eitaa logo
جبهه دختران حاج قاسم کرمان
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
727 ویدیو
20 فایل
✧کانال عمومی دختران حاج قاسم استان کرمان✧ 💫اینجا بیشتر با دختران حاج قاسم کرمان آشنا شو💐 🧕🏻دختران دغدغه مند، فعال، کنشگر، مسئولیت پذیر و از جنس حاج قاسم
مشاهده در ایتا
دانلود
ان‌شاءالله سفر بعدی پیاده روی عظیم اربعین حسینی موکب دختران حاج قاسم به صرف چای عراقی...
به لطف خدا ما توانسته ایم...
سلام و عرض ارادت محضر بزرگواران خداقوت حقیقتاً برای بنده باعث بسی افتخار و مباهات بود که در این سفر در معیت شما بانوان فرهیخته و ارزنده‌ کشورمون بودم. 🇮🇷❤️🙏🏻 از تلاش‌های شایستهٔ تحسین عوامل محترم برگزاری این رویدادِ تأثیرگذار و زحمات خالصانهٔ خواهران گرانقدرم نهایت قدردانی را دارم. به امید دیدارتان در سفرها و رویدادهای آینده🌹🌹🌹 سلامت و پرتوان باشید. ارادتمند سیده خمساء اسبقیان
20.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎦|•برشی از روایت پیشرفت گل گهر•| ┏━━━━━━ ✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
. "به نام خداوند سنگ و خداوند گنج خداوند شادی و خداوند رنج" 🌸 معدن یعنی آغاز همه چیز یعنی صنعت تمدن فرهنگ همگی با معدن شروع میشه موضوع از آنجایی شروع شد که در تاریخ بیست و هفت اردیبهشت ماه هزار و چهارصد و سه راهی یکی از بزرگترین معدن های سنگ گل گهر سیرجان شدیم با ورود به آنجا متوجه شدیم که صیانت و استفاده بهینه از این منابع خدادادی وظیفه بر دوش همگان هست منطقه معدنی و صنعتی گل گهر واقعا منطقه چشم انداز این منطقه چشم انداز و صنعتی با هدف تولید کنسانتره و شمش فولادی پایدار مانده که بخش عظیمی از این تولیدات به کشورهای خارجی صادر میشه این منطقه معدنی یکی از قطب های معدنی و صنعتی در خاورمیانه هست که از قابلیت های زیادی بهره برداری میشه و نکته آخر اینکه اهمیت معدن انقدر زیاد هست که در کتاب قرآن کریم هم ذکر شده مانند سوره حدید یا در کتاب اوستاکه بحث های زیادی در مورد مواد معدنی توضیح داده شده از شما بابت خواندن این مطالب بی نهایت سپاسگزارم! 🌸 روایتی از : دختران رودبار جنوب موضوع: اردوی‌ دختران اثر گذار 🌸 ┏━━━━━━ ✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
🔶نشست دختران اثر گذار و جوان زرندی 🔸دومین نشست دختران حاج قاسم با موضوع برنامه ریزی جشن باشکوه عید غدیر این بار با حضور مسئولین دختران حاج قاسم زرند و جناب آقای پوررشیدی مدیر کانون غدیریه زرند، در روز یکشنبه ۳۰/ ۲/ ۱۴۰۳ برگزار گردید. ╭────────── 𔑀 𔑀 𔑀 𔑀 ╰─➛ ༺ دختران‌ حاج‌ قاسم‌ سلیمانی کرمان༻ ┏━━━━°❀•°:🎀 - °•❀°━━━━┓ https://eitaa.com/kermandhgh ┗━━━━°❀•°:🎀 - °•❀°━━━━┛
به عشق استقلال✨ در این مکان عاشقانه ترین ها رو دیدیم عاشق هایی که از همه چیز خود گذاشتن و از جان و دل مایه گذاشتن برای اینکه کشور مون استقلال داشته باشه و در دنیا بهترین باشیم.... ┏━━━━━━ ✨🦋@kermandhgh ┗━━━━━━━━━━━━➛
