📖اُمفروه مادر امام صادق (ع)
امام صادق(ع) درباره مادرش فرموده است: «مادرم مؤمن، متقی و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
📚کافی، ج۱، ص۴۷۲.
مسعودی وی را از پرهیزکارترین زنان زمان خویش میدانسته است.
📚إثبات الوصیة ص۱۵۲.
مامقانی او را بانویی با تقوی و نیکوکار بیان نمودهاست.
📚تنقیح المقال ج۳، ص۷۳.
فضائل این بانو تا آنجا بوده که برخی امام صادق (ع) را ابن المکرمه(پسر بانوی کریم) میخواندند
📚رجال الکشی، ص۲۱۲
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
آیا می دانید تاثیرگذارترین افراد در طول تاریخ چه کسانی بودهاند؟
در طول تاریخ انسانهای بیشماری به دنیا آمدهاند، مدتی زندگی کرده و از دنیا رفتهاند.
بسیاری از این افراد به دست فراموشی سپرده شدهاند و تنها نام تعداد محدودی از آنها بر صفحه تاریخ باقی مانده است.
این ماندگاری ناشی از تاثیری است که این افراد بر زندگی سایر انسانها داشتهاند و نام آنها را در ردیف تاثیرگذارترین افراد تاریخ ثبت کرده است.
حضرت محمد(ص) آخرین فرستاده خدا است که دین اسلام را برای انسانها به ارمغان آورده است. ایشان با گسترش اسلام، ساختار سیاسی جهان را به کلی تغییر داد و در حال حاضر نزدیک به دومیلیارد مسلمان در جهان زندگی میکنند.
حضرت محمد(ص) رتبه اولِ تاثیر گذارترین افراد در میان ۱۲۰ شخصیت بزرگ دنیا دارد.😍
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
کتاب
🎧📔 کتاب صوتی نفوذی🌷 🔸فصل دوم ✍🏼بهنام باقری #پادکست 📚کانال "کتاب"👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/33878
قسمتسوم ازکتابصوتی "نفوذی"👇🏻
نفوذی-فصل03.mp3
8.43M
🎧📔 کتاب صوتی
نفوذی🌷
🔸فصل سوم
✍🏼بهنام باقری
#پادکست
📚کانال "کتاب"👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3387818448Cd66b000dca
✴️در محضر معصوم
🔮اﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ع):
ﻣﺆﻣﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﭼﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ:
۱- ﺧﺎﻧﻪ ﻭﺳﯿﻊ🏡
۲- ﺳﻮﺍﺭی ﺧﻮﺏ🚗
۳- ﻟﺒﺎﺱ ﺯﯾﺒﺎ👕🧥
۴- ﭼﺮﺍﻍ ﭘﺮ ﻧﻮﺭ💡
ﺷﺨﺼﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻣﺎ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﭼﻪ ﮐﻨﯿﻢ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
این حدیث ﺑﺎطنی ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ:
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺧﺎنه ﻭﺳﯿﻊ👈🏻 ﺻﺒﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺎنگر ﺭﻭﺡ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ.💎
ﻣﺮﮐﺐ ﺧﻮﺏ👈🏻 عقل ﺍﺳﺖ.💎
ﻟﺒﺎﺱ ﺯﯾﺒﺎ👈🏻 ﺣﯿﺎ ﺍﺳﺖ.💎
ﻭ چراغ پر نور👈🏻 ﻋﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺛﻤﺮﻩی
ﺁﻥ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ.💎
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
📚اصول کافی، جلد 6، صفحه 525
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره توحید
هدیه کانال کتاب به کودکان دلبندتان
ان شاءالله پرتو قرآن در دلهایمان و دل فرزندانمان تابیده و منور باشد
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🥤یک جرعه کتاب
از کتاب معلم، یار مهربان
اگر معیار موفقیتِ یک معلم، درصد قبولی باشد، به راحتی میتوان به همه نمره داد تا درصد قبولی بالا برود!
ولی اگر معیار موفقیتِ یک معلم، قبولیِ دانش آموزان در زندگی باشد، آن وقت معلم، یادگیرنده مادام العمر، تربیت خواهد کرد.
📘معلم یار مهربان
✍🏼دکتر عدالتی
🖨انتشارات آموزش و توسعه
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
بعضیا می گن کائنات همه کاره اند!
و معتقدند کائنات شعور هم ندارد!
داستان شب امشب بی ربط به این افراد نیست👇🏻
🌙داستان شب
هشام بن الحكم مى گويد: زنديقى از مصر به قصد ديدار با امام صادق(ع) رهسپار مدينه شد. زنديق وقتى به مدينه رسيد كه آن حضرت مدينه را به قصد مكه ترك كرده بود. زنديق كه در مصر آوازه علم و اخلاق امام صادق(ع) را شنيده بود, شيفته ديدار آن حضرت بود.
بدين خاطر با اين كه خسته بود, لحظه اى درنگ نكرد و روانه مكه شد.
هشام مى گويد: امام صادق (ع) درحال طواف بود كه زنديق مصرى نزد آن حضرت آمد. من همراه امام صادق(ع) بودم. زنديق مصرى سلام كرد. حضرت فرمود: نام تو چيست؟
زنديق گفت: عبدالملك.
امام پرسيد: كنيه ات چيست؟
گفت: ابوعبدالله.
امام فرمود: اين كدام ملك وپادشاه است كه توبنده اوهستى؟ آيا ازپادشاهان زمين است يا از پادشاهان آسمان؟ پسرت بنده خداى آسمان است يابنده خداى زمين؟
هشام مى گويد: مرد مصرى سكوت كرد.
امام فرمود:حرف بزن.
بازهم او سكوت اختيار كرد.
امام فرمود: هرگاه از طواف فارغ شدم, نزد ما بيا.
طواف امام پايان يافت. زنديق نزد حضرت آمد و در مقابل امام نشست.
امام به او فرمود: آيا مى دانى كه زمين زير و رويى دارد؟
زنديق گفت: آرى.
امام فرمود: تاكنون به زير زمين رفتهاى؟
زنديق گفت: نه.
امام فرمود: آيا مى دانى در زير زمين چيست؟
زنديق گفت: نمى دانم. گمان مى كنم چيزى زير زمين نيست.
امام فرمود: گمان چيزى جز عجز و درماندگى است... آيا به سوى آسمان بالا رفته اى؟
او گفت: نه.
امام فرمود: آيا مى دانى در آن جا چيست؟
او گفت: نمى دانم.
امام فرمود: آيا به سوى مشرق و مغرب رفته اى و ماوراى آن ها را زيرنگاهت قرار داده اى؟
زنديق گفت: نه.
امام فرمود: بسى جاى تعجب است كه نه به مشرق رفتهاى، نه به مغرب، نه به درون زمين، نه به آسمان بالا و نه خبرى از آن جا دارى تا بدانى درآنجا چيست؟ و درعين حال، تو منكرآن چه كه دراين مكان هاست هستى؟! آيا هيچ عاقلى چيزى را كه نمى داند منكر مى شود؟!
زنديق مصرى گفت: تاكنون هيچ كس با من اين گونه سخن نگفته است.
امام فرمود: پس تو از اين جهت در شك و ترديد هستى؟!
زنديق گفت: شايد چنين باشد.
امام فرمود: اى مرد! بدان! هيچ گاه آن كه نمى داند برآن كه مى داند حجت ودليلى ندارد. هرگزجاهل حجتى برعالم ندارد.اى برادرمصرى!
