فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
به خدا از تو سرودن سخت است ....
هم علی بودنُ
هم فاطمه بودن سخت است .....
🥀 #وفات_حضرت_زينب
#امام_زمان
4_5918165578962438774.mp3
7.14M
﷽؛
به سمت گودال از
خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود،
دیر رسیدم من ...
■ #وفات_حضرت_زينب
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
آقاپسرا و دخترخانومهایی که به سن تکلیف رسیدین شما حتما ببینین 🙄🙄
ثواب یادگرفتن و یاد دادنش به بقیه هدیه به #امام_زمان مون 🌱🎁
#احکام قسمتششم
﷽؛
🌵 پندانه
⛔️ به بچهها یاد بدیم، به غریبهها بگن خانم و آقا!
و نگن عمو و خاله ...
عمو و خاله گفتن موجب ایجاد زمینه اعتماد تو کودکان میشه و میتونه به راحتی فریبشون بده ...
#حواسمون_باشه ...
#جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
⛔️ آنتی بیوتیک نخوریم!
💊❌
#ايران_قوي
﷽؛
🌱 ماجرای شنیدنی یک مصرع
طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!! *
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید:
اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!!
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید:
"سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید:
"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید."
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است!
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید!
چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند"
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
*به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند*
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
📚 کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
#امام_زمان
﷽؛
📍توجه، توجه
📯 اطلاعیه ختم انتظار
سلام وقت بخیر
الحمدلله یک اسفند ۲۴ ُمین دوره ختم انتظار به پایان رسید ...
از همه قبول باشه انشاءالله 🤲
#اَللّٰھـُــمَّعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#امام_زمان
ختم انتظار 🇵🇸
﷽؛ 📍توجه، توجه 📯 اطلاعیه ختم انتظار سلام وقت بخیر الحمدلله یک اسفند ۲۴ ُمین دوره ختم انتظار به پ
﷽؛
🔹منتظران عزیز،
تعدادی از اعضای ختم پیامک دادن که حزبهاشون رو [ناخواسته و اشتباها]، به موقع نخوندن ولی بعدا جبران کردن ...
خیلی ناراحت بودن و درخواست حلالیت از بقیه اعضا داشتن ....
لطفا حلال کنین 🙏
✨
Emamezaman-Nudba-Mirdamad.mp3
6.04M
﷽؛
🎼🍃 دعای ندبه
🎙سید مهدی میرداماد
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
👌 راهحلهای طلایی
برای خلاصی از اُمیکرون 🍵😷🤧🤒
#امام_زمان
#طرح_صيانت از سلامتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
👌همّه چی در مورد ....
#نماز_آیات 👀🌔☄🔥🌪
ثواب یادگرفتن و یاد دادنش به بقیه هدیه به #امام_زمان مون 🌱🎁
#احکام قسمتهفتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
خواندن نماز آیات به علت خورشیدگرفتگی هماکنون واجب است ... 🚨🚨🚨
👌 سهسوته ...
خوندن #نماز_ایات رو یاد بگیریم ... 🤩🤩😇
ثواب یادگرفتن و یاد دادنش به بقیه هدیه به امام زمان مون 🌱🎁
احکام قسمتهشتم
﷽؛
🔆 امام کاظم علیه السلام:
چه گمان بری به آن توبه پذیرِ مهربانی که ....🌱
📚 تحف العقول صفحه 399
#امام_کاظم
4_5940586141471212093.mp3
4.03M
﷽؛
🎼🥀 یا بابالحوائج
یا موسیبن جعفر ..........
🕯 #شهادت_امام_كاظم
Hajmahdirasuli-Haftegi970123-Zamine.mp3
15.35M
﷽؛
🎼💔 آقا برا غمت میسوزم ....
🥀
🕯 #امام_زمان تسلیت ....