.
این کتاب حرف کلی که میزنه این هست که شما نمیتونید با دیکته کردن و توضیح ساده و تقلید مفاهیم در این دوره تربیت کنید و نتیجه عکس میده...
یعنی علاوه بر اینکه نتیجه نمیده ، نفرت انگیز میشه برای فرزند شما...
پس باید طبق اصولش جلو برید...
حالا اصولش چیه ؟🤔
داخل کتاب کامل توضیح داده...😊
چرا من نمیگم ؟
به دوعلت:
یکی اینکه شما دیگه نمیرید کتاب روبخونید
دوم اینکه نمیتونم در مقام استاد مطالب رو بازگو کنم و مطلب ممکنه باعث کج فهمی و خرابی محتوا بشه...
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عاشقی که عابد شد
#سیر_و_سلوک
کتاب قانون غر زدن ممنوع📚
برشی از کتاب 👇
سهشنبه بود و آرزو مثل تکتک روزهای سال گذشته، با اکراه به دفتر کارش رفت. درحالیکه به زمین چشم دوخته بود از نگهبانی گذشت و وارد آسانسور شد؛ پس از بسته شدن در آسانسور، چند سیلی به خودش زد. قهوه صبحش جواب نداده بود و سرحال نبود. دیرش شده بود و خدا را شکر همه کارمندان زودتر آمده بودند و به همین خاطر، آسانسور خالی بود. دیشب، بازهم بیخوابی به سرش زده بود، و سرش داشت از درد منفجر میشد، چشمهایش پفکرده بود و بدتر از همه ... دلش شکسته بود.
او مسیرهای مختلفی که میتوانست بدون دیده شدن، از آسانسور تا دفترش برود را بررسی میکرد و با خود گفت:
«اگر اوضاع از این بدتر شود، به سیم آخر میزنم.»
او هنوز آمادگی حرف زدن با کسی را نداشت و تا زمانی که بتواند بدون گریه، گفتگوی عادی با کسی داشته باشد، نمیخواست کسی را ببیند. از این گذشته، او معاون بخش منابع انسانی شرکت ایی. زیی تِک (EZ Tech) بود و بههرحال طولی نمیکشید که یکی از کارمندان برای حرف زدن، گله و شکایت یا مطرح کردن مسائل و مشکلاتش، به دفتر او بیاید. او، مدیر، روانشناس، میانجی و سطل زباله بخش بود. این کارها جزو شرح وظایف این شغل بود و آرزو، آنها را پذیرفته بود.
👇
او واقعاً دوست داشت که به دیگران کمک کند؛ ولی این اواخر، گوش دادن به مشکلات آنها برایش عذابآور شده بود. وقتی حرف میزدند، آرزو فقط به مشکلات خودش فکر میکرد. حرفهایشان را میشنید ولی با خود میگفت:
«اگر آنها از مشکلات من خبر داشتند؛ اگر درباره زندگیام چیزی میدانستند. اگر میدانستند. ...»
#قانون_غر_زدن_ممنوع
#روانشناسی
کتاب بخواهید تا به شما داده شود📚
برشی از کتاب 👇
همه ما بر این اساس پا به دنیا گذاشتهایم که به سعادت برسیم. سعادت در هر چیزی وجود دارد. کشف سعادت در زندگی کار سختی نیست. کافیست به خودتان و دنیایی که در آن زندگی میکنید، کمی فرصت دهید. اگر از درون احساس خوشبختی کنید، آن وقت دنیای بیرون شما هم فقط چیزهایی را سر راهتان قرار میدهد که از وجودش احساس سعادت کنید. باید به تدریج به وجود مقدس درونی خود پیببرید. هر چیزی که در زندگی دارید و هر روز سر راه شما قرار میگیرد را کنار هم بچینید. آیا قطعات این پازل به درستی در کنار هم قرار میگیرند؟ آیا با هم همخوانی دارند و شما از بودن این قطعات در کنار هم احساس خوبی دارید؟ یادتان باشد که در این دنیا فقط باید به سمت جلو حرکت کنید. اگر میبینید که در جایی ماندهاید و با وجود زحمتی که میکشید، تغییری در وضعیت شما رخ نمیدهد، بدانید که باید در وقایع زندگی خود دست ببرید. افرادی را کنار بگذارید، در موقعیتهای بهتر، انسانهایی را ببینید که با هدف شما هماهنگ هستند و به جای اینکه سد راهتان شوند، شما را به سمت جلو هُل میدهند. علت بودن شما در این دنیا داشتن احساس خوشحالی حقیقی است. تنها هدف این نیست که در این زندگی پیشرفت کنید. چه بسا انسانهایی هستند که با کار و تلاش در همه زمینهها پیشرفت خوبی داشتند، اما هرگز خوشحال نبودند و به سعادت نرسیدهاند. وقتی با درون خود و روحیات خود هماهنگ باشید و در جهت رضایت درونی کاری انجام دهید، هم پیشرفت میکنید و هم از زندگی خود احساس رضایت خاطر خواهید کرد.
#بخواهید_تا_به_شما_داده_شود
#روانشناسی
کتاب روح افسار گسیخته 📚
برشی از کتاب 👇
«هشیاری یکی از رازهای بزرگ زندگیه و انرژی درونی یکی دیگه از رازهای بزرگ در زندگیه. واقعاً حیفه که دنیای امروزی به قوانین انرژی درونی توجه کمی داره. انرژی بیرون رو مطالعه میکنیم و برای منابع انرژی ارزش زیادی قائلیم اما به انرژی درون اهمیت نمیدیم. افراد در زندگیشون، فکر، احساس و رفتار میکنن بدون اینکه بدونن چه چیزی باعث این فعالیتها میشه.
واقعیت اینه که هر حرکت بدنتون، هر احساسی که دارید و هر فکری که از ذهنتون میگذره، مصرف انرژیه. همونطور که هر چیزی که در بیرون، در جهان فیزیکی اتفاق میافته، نیاز به انرژی داره، همه چیزایی که در درون اتفاق میافتن هم نیاز به مصرف انرژی دارن. برای مثال، اگه روی فکری تمرکز کنیم و فکر دیگهای مداخله کنه، باید نیروی مخالف رو ایجاد کنیم تا با فکر مداخلهکننده مبارزه کنیم. اون نیروی مخالف هم نیاز به انرژی داره و میتونه خستهتون کنه.»
#روح_افسار_گسیخته
#روانشناسی
کتاب انگیزه📚
برشی از کتاب👇
«روى جلد کتاب حاضر دوندهاى را مشاهده مىکنید و این تصادفى نیست. دو مىتواند همهى عناصر رفتار نوع آى را دربر داشته باشد. دو به جایى وابسته نیست، مبتنى بر آزادى عمل است. به شما اجازه مىدهد براى رسیدن به خبرگى تلاش کنید و کسانى که از دویدن دست برنمىدارند و بیش از هر چیزى از آن لذت مىبرند، اغلب به سمت هدف یا آرمانى بزرگتر محک زدن محدودیتهاى خود یا حفظ تندرستى و سرزندگى قدم برمىدارند. براى اینکه روح انگیزهى درونى را از دفتر کار و کلاس درس به درآورید و به قلمروى دیگرى از زندگىتان بیاورید، چهار توصیه براىتان داریم تا بهشیوهى نوع آى خود را متناسب و روى فُرم نگه دارید.
براى خود هدف تعیین کنید. زیر بار برنامههاى ورزشى قالبى و سفت و سخت نروید. برنامهاى متناسب با نیازها و سطح آمادگى جسمانى خود خلق کنید. (مىتوانید در این مورد از فردى حرفهاى مشورت بگیرید، اما یادتان باشد که تصمیم نهایى با شماست.) انتخاب هدفهاى درست به همان اندازه اهمیت دارد.
دستگاه دوى درجا را دور بیندازید. البته اگر دستگاه دوى درجا را بهراستى دوست دارید، حرفى نیست. اگر رفتن به باشگاه مثل این است که مىخواهید کوه بکنید، شکل دیگرى از ورزش را که از آن لذت مىبرید انتخاب کنید؛ ورزشى که بتواند آن لحظههاى خلسهآور سَیَلان را در شما تولید کند.
#انگیزه
#روانشناسی
کتاب ادراک زندگی📚
برشی از کتاب 👇
«بخش ۱: انسانشناسی حسی و تاریخ حسی
چرخش حسی در تاریخ و انسانشناسی از دههٔ ۱۹۸۰ آغاز میشود، گرچه در دهههای گذشته پیشدرآمدهایی به حسها در ادبیات انسانشناختی و تاریخی وجود داشته است. مثلاً کلود لویـ استراوس در ذهن وحشی (۱۹۶۲) ایدهٔ «علم ملموس» را مطرح کرد یعنی علم «کیفیتهای قابل لمس» به عنوان مشخصهٔ نظامهای طبقهبندی جوامع سنتی در مقابل انتزاعهای فیزیک مدرن. او در خام و پخته (۱۹۶۴) به دنبال کشف «رمزهای حسی» در اسطورهٔ سرخپوستان امریکایی است. تحلیل تصویرسازی حسی نیز در رویکرد مارگارت مید و رودا متراکس (۱۹۵۷) نسبت به مطالعهٔ فرهنگ اساسی بود (نک: هاوز، ۲۰۰۳: فصل ۱).
در مورد تاریخ پیشروان چرخش حسی عبارت بودند از جوهان هزینگا و لوسین فور. هزینگا در خزان قرون وسطا (۱۹۱۹) نه تنها به دنبال انتقال «تجربهٔ تاریخی»، به دنبال «حس کردن تاریخی» از دورهٔ قرون وسطا هم بود. او ملهم از ژانر ادبی هلندی به نام حسّاسیتگرایی بود (نک: انکرسمیت، ۲۰۰۵: ۱۱۹ـ ۱۳۹). فور (۱۹۴۲) در انتهای کار کلاسیک خود در خصوص ذهنیت فرانسهٔ قرن شانزدهم نشان داد که قرن شانزدهم نسبت به بوها و صداها هشیارتر از ظاهرها بود و تا جایی پیش رفت که بگوید «مجموعههای جذابی از مطالعات میتوانند دربارهٔ اصول حسی اندیشه در دورههای مختلف انجام شوند» (نیز نک: کلسن، ۲۰۰۱).»
#ادراک_زندگی
کتاب کار عمیق📚
بخشی از کتاب👇
اقتصاددانی به نام شروین روسن، در مقالهای که در سال ۱۹۸۱ منتشر کرد، به بررسی زیربنای ریاضی این بازارها که در آنها «برنده صاحب همهچیز میشود» پرداخت. او برای این کار، در فرمولهایش متغیر q را به عنوان استعداد یا کیفیت و به عنوان عاملی با «جایگزینی ناقص۴۰»، مدلسازی کرد و آن را به این صورت توضیح داد:
«گوش دادن پیدرپی به خوانندگانی در سطح متوسط و آهنگهای متوسط، روی هم جمع نمیشوند و تبدیل به اجرایی منحصربهفرد و عالی نمیشوند.» به عبارت دیگر، استعداد، کالا نیست که بتوانید به صورت عمده خریداری کنید و آنها را برای رسیدن به سطوح مورد نیاز با هم ترکیب کنید: فقط برای بهترین بودن، پاداش وجود دارد. بنابراین، اگر در بازاری هستید که مصرفکننده، به همه بازیگران آن دسترسی دارد و ارزش q هر فرد مشخص است، بنابراین، این مصرفکننده بهترین را انتخاب خواهد کرد. حتی اگر مزیت داشتن استعداد برتر، در مقایسه با استعداد بعدی در رتبهبندی مهارتها، کوچک باشد، فوق ستارهها هنوز هم بخش عمدهای از بازار را جذب خواهند کرد.
#کار_عمیق
#مدیریت_و_کسب_و_کار
#موفقیت_و_خودیاری
کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید📚
برشی از کتاب👇
این تلههای زندگی هستند که مشخص میکنند ما چطور فکر کنیم، احساس کنیم، عمل کنیم و آنها را به دیگران نیز منتقل کنیم. آنها موجب بروز احساسات قدرتمندی همچون خشم، ناراحتی و اضطراب میشوند. حتی زمانی که «ظاهرا» همه چیز داریم (موقعیت اجتماعی، یک ازدواج ایدهآل، احترام افرادی که با ما صمیمی هستند، موفقیت شغلی)، اغلب طعم شیرین زندگی را نمیچشیم و یا نسبت به موفقیتهایمان باور نداریم.
#زندگی_خود_را_دوباره_بیافرینید
#روانشناسی
کتاب منتظر📚
درباره این کتاب👇
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در کتاب منتظر زندگینامه و خاطرات جانباز شهید «محمود رفیعی» را شرح داده است.