گوش كن كه با تو چه مى گويم! آيا نمى بينى كه آفتاب، ماه، شب و روزبه افق درآيند؟ اما يكى بر ديگرى سبقت نمى گيرد. آن ها مى روند و بر مى گردند و در اين رفت و آمد مجبور و مضطر هستند، زيرا جايى جز جاى خودشان ندارند. آن ها اگر مى توانستند كه برنگردند چرا بر مى گردند؟ اگر مضطر نبودند چرا شب, روز نمى گردد و روز، شب نمى شود؟
به خدا سوگند ! اى برادر مصرى! آنچه را كه شما به آن عقيده داريد و دهر مى ناميد اگر آن ها را مى برد پس چرا بر مى گرداند و اگر آن ها بر مى گرداند پس چرا آن ها را مى برد؟!
آيا نمى بينى كه آسمان برافراشته شده و زمين نهاده شده است، به گونه اى كه نه آسمان به زمين مى افتد و نه زمين بر روى كرات زيرين خود سرازير مى شود؟ به خدا سوگند، خالق و مدبر آن ها خداست.
زنديق مصرى تحت تأثير استدلال هاى امام صادق(ع) قرار گرفت و مسلمان شد. امام صادق (ع) به هشام دستور داد تا تعاليم اسلام را به او بياموزد.
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🦹🏻♂حکایتهای پندآموز
در یک روستا دو پسر که از کودکی با هم دوست بودند؛ زندگی میکردند.
با گذشت زمان یکی از آنها از روستا رفت و مشغول خودسازی و عرفان شد.
و اما دوست دیگر دزد شد و با دزدی امرار معاش میکرد.
یک روز دوست عارف به روستا بازگشت و قرار شد یک سخنرانی داشته باشد.
در میان جمعیت، دوست دوران کودکی او نیز بود.
عارف به محض دیدن دوستش، او را شناخت و صدایش کرد تا در کنارش بنشیند.
گفتمان شروع شد و همه میخکوبِ صحبتهای عارف بودند.
در پایان نیز او را تشویق کردند.
عارف در پایان گفت: این روستا زادگاه من است، میخواهم یک بیمارستان بسازم و امیدوارم شما بتوانید مقداری کمک مالی کنید. یک سبد به شما میدهم، لطفاً تا جایی که میتوانید درون آن پول بگذارید.
مرد عارف هم ده دِرهم از جیبش درآورد و در سبد گذاشت و سبد در بین جمعیت دست به دست شد.
عارف انتظار داشت هزار دِرهم جمع شود؛ اما دوهزار درهم جمع شد.
وقتی سبد به دوست دزد رسید؛ با خودش گفت وقتی پول کافی برای ساخت بیمارستان جمع شده است؛ چرا باید کمک کنم؟
در همین افکار بود که برق رفت.
دزد پول خود را در جیبش گذاشت و هیچ کمکی نکرد.
گفتمان تمام شد و بیشتر مردم رفتند.
دوست دزد هم بلند شد و با دوست عارفش راه افتاد. در حین مسیر دوست عارفش را به خاطر محبوبیت و کردار نیکش ستود. او گفت: “شما شگفت انگیز صحبت میکنید. تاثیر زیادی روی اراده مردم گذاشتید و هزار درهم کمک خواستید اما دو برابر آن جمع شد».
عارف گفت: نمیدانم، بپرسم یا نه، کنجکاو هستم که بدانم چقدر پول اهدا کردید؟
دوست دزد پاسخ داد: راستش را بگویم؟! من چیزی ندادم!
عارف گفت: پس صحبت من در سخنرانی چه تأثیری داشت؟ من حتی نمیتوانستم تنها دوستم را تشویق کنم که برای یک هدف خوب کمک کند.
دوست گفت: نه اینطور نیست. وقتی چراغ خاموش شد، میخواستم مقداری پول از سبد بدزدم اما این کار را نکردم و این اثر گفتمان شما بود!
نتیجه: سخن خوب و توصیه های دلسوزانه اگر اثر مثبت نگذارد حتما جلوی مفاسد را خواهد گرفت.
عضو کانال کتاب شوید و سرانه مطالعه خودتان را بالا ببرید.
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