سلام
صبح به خیر
امیدوارم هفته خوبی را آغاز و با موفقیت به پایان برسانید.
🌺 امیرالمومنین علی(ع) می فرماید:
عاقلترین مردم کسی است که
به عیبهای خویش بینا، و از عیوب دیگران نابینا باشد.
کانال کتاب را به دوستانتان معرفی کنید.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
📜حکایتهای پندآموز
روزی فقيری در خانه مرد ثروتمندی رفت تا درخواست صدقه کند.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشتِ در شنيد که مرد ثروتمند با خانواده خود سرِ یک چیزِ کم ارزش بحث می کند و می گوید: چرا آن چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را هدر داديد؟!
مرد فقير که اين را میشنود قصد رفتن میکند و با خود میگويد، صاحبخانه بر سر مالِ اندکی با اعضای خانوادهاش اين طور دعوا میکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقیری ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز میشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون میزند و فقير را جلوی خانه ميبيند.
از او میپرسد اینجا چه میکند؟ مرد فقير هم میگويد امید کمک از شما داشتم اما ديگر کمک نمیخواهم و شرح ماجرا میکند.
مرد ثروتمند با شنيدن حرفهای او، لبخندی میزند و دست در جيبش کرده و مقداری پول به او میبخشد و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار
نتیجه: محاسبه گر بودن ربطی به سخاوتمند بودن ندارد.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
☕️یک فنجان کتاب
از کتاب مناهج المعارف
مرحوم سید حسین خوانساری یکی از اساتید میرزای قمی است
این مرد بزرگ هرگز نماز شب و زیارت عاشورا و نماز جماعت را ترک نکرد و هرگاه به مسجد نمیرفت در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت میخواند
بسیار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات میورزید
و در اصلاح امور مسلمانها اهتمامی عجیب داشت
حاکم شهر خوانسار دستور داد مخصوص وی یک مسجد جامع ساختند که همیشه نماز جمعه و جماعتش در آن مسجد برپا میشد
📚مقدمه مناهج المعارف - سیمای فرزانگان ص۱۶۹
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🔮در محضر معصوم
امام على(ع):
گوش خود را به شنيدن خوبىها عادت بده.👂✅
و گوش به آنچه كه در صلاح تو نیست، مسپار.❌🗣❌
زيرا اين كار، دلها را زنگار مىزند🖤
و موجب سرزنش مى شود😓
متن عربی:
عَوِّدْ اُذُنـَكَ حُسْنَ الاِْسْتِماعِ
وَ لا تُصغِ اِلى ما لا يَزيدُ فى صَلاحِكَ استِماعُهُ
فَاِنَّ ذلِكَ يُصدِئُ الْقُلوبَ
وَ يوجِبُ الْمَذامَّ
📚غررالحكم، ح۶,۲۳۴
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
D1737363T13534990(Web)-mc.mp3
2.96M
🔮کتاب ترکیبی (سخنرانی)
□صلهرحم و مسائل پیرامون آن
○حجتالاسلام قرائتی
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت لایک کنید ♡
2_144189955938406025.pdf
1.48M
📚معرفی کتاب
📔سیری در سیره نبوی
✍🏼شهید مطهری
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت لایک کنید ♡
🚫بخشی از احکام صهیونیستهای جلّاد ازکتاب تلمود:
قسمت اول
▪️کتاب تلمود تعلیم دیانت و آداب یهود است و برای یهود هم ردیف تورات یا بالاتر از آن است.
💣آیا می دانید احکام ضدّبشری زیر، از در کتاب تلمود آمده است:
🧨هر چه غیریهودی دیدید به اندازهای که در توان شماست به قتل برسانید. اگرچنین امری در توان یک یهودی باشد و انجام ندهد مرتکب خلاف شده است🤯
😱به قتل رساندن مسیحی ثواب دارد. حال اگر کسی نمیتواند او را بکشد، حدّاقل مقدّمات قتل او را فراهم کند.
🌐چون یهود مساوی با عزّت الهیه هستند، تمامی دنیا و مافیها ملک آنان بوده و حقّ تسلّط کامل بر آن را دارند.
🦧تعدّی کردن به ناموس غیریهودی بلامانع است، زیرا کُفار مانند حیوانات هستند و حیوانات را زناشویی نیست.
😖یهودی حق دارد زنان غیرمؤمنه (زنان غیریهودی) را به غصب برباید و زنا و لواط با غیریهودی عقاب و کیفری ندارد.
📚کتاب تلمود
✍🏼حجّتالاسلام رحمتاللّه معظّمی
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
قسمت دوم(پایانی)
گفتیم نصوح، مالی که از راه گناه کسب کرده بود را در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از دست چوپانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهرهمند میشد.
روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او مینگریستند.
رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود.
از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم، او را ببینیم.
با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.
نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم.
تمام این مُلک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانهات بود که بر تو حلال و گوارا باد و از نظر غایب شد.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