محمود رفیعی متولد ۱۳۴۲ در روستای چوبیندر قزوین بود که در سال ۱۳۶۲، زمانی که دشمن برایش کمین کرده بود و بعد از شهادت شماری از دوستانش، مورد اصابت گلولههای متعدد و حتی تیر خلاص دشمن قرار گرفت. در این واقعه رزمندگان جسد محمود رفیعی را به سردخانهٔ شهدا انتقال دادند، اما بعد از چندین رزمندگان متوجه زنده بودنش شدند و او با ترکشهای فراوانی که در بدن ۳۰ سال دیگر به زندگی ادامه داد.
او دکترای ادبیات فارسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه «علامه طباطبائی» بود که در ۲۳ مهر ماه ۱۳۹۲، پس از ۳۰ سال تحمل درد ترکشهای آهنی در بدن، از دنیا رفت. پیکر این شهید در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
#منتظر
«بنده یقین دارم که دکتر رفیعی یکی از اولیاء الله ناشناخته در روزگار ما بود. من که ده سال با او همکار بودم، چیزهای بسیاری مشاهده کردم و آنچه را که قابل مکتوب کردن است بیان میکنم.
استاد یک انسان عاشق بود، عاشقانه برای خدا زحمت میکشید و کار میکرد. در محل کار به بیت المال و حق الناس بسیار اهمیت میداد.
او برای بیشتر کارکنان اداره و حتی اساتید حلال مشکلات بود. با آن بدن مجروح که حتی تا روزهای آخر درد میکشید، به فکر حل مشکلات مردم بود. مختصر پولی که بابت جلسات سخنرانی به او پرداخت میشد، صرف امور خیریه میکرد.
هر کسی در اداره مشکل مالی داشت حتی برخی کارکنان شرکتی، به دکتر رفیعی مراجعه میکردند.
#منتظر
#دفاع_مقدس
کتاب پسرک فلافلفروش📚
درباره این کتاب👇
کتاب پسرک فلافل فروش، زندگی محمدهادی ذوالفقاری را روایت میکند.
در کتاب حاضر که به بخشهای متعددی تقسیم و بخشبندی شده است، روایتهایی را از دوستان این فرد و خانوادهٔ وی میخوانید.
وصیتنامهٔ این فرد نیز، به همراه بخش ضمائم و تصاویر، در انتهای کتاب قرار دارد.
برشی از این کتاب👇
«سهشنبه بود. من به جلسهٔ قرآن رفته بودم. در جلسهٔ قرآن بودم که به من زنگ زدند. پرسیدند خانهای؟ گفتم: نه.
بعد گفتند: بروید خانه کارتان داریم.
فهمیدم از دوستان هادی هستند و صحبتشان دربارهٔ هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند.
من سریع برگشتم. چند نفر از بچههای مسجد آمدند و گفتند هادی مجروح شده.
من اول حرفشان را باور کردم. گفتم: حضرت ابوالفضل (ع) و امام حسین (ع) کمک میکنند، عیبی ندارد. اما رفتهرفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت همسایهها آمدند و مادر دو تن از شهدای محل مرا در آغوش گرفتند وگفتند: هادی به شهادت رسیده......
#پسرک_فلافل_فروش
#دفاع_مقدس
امشب چند تا کتاب در مورد تاریخ ایران معرفی میکنیم
پس با ما همراه باشید😉🍀
کتاب قصه دلبری📚
درباره کتاب👇
کتاب قصهی دلبری، روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیاتهای تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت میکرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو میکند. او با ماجراهایی که در دانشگاه داشتند کتاب قصه دلبری را آغاز میکند و از خواستگاریهای پی در پی او میگوید. تا به زمانی که میرسد که نظرش عوض میشود و تصمیم میگیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد.
#قصه_دلبری
#تاریخ_معاصر_ایران
آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست. آن دفعه را خودخوری کردم. دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم، بلندبلند اعتراضم را به بچهها گفتم. به در گفتم تا دیوار بشنود، زور می زد تا جلوی خندهاش را بگیرد. معراج شهدای دانشگاه انگار ارث پدرش بود.هر موقع میرفتیم، با دوستانش آنجا میپلکیدند. زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم:« بچهها، بازم دار و دسته محمدخانی!»
بعضی از بچههای بسیج با سبک و سیاق و کار و کردارش موافق بودند، بعضی هم مخالف، معروف بود به تندروی کردن و متحجر بودن. از او حساب میبردند، برای همین ازش بدم میآمد. فکر میکردم از این آدمهای خشک مقدس از آن طرف بام افتاده است. آنهایی که با افکار و رفتارش موافق بودند می گفتند: «شبیه شهداست، مداحی میکنه، میره تفحص شهدا!».
#قصه_دلبری
#تاریخ_معاصر_ایران
کتاب از بحران تا فروپاشی📚
درباره این کتاب 👇
کتاب از بحران تا فروپاشی را کتاب کوچک و سادهفهمی دانستهاند که هم تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی معاصر جهان محسوب میشود و هم میتواند جعبهٔ ابزاری بسیار کاربردی برای تحلیل و بررسی جنبشهای انقلابی و اعتراضی دیگر از جمله جنبشهای مختلف در ایران از مشروطه تا امروز باشد.
برشی از این کتاب👇
«فلسفهی اقتصادی کتاب سبز نیز نفی سرمایهداری رقابتی و تأکید بر نقش دولت و تعاونیها بود. هرچند در سال 1979، سرهنگ قذافی از سمت خود در کنگرهی عمومی خلق کناره گرفت و تنها بهعنوان رهبر و راهنمای انقلاب شناخته میشد، اما در عملْ شبکهی کنگرههای خَلقی پوستهی حاکمیت و قدرت را تشکیل میدادند. درحالیکه هستهی اصلیِ قدرت در شوراهای فرماندهی انقلاب، کمیتههای انقلابی، نیروهای شبهنظامی و دادگاههای انقلابی نهفته بود. از سوی دیگر، کوشش قذافی برای صدور انقلاب و یاری رساندن به جنبشهای انقلابی ضدغربی بحرانی در روابط خارجی آن کشور ایجاد کرد که به نظامیسازیِ بیشترِ کلِ سیستم سیاسی و غلبهی نیروهای شبهنظامی و خلقی انجامید.»
#از_بحران_تا_فروپاشی
#تاریخ_معاصر_ایران
کتاب آذرمیدخت📚
درباره کتاب
فواد فاروقی کتاب صوتی آذرمیدخت زندگینامهٔ آخرین پادشاه زن ایران را در قالب یک رمان تاریخی روایت کرده است. «آذرمیدخت» که در شاهنامه از او به نام «آزرم» یاد شده، دختر آخرین شاه ایران، خسروی دوم یعنی همان خسرو پرویز و آخرین ملکهٔ زن ایران باستان بود. تاریخنگاران او را زنی «بنشسته بر تخت، پیراهن گلدوزیشده به رنگ سرخ و شلواری به رنگ آسمان به تن، در دست راستش تبرزینی زرین و در دست چپش شمشیری ظریف گرفته» معرفی کردهاند. بسیاری از تاریخنگاران بر این عقیده هستند که او زنی بسیار زیبا و دادگر بوده است.
برشی از کتاب
«نالایقان خوشخدمتی پیشه میکنند تا با انجام کارهایی که به چشم آید، عدم شایستگیشان را برای انجام کارهای مهم بپوشانند. فرمان گشتاسب برده، این موقعیت را برای آنان فراهم آورد. تکاپویی در میان جلادان و همدستانشان پدید آمد. آنان نگذاشتند حتی دقایقی چند وقت از دست برود. شتابان تنی چند از جلادها سفرهی چرمین را در برابر جایگاه شاه ستمگر ساسانی گستردند تا جزئیات کار مردی که میخواست همسر نازنینش را سر ببرد کاملاً در دیدرس گشتاسب برده، پوراندخت و آذرمیدخت قرار گیرد. هنوز از دو سر بریدهای که در مقابل جایگاه بر زمین نهاده بودند گهگاه خون چکه میکرد و به خورد زمین میرفت. به بیان بهتر، به جای خون، خونابه از سرهای بریده جریانی بس آهسته داشت. خونابه از کنار لبان دو محکوم ستمدیده میتراوید، از کنار خونهای خشکیده بر لبان و چانهی محکومان راه سرازیری پیش میگرفت و میگذشت تا قطرهقطره به ناحیهی گلوگاه برسد و از محل بریدگی بگذرد بر زمین بریزد.»
#آذرمیدخت