست نباشه حرفم😞 ولی حسم میگه که باید بگم...😟 منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد😕 اجازه هست رو راست حرفمو بزنم؟! -بفرمایید راستیتش من...من... من از علاقه شما به خودم از طریقی خبر دار شدم و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست😧 -چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم😶 تا شنیدم تو دلم غوغا شد ولی به روی خودم نیاوردم😌 -ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون..بد موقعی شناختمتون..بد موقعی...😔 -بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود😯 باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم و شما یه جورایی عشق دوم منید😔 درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جور میشد سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد. و همیشه میترسیدم بودنتون یه جورایی من رو از اون دلسرد کنه😔 من از بچگی عاشقشم😕 .خواهش میکنم نزارید به عشقم که الان شرایط جور شده که دارم بهش میرسم..نرسم دیگه تحمل نکردم 😡میدونستم داره زهرا رو میگه 😢اشک تو چشمام حلقه زد😢 به زور صدامو صاف کردم و گفتم خواهشا دیگه هیچی نگید...هیچی😡 . -اجازه بدید بیشتر توضیح بدم😕 -هیچی نگید😳 و بلند شدم و به سرعت سمت بیرون رفتم و وقتی رسیدم حیاط صدای گریه هام بلند بلند شد😢 تمام بدنم میلرزید احساس میکردم وزن سرم دوبرابر شده بود..پاهام رمق دویدن نداشتن 😢 توی راه زهرا من و دید و پرسید ریحانه چی شده؟! ولی هیچی نگفتم بهش وفقط رفتم😢 تو دلم فقط بهشون فحش میدادم رفتم خونه با گریه و رو تختم نشستم😢 گریه ام بند نمیومد😢 گریه از سادگی خودم😔 گریه از اینکه گول ظاهرش رو خوردم 😔 پسره زشت بدترکیب صاف صاف نگاه کرد تو صورتم گفت عشق دوممی😢 منو بگو که فک میکردم این خدا حالیشه😢 اصلا حرف مینا راست بود.😔 اینا فقط میخوان ازدواج کنن که به گناه نیوفتن😔 ولی... اما این با همه فرق داشت 😢 . زبونم اینا رو میگفت ولی دلم داشت خاطرات مشهد و این مدت بسیج رو مرور میکرد و گریه میکردم..گریه میکردم چرا اینقدر احمق بودم. یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
یه مدت از خونه بیرون نرفتم... حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش میوفتادم درباره چادر...😔 درباره اینکه با چادر با وقارترم 😑 خواستم چادرمو بردارم😐 ولی نه... 😔😔 اصلا مگه من به خاطر اون چادری شدم که کنار بزارم؟؟😯 من به خاطر خدام چادری شدم.😕 به خاطر اینکه پیش خدا قشنگ باشم نه پیش مردم...😕 حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار جواب خدارو چی بدم؟!😯 ولی😢 ولی خدایا این رسمش بود... منو عاشق کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟!😔 خدایا رسمش نبود...😕 من که داشتم یه گوشه زندگیمو میکردم😔 منو چیکار به بسیج؟!😢 اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟!😔 اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟! 😢 چرا از اتوبوس جا موندم که باهاش همسفر بشم ؟!😢 با ما دیگه چرا 😔 ولی خیلی سخت بود😢 من اصلا نمیتونم فراموشش کنم 😢 هرجا میرم😔 هرکاری میکنم😔 همش یاد اونم😢 یاد لا اله الا الله گفتناش😕 یاد حرفاش😔 یاد اون گریه ی توی سجده نمازش 😢 میخوام فراموشش کنم ولی... هیچی. یه مدت از تابستون گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم... حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم.. چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت 😔 تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد...😯 -سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا...(زهرا ) گوشی رو پرت کردم یه گوشه و برا خودم نزاشتم😑 فردا صبح دوباره یه پیامک دیگه اومد . (ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت) نمیدونستم برم یانه...😕 مرگ و زندگی؟؟؟!😨 چی شده یعنی؟!😯 اخه برم چی بگم؟!😕 برم که باز داغ دلم تازه بشه؟! 😔 ولی اخه من که کاری نکردم که بترسم ازش😑... کسی که باید شرمنده بشه اون فرمانده ی زشتشونه😔 نه من... اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه!؟ 🍁سید مهدی بنی هاشمی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💗 .قسمت دوازدهم دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕 راستیتش خیلی نگران شده بودم😯 تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😔 کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر😕 توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم😐 صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😕 اخه من که چیزی نگفته بودم 😔 اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم😕 انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😢 -حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده . به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم😐 یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه گردن😢 -چی شده زهرا؟!😯 -ریحانه 😢...ریحانه -چی شده؟؟😯 -کجایی تو دختر؟!😢 -چی شده مگه حالا؟!😕 -سید... -آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!😯 -سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد😢 همش ناراحت بود به خاطر تو😢 عذاب وجدان داشت😔 میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد😔 میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه😔 -الان مگه نیستن؟! -این نامه رو بخون😢...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی🙏 -کجا رفتن مگه؟؟😯 -یه ماه پیش به عنوان داوطلب رفت سوریه و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر. بعضیا میگن دیدن که تیر خورده😢 این نامه رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی یعنی مگه امکان داره که ایشون😢 -هر چیزی ممکنه ریحانه 😢 -گریه بهم امان نمیداد...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!😢 -داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش رسیده داداش محمد ؟!😯 اره...داداش محمد..ریحانه ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی 😔 -چیا رو مثلا؟!😢 -اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم. ولی تو فکر کردی ما... از شدت گریه هیچی نمیدیم😢 صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم 😢 فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢 صدای لا اله الا الله گفتناش 😢🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
من چی فکر میکردم و چی شده بود 😔 از دفتر بیرون اومدم و نفهمیدم چجوری تا خونه رفتم توی مسیر از شدت گریه هام اطرافیان نگاهم میکردن😭 ای کاش میموندم اونروز تا ادامه حرفشو بزنه...😭 رفتم اطاقم ونامه رو اروم باز کردم دلم نمیومد بخونمش😔 بغضم نمیزاشت نفس بکشم😢 سرم درد میکرد😢 نامه رو باز کردم 😢 به نام خدای مهدی سلام ریحانه خانم🌹 (همین اول نامه اشکهام سرازیر شد..چون اولین بار بود که داره منو با اسم صدا میزنه😢😭) این مدت که از من دلگیر بودید بدترین روزهای عمرم بود😔 نمیدونم اصلا از کجا شروع کنم. اصلا نمیخواستم این حرفها رو بزنم ولی دلم نمیومد نگفته برم😔مخصوصا حالا که منظور اون روزم رو بد متوجه شدید😕 باید اعتراف کنم که این فقط شما نبودید که بهم احساسی داشتید بلکه من هم عاشقتون بودم😶 از همون روزی که قلب پاکتون رو دیدم😔 همون موقعی که تو حرم نماز میخوندید و من بی خبر از همه جا چند ردیف عقب تر نشسته بودم و گریه هاتون رو میدیدم وبه قلب پاکتون پی بردم😔 حتی من خودم گفتم بهتون پیشنهاد همکاری تو بسیج رو بدن😔 وقتی دیدم که با قلبتون چادر رو انتخاب کردید خیلی بیشتر بهتون علاقه پیدا کردم😔 اما نمیخواستم شما چیزی ازاین علاقه بفهمید😞 من عاشقتون بودم ولی عشقی بزرگتر نمیگذاشت بیانش کنم😕 راستیتش من از کودکی با عشق شهادت بزرگ شدم😔 و درست در موقعی که به وصال یارم نزدیک بودم عشق شما به قلبم افتاد😞 حتی عشقتون باعث شد چندبار زمان اعزاممو عقب بندازم😔 حق بدهید اگه بهتون کم توجهی میکردم...حق بدهید اگر هم صحبتتان نمیشدم😔 چون نمیخواستم بهتون وابسته بشم و توی مسیرم تردیدی ایجاد بشه😔 ریحانه خانم🌹 اگر من و امثال من برای دفاع نرویم و تکه تکه نشیم فردامعلوم نیست چی میشه همه اینهایی که رفتن و برنگشتن عشق یه نفری بودن😢 همه یه چشمی منتظرشون بود همه قلب مادرها و همسراشون بودن😢 پس خواهش میکنم درکم کنید و بهم حق بدید 😔 نمیدونم وقتی این نامه رو میخونید من کجا و تو چه حالی هستم 😔 اروم گوشه قبرم خوابیدم یا زنده هستم 😢 ولی از همینجا قول میدم اگه برگردم و قسمت بود حتما.... اما اگه شهید شدم خواهش میکنم این نامه رو فراموش کنید و به کسی چیزی نگید و دنبال خوشبختی خودتون باشید. سرتون رودرد نمیارم مواظب خودتون باشید حلالم کنید... یا حق 🍁سید_مهدی_بنی_هاشمی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗چند.دقیقه.دلت.را.آرام.کن💗 قسمت سیزدهم وقتی نامه رو خوندم دست و پاهام میلرزید😢 احساس میکردم کاملا یخ زدم 😢 احساس میکردم هیچ خونی توی رگ هام نیست😢 اشکام بند نمیومد...😭 خدایا چرا؟!😢 خدایا مگه من چیکار کردم؟!😢 خدایا ازت خواهش میکنم زنده باشه...🙏 خدایا خواهش میکنم سالم باشه🙏 ((از حسادت دل من می سوزد، از حسادت به کسانی که تو را می بینند! از حسادت به محیطی که در اطراف تو هست مثل ماه و خورشید که تو را می نگرند مثل آن خانه که حجم تو در آن جا جاریست مثل آن بستر و آن رخت و لباس که ز عطر تو همه سرشارند از حسادت دل من می سوزد یاد آن دوره به خیر که تو را می دیدم)) کارم شده بود شب و روز دعا کردن و تو تنهایی گریه کردن.😢 یهو به ذهنم اومد که به امام رضا متوسل بشم😢 خاطرات سفر مشهد دلم رو اتیش میزد. ای کاش اصلا ثبت نام نمیکردم 😢 ولی اگه سید رو نمیدیدم معلوم نبود الان زندگیم چطوری بود😔 شاید به یکی شبیه احسان جواب مثبت میدادم و سر خونه زندگیم بود😐 ولی عشق چی؟!...😔 اقا جان... این چیزیه که شما انداختی تو دامن ما...حالا این رسمشه تنهایی ولم کنی؟!😢 اقا من سید رو از تو میخوام 😢😢 🔴یک ماه بعد: یه روز صبح دیدم زهرا پیام فرستاده (ریحانه میتونی ساعت 9 بیای مزار شهدای گمنام؟! کارت دارم) اسم مزار شهدا اومد قلبم داشت وایمیستاد..😢 سریع جوابشو دادم و بدو بدو رفتم تا مزار -چی شده زهرا😯 -بشین کارت دارم😕 -بگو تا سکته نکردم😯 ریحانه این شهدای گمنامو میبینی؟!😔 -اره..خب؟؟😞 -اینا هم همه پدر و مادر داشتن...همه شاید خواهر داشتن...همه کسی رو داشتن که منتظرشون بود...همه شاید یه معشوق زمینی داشتن ولی الان تک و تنها اینجا به خاطر من و تو هستن.😢 -گریم گرفت😢 -پس به سید حق میدی؟!😔 -حرفات مشکوکه زهرا😯 -روراست باشم باهات؟؟😔 -تنها خواهش منم همینه 😕 -ریحانه تو چرا عاشق سید بودی؟!😢 -سرمو پایین انداختم و گفتم خب اول خاطر غرور و مردونگیش و به خاطر حیاش به خاطر ایمانش..به خاطر فرقی که با پسرای دور و برم داشت 😔 -الانم هستی؟؟😢 -سرمو پایین انداختم 😔 -قربون قلبت برم...این چیزهایی رو که گفتی الحمدلله هنوز هم داره😔 -یعنی چی این حرفت؟!😯 یعنی .. -بیا با هم یه سر بریم خونه سید...🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء (فصل جدید) 🔸«زندگی پس از زندگی» روایت افرادی که در تجربه ی مرگ تقریبی ، از کالبد جسم خارج شدند و عالم برزخ را درک کردند و بازگشتند. 🔹در این برنامه با سفر به نقاط مختلف ایران و جهان ، مخاطبان برنامه مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران مرگ تقریبی از عالم غیب می‌شوند. ⏰«زندگی پس از زندگی» در ایام ماه مبارک از شنبه تا جمعه از شبکه چهار سیما ساعت 18:15 پخش و ساعت 1 بامداد و 13:10 ظهر روز بعد بازپخش می شود. 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍒 آیت الله رضوان الله علیه: ما افسوس مى خوريم كه چرا براى بيدار نمى شويم، در صورتى كه اوقات را به مى گذرانيم! زيرا اگر در بيدارى به توجّه و مشغول بوديم، توفيق بيدارى شب ـ براى تهجّد و خواندن نافله ى شب و تلاوت قرآن ـ را پيدا مى كرديم. 📚 در محضر آیت الله بهجت؛ ج 3 ؛ نکته 1314 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19 🌷 نمازشب را با ما تجربه کنید. 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز ۲۹ فروردین سالروز ولادت ابرمردجهان و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی؛ حضرت آیت ا... امام خامنه ای و نیز روز گرامیداشت ارتش جمهوری اسلامی ایران بر ملّت بزرگ ایران و جبهه گسترده مقاومت اسلامی و آزادگان و مستضعفان جهان مبارک باد. میلاد رهبر عزیزم حضرت آقا مبارک میلاد بهترین خلق خدا در عصر غیبت مبارک
‌🌷 دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان 🔹 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. 🔸 در این روز مرا از آمرزش جویان درگاهت قرار ده و در این روز مرا از بندگان شایسته و فرمانبردارت قرار ده و در این روز مرا از دوستان نزدیکت قرار ده، به حق مهربانی‌ات، ای مهربان‌ترین مهربانان. ┄┅═══••✾••═══┅┄ 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19