eitaa logo
کتاب
851 دنبال‌کننده
318 عکس
371 ویدیو
67 فایل
📗کتاب یار مهربان است با نامهربانی از کنار آن نگذریم و با کتاب رفیق باشیم🥰 این کانال شما را تشویق به کتابخوانی می کند 📌با ما همراه باشید مدیر محتوی👈🏻 @ah0053
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙داستان شب ۱- در زمانی که آقای بروجردی هنوز به قم نیامده و ساکن بروجرد بودند شنیدند که در آن شهر هنگام تشییع جنازه یهودیان بعضیها به طرف جنازه سنگ پرتاب میکنند. آقای بروجردی مردم را از این کار ناشایست نهی فرمودند ولی بعضی از مردم توجه نکردند و به این عمل ادامه دادند. آقای بروجردی گفتند هر وقت تشییع جنازه یک یهودی بود به ایشان اطلاع دهند. در اولین تشییع آقای بروجردی شرکت کردند و این باعث شد این سنت زشت سنگپرانی به کلی ترک شود. ۲- وقتی مسجد اعظم قم ساخته می‌شد قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام می دهد. معلوم شد شرکتی در خیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی است ولی ایشان زردشتی میباشد. موضوع را با آقای بروجردی مطرح کردند و ایشان فرمود: «زردشتی باشد، چه اشکالی دارد؟». آقای مهندس لرزاده که معمار مسجد اعظم بود، قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود مایل است با آقای بروجردی ملاقات کند. آقای لرزاده اجازه گرفته بود و ملاقات انجام شد. در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم و آقای بروجردی هم قبول کرده بود. در همین حال یکی از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: «آقا به ایشان بفرمایید مسلمان شود». آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوش‌هایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود. پس از مدتی آقای بروجردی فرمود: «من دعا میکنم خداوند از این صفا و اخلاص ایشان به ما هم عنایت بفرماید». پس از چندین سال چاه به تعمیر و بازسازی نیاز پیدا کرد و به همان شرکت مراجعه شد و معلوم شد آقای یگانگی مرحوم شده و پسرانش شرکت را اداره میکنند. قرار شد آنان برای تعمیر اقدام کنند. کار که انجام شد برای تسویه حساب رفتیم. معلوم شد مرحوم جمشید یگانگی در پرونده مربوط به مسجد اعظم قم یادداشت کرده که تا هر زمان این چاه تعمیراتی لازم داشت به طور مجانی انجام گردد. ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️در محضر معصوم 🍃امام باقر علیه السلام🍃 خدا اين دنيا را به نيكوكار و بدكار مى‌بخشد، اما ايمان را جز به برگزيدگانِ خَلقش نمى‌دهد. متن عربی: الإمام الباقر علیه السلام إنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا يُعْطِيهَا اللهُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ وَ لَا يُعْطِي الْإِيمَانَ إِلَّا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ. 📚 الکافی، ج2، ص215 ނގމ ♡
🦁حکایت‌های پندآموز مردی در روستا زندگی می کرد و برای کار شب‌ها به صحرا می‌رفت. شبی به صحرا رفت و در آن شبِ تاریک به حیوانی برخورد کرد. صحرا تاریکِ تاریک بود، مرد روستایی فکر کرد آن حیوان سگ است؛ با حیوان درگیر شد و بعد از درگیری‌های سخت، بالاخره حیوان را از پا در آورد و کُشت و از آنجایی که احساس کرد شاید پوستین این حیوان به کار بیاید، آن را به دوش انداخت و به سمت روستای خود راه افتاد. پس از اینکه به روستا وارد شد، از رفتار هم روستایی‌های خود بسیار شگفت زده شد! همه با تعجب به اونگاه می‌کردند! تا این‌که یکی فریاد زد، آهای مردم، این مرد یک شیر قوی هیکل شکار کرده! مرد روستایی که هنوز به حیوان روی دوش خود دقت نکرده بود، جا خورد و از شنیدن نام شیر غش کرد. مرد روستایی، نمی‌دانست حیوانی که به او حمله کرده، شیری قوی هیکل بوده. وقتی به هوش آمد، از او پرسیدند چی شده؟ چرا وقتی گفتیم شیر، غش کردی؟ مرد گفت: من نمی‌دانستم حیوانی که دیشب با آن مبارزه کردم، شیر بوده، من فکر کردم یک سگ شکاری است! ترس به دل راه ندادن رمز پیروزی و ترسیدن آغازِ شکست است. ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
هدایت شده از کتاب احکام
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 📜 فهرست کتاب های احکام دانش آموزی، دانشجویی، حوزوی و عمومی 📗 کلاس اول ابتدایی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/3 📗 کلاس دوم ابتدایی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/4 📗 کلاس سوم ابتدایی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/5 📗 کلاس چهارم ابتدایی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/6 📗 کلاس پنجم ابتدایی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/7 📗 کلاس ششم ابتدایی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/8 📗 کلاس هفتم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/10 📗 کلاس هشتم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/11 📗 کلاس نهم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/12 📗 کلاس دهم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/13 📗 کلاس یازدهم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/14 📗 کلاس دوازدهم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/15 📗 کتاب زندگی در پرتو احکام دین 💠 کتابی توصیفی، تحلیلی از احکام مناسب جهت بیان احکام در مساجد، مراکز آموزشی، فرهنگی و دانشگاهی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/18 📗 کلاس دهم رشته علوم و معارف اسلامی(طراحی شده)، ویژه پسران👇 https://eitaa.com/ketabahkam/25 📗 کلاس دهم رشته علوم و معارف اسلامی(طراحی شده)، ویژه دختران، همراه با احکام اختصاصی بانوان👇 https://eitaa.com/ketabahkam/26 📗 کلاس دهم رشته علوم و معارف اسلامی 💠 راهنمای معلم👇 https://eitaa.com/ketabahkam/34 📗 کلاس دهم رشته علوم و معارف اسلامی، ویژه پسران 🗞 متن خام بدون طراحی👇 https://eitaa.com/ketabahkam/35 📗 فقه ثقلین (جلد اول) 💠 ویژه حوزه و دانشگاه👇 https://eitaa.com/ketabahkam/39 🎤 بیان یک مسئله حلال و حرام برتر از ١٢٠٠٠ مرتبه ختم کامل قرآن👇 https://eitaa.com/ketabahkam/42 💠 معارفی از نماز 📚 دوره کامل پله های آسمانی ٢👇 https://eitaa.com/ketabahkam/59
👆🏻معرفی یک پست خوب از یک کانال خوب📚 @ketab0
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖲کتاب ترکیبی(سخنرانی) به دنیا راضی نشو؟! تُف بر ما اگر به یک خانه و دو تا ماشین و بچه و زن و کارخانه و ... راضی بشیم... 🎙استاد علی صفایی                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر معظم انقلاب: میدان میان غزه و اسرائیل نیست، بلکه میدان حق و باطل است وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً (اسراء 81) و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد، یقیناً باطل نابود شدنی است.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید     ♡
😈حکایت‌های شنیدنی درشهر بغداد زنی را دیدند که با سرعت در حرکت است. پرسیدند: این‌چنین با عجله به کجا می روی؟ گفت: به سوی حرم حضرت موسی بن جعفر(ع) می روم تا از او بخواهم پسرم را که به زندان افتاده آزاد شود. مردی از روی مسخره گفت: موسی بن جعفر خودش در زندان مرده است! چگونه می خواهی پسرت را آزاد کند؟ آن زن درهمان لحظه دست به دعا بر داشت وگفت: خدا یا!به حق آن کسی که در زندان کشته شد، قدرتت را برمن آشکار کن! درهمان لحظه دید پسرش از زندان آزاد شده و به سوی او می‌آید و کسی برای آن مرد خبر آورد که پسرت را گرفته و به زندان برده اند. ✍🏼شیخ عباس قمی 📚انوار البهیّه ص۳۲۰ ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
🌙داستان شب در روز گاران قدیم شاعری بود کم حوصله و حاضر جواب که مردم ز نیش زبان تندش در امان نبودند هر که او را ندا میداد و یا سوالی از او می پرسید فورا سوال او را با بیت یا ابیاتی از اشعارش پاسخ می گفت. بعنوان مثال اگر کسی از کنارش میگذشت و رسم ادب بجای نمی آورد و سلامش نمیکرد فورا او را میگفت: ◇ســلام ، نــــام خداونـد مهــربان باشد ◇و هر که نــام خدا بُـرد ، در امـان باشد ◇کسی که ذکر سلامش ببرده او از یـاد ◇ز نسل ما نبــوَد، بلکـــه از خــران باشد روزی از روز ها که مرد شاعر در حجره خویش نشسته بود که مردی غریب را دید که بسرعت به سمت وی می رفت ولی هر چه اندیشید او را بجای نیاورد. مرد غریبه با لبی خندان و لحنی شاد وارد حجره گشت و گفت: درود و سلام بر تو استاد بزرگ سالهاست که تو را ندیده ام بگو ببینم کجائی مرد؟ مرد شاعر که هنوز او را نشناخته بود طبق عادت خویش پاسخ داد: ◇آنقدر ، که ما بلهوس و سر به هوائیم ◇خود نیز بعیـــــد است بدانیـم کجائیم مرد بلا فاصله گفت : اختیار دارید این چه فرمایشی است ؟ شما بزرگ مائید. خوب بگو ببینم به چه کاری مشغولی رفیق؟ مرد شاعر گفت : ◇کار ما در این جهان ،چونان خران فربه است ◇بار شیطان می بریم و رزق یزدان می خـوریم مرد گفت اینها چه فرمایشاتی است استاد ، شما معدن کمالات هستید الحمدلله . و بعد گفت: بگذریم حال بگو ببینم دولت سرایت در کدامین محله است؟ شاعر گفت: ◇خــانه ی ما در سـرای کـاهلان دارد قــــرار ◇سست پیمانیم و از شیطان تلمّذ می کنیم مرد که داشت کم کم حوصله اش از جواب های مرد شاعر سر می رفت و به گمان آنکه شاعر قصد تمسخر او را دارد گفت: بهتر است منهم چیزی به او بگویم که تا جبران مافات بشود و سپس پرسید لا اقل بگو انشاءالله کی قصد عزیمت به دیار باقی داری؟ مرد شاعر هم گفت: ◇تا تو را نسپارمت بر مار و مور ◇کی توانم خود بیاندازم به گور مرد بسیار آشفته گشت و گفت: اصلا هر آنچه که در باره ات گفتم همه دروغ بود تو نه بزرگی و نه معدن کمالاتی بلکه شاعری دیوانه و احمقی که خوشم آمد اندکی با تو مزاح کنم . حال اگر باز جوابی داری بگو... شاعر گفت: ◇گویند هر آنکس ، به ســــرای تو در آید ◇فعلی ز تو دیدست ، که لابد خوشش آید ◇دریافتم اینک ز چه رو شــاد شــــــدی تو ◇دیــــوانه چو دیـــوانه ببینـــد خوشش آید ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا