eitaa logo
کتاب باز
2.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
123 ویدیو
1.6هزار فایل
❤️ ﷽ ❤️ #رمان #عاشقانه #استاد_دانشجو #جنایی #معمایی #تخیلی و...... بهترین رمان های جهان کامل داخل پی دی اف لف نده کلی کار داریم هنوز ☺️🙏 ارتباط با ادمین : @admin_for
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144189955738491516.pdf
2.23M
📕کتاب:پارک منسفیلد ✍🏻اثر: @ketabbuz
مدت‌ها پیش آموختم که نباید با خوک کُشتی گرفت؛ خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر از آن، اینست که خوک از این کار لذت می برد! @ketabbuz
سرنوشت، چیزی نیست جز واژه‌ای باشکوه برای نامیدن چیزی که از تغییرش ناتوانیم. وقتی زندگی به تو می‌گوید «چنین است»، تو سر تکان میدهی و اسمش را می‌گذاری سرنوشت. ‌ هیاهوی زمان @ketabbuz
روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی : توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها. خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد. خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات. خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم. خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی، خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی. ✍ @ketabbuz
‏• آدم‌های امن، چه کسانی هستند؟! آدم های امن، افرادی هستند كه همه چیز را می‌توانی بهشان بگویی و بدون اینکه قضاوت یا تحقیرت کنند، میتوانی کنارشان احساس بودن کنی... • اینها تا لباسی تازه تنت ببینند نمی‌پرسند از کدام مغازه خریدی؟ مارکش چیه؟ چند خریدی؟ می‌گویند: ‏چقدر قشنگه، بهت می‌آید، من عاشق این جنس ژاکتم. •از سفر که برگردی نمی‌پرسند با کی و چرا رفتی؟ اسم هتلش؟ چه‌قدر هزینه شد؟ می‌گویند :خوش گذشت؟ سرحال شدی؟ • دانشگاه قبول شوی، نمی‌پرسند شهریه‌اش چه قدره؟ وای چقدر دوره! می‌گویند چه رشته‌ای به سلامتی؟ این رشته بازار کار خوبی دارد، ‏اگر تلاش کنی. • مشغول کاری تازه‌ شوی، نمی‌پرسند حقوقت چه قدره؟ اسم شرکتش چیه؟ جایش کجاست؟ می‌گویند شغلت را دوست داری؟ صاحبکارت یا همکارهایت آدم‌های خوبی هستند؟ این‌جور شغل‌ها جای پیشرفت دارد... آدم های امنی باشیم... @ketabbuz
منِ واقعی چیست؟ همان چیزی است که تو هستی نه آن چیزی که دیگران از تو میسازند ...! 📕 ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد ✍🏻 @ketabbuz
مهم نيست فكر كنى چقدر آدم باحال با استعداد، تحصيل كرده و ثروتمندى هستى. رفتارى كه با ديگران دارى همه چيز رو درباره تو ميگه. 📕 ✍🏻 @ketabbuz
هاینریش بل با نام کامل هاینریش تئودور بل در 21 دسامبر 1917 در شهر کلن به دنیا آمد. والدین او، کاتولیک لیبرال بودند و همین موضوع باعث شد که بل در همان اوایل دوران کودکی با آرمان های انسان دوستانه آشنا شود @ketabbuz
پدرش یک کابینت ساز بود و احتمالاً گمان نمی‌کرد پسر کوچکش روزی یکی از بزرگان ادبیات جهان شود. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و دوران دبیرستان، هاینریش بل برای کار به یک کتاب‌فروشی رفت و هم‌زمان، در رشته‌ی مطالعات آلمانی و کلاسیک در دانشگاه کلن به تحصیل پرداخت.هاینریش در دوران مدرسه، برخلاف بسیاری از همکلاسی ها و هم سن و سالان خود، تحت تأثیر تبلیغات حکومتی قرار نگرفت و به «سازمان جوانان هیتلری» نپیوست. با این حال، بل در سال 1939 به منظور سپری کردن دوران سربازی به پیاده نظام ارتش آلمان فرستاده شد. @ketabbuz
با آغاز رسمی جنگ جهانی دوم، هاینریش بل برای خدمت فراخوانده شد و در طول جنگ، در جبهه‌های متعدد فعالیت کرد. دوران جنگ برای انسانی با روحیات هاینریش بل دورانی سخت و پرفرازونشیب بود. او در طول جنگ بارها مجروح و بیمار شد و در نهایت مدتی، تحت اسارت ارتش ایالات متحده‌ی آمریکا، به اردوگاه اسرا رفت. پایان جنگ برای هاینریش بل شروعی دوباره بود. او همراه با همسرش به شهر کلن، که در آن زمان به ویرانه تبدیل شده بود، بازگشت و در مغازه‌ی نجاری خانوادگی‌شان مشغول به کار شد. اما این شغل چندان باب طبع هاینریش بل نبود و او این کار را رها کرد. سپس، یک سال در اداره‌ی آمار، مسئولیت سرشماری خانه‌ها و ساختمان‌ها را برعهده داشت. اما سرانجام تصمیم گرفت نویسندگی را به عنوان شغل اصلی خود انتخاب کند و به روایت مشاهدات و تجربیاتش بپردازد. @ketabbuz
هاینریش بل نخستین رمان خود را با عنوان «قطار به‌ موقع رسید» در سال 1949 به چاپ رسانید. در آن زمان، او به عضویت گروهی به نام «گروه 47» درآمد که متشکل از نویسندگان پس از جنگ جهانی دوم در آلمان بود. هاینریش بل توانست در سال 1951 جایزه‌ی ادبی همین گروه را برای داستان «گوسفندان سیاه» دریافت کند. او در سال 1956 سفری به ایرلند داشت که کتاب «یادداشت‌های روزانه‌ی ایرلند» را نیز تحت تأثیر همین سفر نوشته‌ است. @ketabbuz