بسم الله الرحمن الرحیم سر کلاس نشسته بودم، استاد داشت آماده برای درس دادن می شد. گوشی ام زنگ خورد، برداشتم، کارشناس دانشگاه ام بوده بعد از سلام و دعا گفتند تمثیل جان: می خواهی برای اردو سیرجان بروی ؟ پرسیدم: این کجا است؟ گفتند: نزدیک کرمان. وقتی اسم کرمان را شنیدم بی درنگ پرسیدم: کرمان هم می برند؟ گفت: نمی دانم، شاید ببرند. گفتم: من در این اردو شرکت می کنم، شما اسمم را ثبت کنید. صحبت ما تمام شد، گوشی را گذاشتم کنار. استاد درس را شروع کرد. ولی فکر من رفته بود جایی دیگر.. من در درون خودم صحبت می کردم, با خودش گفتم: من واقعاً منتظر این روز بودم که کسی بیاید و بهم بگه «بریم اردو، حال خودمان را تغییر دهیم» من واقعاً نیاز به اردو داشتم حالم کلا بهم ریخته بود. ولی به چیزی که ذهنم خیلی درگیر بود آن این جمله خانم بود «شاید کرمان ببرند» من حس کردم که خانم گفته « آره، حتماً کرمان که می برند» مطمئن بودم که سر قبر حاج قاسم خواهیم رفت.شب جمعه قبلی خیلی دلم برای حاج قاسم تنگ شده بود. سال قبل رفته بودم سر مزار حاج قاسم، خوشبختانه در مراسم ۱:۲۰ دقیقه که هر شب جمعه برگزار می شود شرکت کرده بودم، بعد از آن روز هر شب جمعه به یاد آن مراسم می افتم. پس آن شب جمعه همین شد، دلم تنگ شده بود، خواستم فیلمی که از آن مراسم گرفته بودم، نگاه کنم آن را در گوشی پیدا کردم و دیدم. و به حاج قاسم گفتم: میشه یه بار دیگه بهم یاد کنید، و دعوت کنید. در این وسط خیالات اینها زنگ تفریح شد.. توی گوشی سیرجان را سرچ کردم، خواستم ببینم که این شهر چجوری چون اسم سیرجان را اولین بار شنیده بودم. سرچ کردم, ولی نمی دانم چرا عکسهای قشنگ را بهم نشان نداد. دوستم هم آن عکسها را دید، گفت: می خواهی آنجا میری؟ گفتم: آره، سیرجان هر جوری باشد من میرم، چون روحیه ام نیاز به اردو داره. بالاخره، آن روز هم رسید، سوار قطار شدیم.. سفر را طی می کردیم و رسیدم به شهر سیرجان. توی این سفر مسؤل هایی که با ما همراه بودند، واقعا آدم های خیلی خوب بودند، ملاقات من با آنها.... انگار خدا می خواهد بهم نشان بده که مثل آدم های این ها باش؛ مخلص، خنده رو، مسؤلیت پذیر، خوش اخلاق... خب، برنامه های ما شروع شد، صبح جای دیگه می رفتیم، ظهر یه جایی دیگه، شب یه جایی.... معدن سنگ آهن، و گهر پارک را که دیدم... اینجا می خواهم بروم به چند سال قبل که من در کشور خودم بودم.. قبل از آمدن به ایران من درباره ایران در ذهنم یک چیزی خطور کرده بودم که «ایران اینقدر کشور پیشرفته ای نیست» انسان وقتی یه جایی را یا شخصی را ندیده درباره آن در ذهن خودش یک فکر می کند که شاید آن و او اینجوری باشد، من هم اینطوری تصور کرده بودم. وقتی آمدم به ایران، و بعضی شهرهای ایران را دیدم به خودش گفتم: تو درباره ایران غلط فکر می کردی و همین حرف سیرجان هم بهم زد، وقتی معدن آهن را دیدم که آنها چجوری کار می کنند که بزرگ ترین معدن سنگ آهن خاورمیانه شد، گهر پارک را دیدم که فقط توی هیجده ماه یک میدان را در تبدیل کردند به بزرگترین تفریحی و سرگرمی، آن هم با وسایل و جاهای هیجان. انگار سیرجان بهم گفت: خدا را شکر که تو اینجا آمدی، و پیشرفت ایران را دیدید.. حالا وقتی بر می گردی کشورت یک روایت گری خوب برای ایران باش ! روایت یکی از هزاران دختر اثرگزار بین الملل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا