💠 محدثین صحیحنگار و جامعنگار در اصحاب ائمه علیهم السلام
🔸 در زمان احمد بن محمّد بن عیسی و احمد بن محمّد بن خالد دو گرایش حدیثی داریم. یکی گرایش محدّثینی که «صحیحنگار» هستند و فقهای آن دوره میباشند که رأس آنها احمد بن محمّد بن عیسی است که هم گرایش فقیهانه دارد و هم صحیحنگار است.
▪️ گروه دیگر «جامعنگار» هستند که احمد بن محمّد بن خالد برقی جزء این گروه است.
اینها گرایش فقهی به آن معنا ندارند. مثلاً وقتی محاسن برقی را با کتابهای امثال سعد بن عبدالله و احمد بن ادریس مقایسه کنیم. کتابهای سعد بن عبدالله و احمد بن ادریس به ترتیب ابواب فقهی است و گرایش فقهی دارند و صحیحنگارند. امّا محاسن احمد بن محمّد بن خالد برقی ترتیبش به ترتیب کتب فقهی نیست و احادیث را به عنوان یک فقیه تبویب نکرده است. نظرش هم در جمعآوری احادیث «یروی عن الضعفاء و یعتمد المراسیل» است و مقیّد نیست حتماً روایات صحیحه را تنظیم نماید.
محمّد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری هم در همین گرایش حدیثی قرار دارد. کتاب نوادر الحکمة وی هم، ترتیب فقهی ندارد.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سید محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۲۵ شهریور ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 عدم نیاز بررسی سندی طرق به کتب
این بحث مهم در رجال وجود دارد که آیا طرق به کتب نیازمند بررسی سندی است یا خیر؟
به عنوان نمونه شیخ طوسی در مشیخه تهذیب یا فهرست، طریق به کتب و روایات احمد بن محمّد بن خالد را ذکر کرده است. آیا اعتبار روایتی که شیخ طوسی از او نقل می کند، وابسته به اعتبار طریق به او در فهرست و مشیخه است؟
🔸 این بحث در رجال به عنوان «اعتبار نقد طرق و مشیخه»، مورد بحث قرار گرفته است. بحث نقد طرق و مشیخه چند محور دارد که «طرق به کتب»، بحث حاضر ماست.
▪️در بحث نیازمند بودن طرق به کتب به بررسی سندی، سه قول اصلی وجود دارد:
۱. نیازمند به بررسی سندی است مطلقاً. این قول را مرحوم آیت الله خویی قائل بوده و مطابق آن مشی کرده است.
۲. نیازمند به بررسی سندی نیست مطلقاً. (نظر مختار)
۳. تفصیل بین کتب مشهوره و غیر مشهوره. این قول از مرحوم آیت الله بروجردی نقل شده است، که صحّت انتساب این قول به ایشان، برای بنده روشن نیست.
به طور نمونه، کتاب علی بن حسن بن فضّال، از کتب مشهوره و جزء معروفترین کتب طائفه امامیّه میباشد که جزء کتب درسی بوده است. بنا بر نظر منسوب به آیت الله بروجردی، برای طریق به این کتاب، بررسی سندی لازم نیست.
💠 قول مختار قول دوم است، و به نظر ما طرق به کتب، مطلقاً نیازمند بررسی سندی نیست، زیرا بسیاری از طرق به کتب که در مشیخهی تهذیب و فهرست شیخ طوسی نقل شده، اجازاتی است که علما دادهاند و این اجازه، صرفاً کبری کلّی است که استاد به شاگرد اجازه میدهد که «روایاتی که انتساب آن به من برای تو ثابت شده است را میتوانی از من نقل کنی».
صغری این اجازه، توسّط شاگرد احراز شده است و با فرض شهادت دادن شاگرد به إسناد روایت به استاد، اعتماد به شهادت شاگرد، در اعتبار روایت کافی است.
مثلاً احمد بن محمّد بن عیسی با واسطه به شیخ طوسی اجازه داده است که روایاتی که برای شیخ طوسی احراز شده که روایت وی است را نقل کند. در این اجازه، احمد بن محمّد بن عیسی تضمین نمیکند که روایت منقول توسّط شیخ طوسی روایت احمد بن محمّد بن عیسی است، بلکه شیخ طوسی با آغاز کردن سند با احمد بن محمّد بن عیسی، إخبار میکند که این روایت، روایت او است.
✳️ مطابق تتبّع صورت گرفته، مراد از این که شیخ طوسی روایت را، روایت احمد بن محمّد میداند، این است که به طریقی که برای شیخ طوسی اختلافی نیست، روایت احمد بن محمّد بودن احراز شده است. پس طریق موجود در مشیخه یا فهرست، دخالتی در إسناد روایت به احمد بن محمّد بن عیسی نداشته و شهادت شیخ طوسی، إسناد روایت به احمد بن محمّد و اعتبار این إسناد را اثبات میکند.
🔰 در نتیجه، هرجا شهادت شیخ طوسی وجود داشته باشد، چه راوی مشهور بوده و چه راوی مشهور نباشد، اعتبار إسناد روایت به راوی اثبات میشود.
ما در سابق همین سخن را در کتاب کافی نیز تطبیق میکردیم، امّا به علّت وجود اشکالاتی، این بیان در کافی تطبیق نمیشود. بحث حاضر، در طرق مشیخه و فهرست که طرق کلّی است و شیخ طوسی به اعتبار طریق به راوی، شهادت میدهد، تطبیق میشود. نکتهی بحث نیز این بود که با تتبّع گستردهی صورت گرفته، به این نتیجه میرسیم که طرق حذف شده توسّط شیخ طوسی، مسلّم الاعتبار است.1️⃣
💠 یکی از شواهد بر ارزش نداشتن طرق به کتب، همین رفتار شیخ طوسی است که ایشان بدون اشاره، طرق به کتب را حذف کرده یا تعویض سند می کند و حذف طریق به کتاب و تعویض سند، در میان قدما شایع و مرسوم بوده است. به عنوان نمونه مرحوم شیخ صدوق تمام روایات باب المزار «ثواب الأعمال» را از «کامل الزیارات» اخذ کرده ولی در هیچ یک، اشاره ای به اخذ از کامل الزیارات نکرده است.
——————————————————————————-
1️⃣ در جواب این اشکال که «شهادت شیخ طوسی، شهادت در موضوعات بوده و در موضوعات، شهادت عدل واحد اعتبار ندارد.»
میگوییم: هر چند شهادت شیخ طوسی واحد است و شهادت عدل واحد در موضوعات معتبر نیست، امّا در این موارد به علّت انسداد صغیر، قائل به اعتبار شهادت میشویم.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۲۷ شهریور ۱۳۹۸
همچنین ر.ک: درس خارج فقه، تاریخ: ۳۰ شهریور ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 یکی از راههای اعتبار بخشی به روایات ضعیف
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ، عَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ كَانَ لَهُ عَذْقٌ وَ كَانَ طَرِيقُهُ إِلَيْهِ فِي جَوْفِ مَنْزِلِ ...» (الکافی: ۸/۲۹۴/۵)
در سند این روایت، «بعض اصحابنا» وجود دارد که باعث ارسال و تضعیف سند میشود.
✳️حاج آقای والد (آیت اللّه شبیری زنجانی) نظرشان بر این است که اگر دو روایت مشابه (یکی ضعیف السند و دیگری صحیح السند) با تفاوت اندک داشته باشیم که انگیزه عقلایی در جعل و اضافه کردن این تفاوتها وجود نداشته باشد، نقل ضعیف نیز مانند نقل صحیح اعتبار پیدا میکند، زیرا الغای احتمال خطا، به علّت اصل عقلایی ضابط بودن و عدم خطاست، و تفاوتی بین ثقه و غیر ثقه در آن وجود ندارد، و همانگونه که اصل عدم خطا در ثقه جریان دارد، در غیر ثقه نیز جاری است.
🔸 پس تنها کاری که ادلّه حجّیّت خبر واحد انجام میدهد، الغای احتمال تعمّد کذب است. حال اگر در موردی، احتمال تعمّد بر کذب - ولو با توجّه به مقایسه روایت با روایت صحیح - منتفی باشد، از نظر عقلایی اعتبار روایت ثابت میگردد.
▪️با معتبر شدن روایت ضعیف، بین این روایت و روایت صحیح، تعارض رخ میدهد، زیرا با تعارض دو روایت در جزئیات، علم به تحقّق خطا در یکی از نقلها ایجاد میشود و دلیلی نداریم که خطا را به خصوص یکی از این دو روایت اختصاص دهیم.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 مناشیء سقط در سند روایات
۱- تعلیق
یکی از نکاتی که در موارد متعدّدی منشأ سقط میشود، تعلیق سند به اعتماد سند قبل است. به فرض، طریق کلینی این گونه بوده است: «عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محّمد، عن الحسن بن محبوب» و در روایت بعدی بیان کرده است: «أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب»؛
این روایت دوم تعلیقی بوده و به اعتماد سند قبلی، «عدّة من أصحابنا» از صدر سند افتاده است.
🔹 در موارد متعّددی اتّفاق افتاده که شیخ طوسی با مراجعه به کتاب کافی، توجّه به تعلیق سند نکرده و «أحمد بن محمّد» را در صدر سند دیده، و «محمّد بن یعقوب» را در صدر سند آورده، و سند این گونه شده است: «محمّد بن یعقوب، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب»، به خصوص در مورد «أحمد بن محمّد» خصوصیّتی دارد که موجب طبیعیتر شدن این اشتباه است. آن خصوصیّت این است که کلینی، هم در مشایخ مستقیمش «أحمد بن محمّد» وجود دارد، و هم در مشایخ با واسطه او «أحمد بن محمّد» وجود دارد. همین نقل مستقیم «محمّد بن یعقوب»، منشأ اشتباه در برخی از موارد شده است. هر چند در غالب موارد، شیخ طوسی صحیح رفتار کرده و سندهای تعلیقی را دقّت کرده است.
در مقدّمه منتقی الجمان نیز اشاره شده است که منشأ وقوع سقط در بسیاری از مواقع، به جهت دقّت نکردن به تعلیقات در سند است.1️⃣
۲- تفسیر ناصحیح از «بهذا الإسناد»
بنده اضافه میکنم که گاه منشأ سقط، تفسیر ناصحیح از «بهذا الإسناد» است. فرض کنید: روایت اوّل با این سند وارد شده است: «عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب» و بعد از آن بیان شده: «و بهذا الإسناد، عن ابن ابی عمیر» مراد از «بهذا الإسناد»، «عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد» است، حال اگر تصوّر شود مراد از «بهذا الإسناد»، خصوص «عدّة من أصحابنا» است، «أحمد بن محمّد» از سند سقط خواهد شد.
۳- تشخیص اشتباه مرجع ضمیر
یکی از مناشیء سقط، تشخیص اشتباه مرجع ضمیر است. مثلاً در سند اوّل وارد شده: «عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب» و در سند بعد آمده است: «عنه، عن معاویّة بن عمار»، در اینجا «عنه» به «الحسن بن محبوب» برمیگردد، حال اگر به اشتباه، ضمیر به «أحمد بن محمّد» بازگشت داده شود، «الحسن بن محبوب» از سند سقط خواهد شد.
————————————————————-
1️⃣ منتقی الجمان: ج۱، ص۲۴-۲۵: «فاعلم أنّه اتّفق لبعض الأصحاب توهّم الانقطاع في جملة من أسانيد الكافي، لغفلتهم عن ملاحظة بنائه لكثير منها على طرق سابقه، و هي طريقة معروفة بين القدماء، و العجب أنّ الشيخ رحمه الله ربما غفل عن مراعاتها، فأورد الإسناد من الكافي بصورته، و وصله بطريقه عن الكليني من غير ذكر للواسطة المتروكة، فيصير الإسناد في رواية الشيخ له منقطعاً، ولكن مراجعة الكافي تفيد وصله، و منشأ التوهّم الذي أشرنا إليه فقد الممارسة المطّلعة على التزام تلك الطريقة، فيتوقّف عن القطع بالبناء المذكور ليتحقّق به الاتّصال و ينتفي معه احتمال الانقطاع.»
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱۰ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 سلسله مطالبی پیرامون احادیث مرسل
قسمت اوّل: عوامل موجب استعمال تعبیر «بعض أصحابنا»
🔸 عامل اوّل: در مقام نقد بودن
یکی از عوامل استعمال تعبیر «بعض أصحابنا» این است که متکلّم در مقام نقد مطلب منقول است، و برای احترام، نام ناقل را نمیبرد.1️⃣ در این موارد، نام نبردن به علّت احترام است و مطلب حاجی نوری در این که مراد از «بعض أصحابنا»، بعض زعما و بزرگان است، مطلب صحیحی است.2️⃣
———————————————————-
1️⃣ آقای بیگدلی میگفت: ما نزد حاج شیخ عبدالحسین وکیلی از شاگردان آیت الله بروجردی درس میخواندیم. ایشان پیش از درس آیت الله بروجردی به ما درس میداد و درس را تا شروع شدن درس آیت الله بروجردی ادامه میداد. همین باعث میشد که ما در بین جمعیّت شاگردان مرحوم بروجردی قرار بگیریم و به همین دلیل درس ایشان را گوش میدادیم. در یکی از روزها، آقای بروجردی مطلبی را بدون نام بردن عالمی نقل کرده و در مقام اشکال به آن بودند. یکی از شاگردان میگوید: مراد شما سیّد مرتضی است؟ آقای بروجردی گفت: آقا خودم میدانستم و چون در مقام نقد بودم، نخواستم اسمشان را ببرم. ایشان در ادامه شروع به نصیحت کردن دربارهی شأن علما کردند و همین باعث شد، درس تمام شود و ادامهی درس به نصیحت بگذرد.
2️⃣ خاتمة مستدرک الوسائل، ج۳، ص۵۱۰: «... و أمّا ثانياً: فلأنّهم قديماً و حديثاً، إذا رأوا في كلام أحد من العلماء: عند الأصحاب، أو عند أصحابنا، أو قال بعض أصحابنا، و نظائر ذلك، لا يشكّون في أنّ المراد بهم الفقهاء العدول، و العلماء الثقات الذين يحتجّ بقولهم في مقام تحصيل الإجماع أو الشهرة أو غير ذلك، نعم لم يختصّوا ذلك بالإماميّة، بل يطلقون الأصحاب على سائر فرق الشيعة، الذين هم في الفروع كالإماميّة، كالواقفيّة و الفطحيّة و أضرابهما، لا الزيديّة الذين صاروا عيالاً لأبي حنيفة في الفروع.»
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۷ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 سلسله مطالبی پیرامون احادیث مرسل
قسمت دوم: عوامل موجب استعمال تعبیر «بعض أصحابنا»
🔸 عامل دوم: معاصر بودن منقول
در مقام نقل از همردیفان و معاصران، بسیار از تعبیر «بعض أصحابنا» استفاده میکنند. نجاشی مطالب زیادی را از «بعض أصحابنا» نقل کرده که گاه در مقام نقد بوده و گاه آنها را میپذیرد. مراد از «بعض أصحابنا» در کلام نجاشی، گاه شیخ طوسی و گاه ابن غضائری است.
یکی از منابع صفّار در بصائر الدرجات، کتاب بصائر الدرجات سعد بن عبدالله است که با توجّه به قرائن، در برخی از موارد با تعبیر «بعض أصحابنا» از سعد بن عبدالله که معاصر او بوده، نقل کرده است. این مطلب با مقایسهی بصائر الدرجات صفّار و مختصر البصائر موجود از سعد بن عبدالله و بخشهای منقول از سعد بن عبدالله در انتهای اختصاص - که حدود ۳۰ صفحه بوده و ابتدای آن نام سعد نیز آمده - ثابت میشود.
🔹 شاید علّت تعبیر به «بعض أصحابنا» از معاصرین، این باشد که نقل از شخص با نام، به منزله پذیرش مرویٌ عنه به عنوان استاد است، و راوی نمیخواهد استاد بودن مرویٌ عنه نسبت به خود را تصدیق کند.
▪️ اساساً نقل از معاصر، نیازمند مجاهده با نفس است و از آن مهمتر، این است که فردی از کوچکتر از خود مطلبی را نقل کند.
حاج آقای والد میفرمودند: یکی از خصائص اخلاقی مرحوم علّامه مجلسی این است که به آسانی از مرحوم سیّد علی خان مدنی مطالبی را در بحار نقل کرده، در حالی که سیّد علی خان، ۱۰ تا ۱۵ سال از مرحوم مجلسی کوچکتر است.
❇️ نجاشی در شرح حال حمّاد بن عیسی عبارتی را آورده که در آن غلط نسخهای یا چاپّی نیز وجود دارد.1️⃣ ایشان مینویسد: «... و بلغ من صدقه أنّه روى عن جعفر بن محمّد علیهما السلام و روى عن عبد الله بن المُغِيرة عن عبد الله بن سِنان عن أبي عبد الله عليه السلام.»2️⃣
به این معنا که حمّاد بن عیسی با این حال که خود، راوی از امام صادق علیه السلام است، روایاتی را با دو واسطه از امام صادق علیه السلام نقل کرده، و همین نشانگر صفای نفس و صدق سریره اوست، زیرا ابایی نداشته که از عبدالله بن مغیره که کوچکتر از او و در طبقهی متأخّر از او بوده، مطالبی را نقل کند. این مطلب امری عادی و طبیعی نبوده و تنها افرادی که وارستگیهای خاصّی در آنها وجود دارد، اعتنایی به احترامات نسبت به خود ندارند.3️⃣
💠 به نظر میرسد در مواردی که راوی از معاصرین خود مطلبی را نقل میکند، نفس نقل از معاصر، نشانگر قبول اوست، و با تتبّع در موارد نیز به دست آمده که نوعاً آن معاصرین، افراد شناخته شده و جلیلی هستند. به طور متعارف در نقل از معاصرین، تعبیر «عن رجل» که همراه احترام نیست، به کار نمیرود. در نتیجه در این صورت دوم نیز، مطلب حاجی نوری که «بعض أصحابنا» درباره بزرگان و اجلّاء است، صحیح به نظر میرسد.4️⃣
نکتهی مشترک این دو صورت، این است که راوی، «بعض أصحابنا» را میشناسد، امّا انگیزههای دیگری باعث شده که نام او را نبرد.
——————————————————————-
1️⃣ در نسخه چاپی و ظاهرا در نسخ خطّی، به صورت «روى عن عبد الله بن المُغِيرة و عبد الله بن سِنان عن أبي عبد الله عليه السلام» آمده که صحیح آن بدین صورت است: «روى عن عبد الله بن المُغِيرة (عن) عبد الله بن سِنان عن أبي عبد الله عليه السلام».
2️⃣ رجال النجاشی: ص۱۴۲، رقم۳۷۰.
3️⃣در شرح حال آقایی که از مشایخ اخلاق بوده، نقل شده که از ایشان پرسیدند، آیا شما شاگرد آقای خویی بودید؟ ایشان در جواب گفت: آقای خویی درس آقای نائینی را برای ما تقریر میکرد. گویا ابا داشته که خود را شاگرد آقای خویی بداند، و خود را در ردیف آقای خویی و شاگرد آقای نائینی میدانسته است. این مطلب اگر چه میتواند عادی باشد، امّا از علمای اخلاق، بسیار عجیب است. بنده نیز درس آقایی شرکت میکردم و از ایشان پرسیدیم شما چه زمانی درس آقای خویی میرفتید؟ ایشان گفت: آن موقع که درس آشیخ محمّد حسین [اصفهانی] میرفتیم، ایشان مدّتی بیمار شد و از آقای خویی خواهش کردیم درس را شروع کنند.
4️⃣ خاتمة مستدرک الوسائل: ج۳،ص۵۱۰.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۷ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 سلسله مطالبی پیرامون احادیث مرسل
قسمت سوم: عوامل موجب استعمال تعبیر «بعض أصحابنا»
🔸 عامل سوم: عدم تأثیر نام راوی در صحّت سند
عامل سوم به کارگیری تعبیر «بعض أصحابنا» و نام نبردن از یک فرد خاصّ، این است که بین نام بردن یا نام نبردن از استاد، تفاوتی وجود نداشته و به هر حال، سند مرسل است.
به طور نمونه، در موارد متعدّدی در سند «محمّد بن خالد، عن بعض أصحابنا، رفعه إلی أبی عبد الله علیه السلام، یا عمّن ذکره رفعه إلی أبی عبد الله علیه السلام» وجود دارد. در این موارد، نام بردن از راوی، موجب صحّت سند نیست، و تصحیح سند به عللی دیگر مانند متن است.
🔹 شبیه این مطلب در کتاب من لا یحضره الفقیه وجود دارد که یکی از انگیزههای شیخ صدوق از تعبیر «قال الصادق علیه السلام» و نام نبردن از راوی، مرسل بودن روایت است، که در کتابشناسی کتاب من لا یحضره الفقیه در برنامه درایة النور، برخی از این موارد را نقل کردهایم. در این موارد، شیخ صدوق روایت را با قرائن خارجی تصحیح کرده، و انگیزهای برای نام بردن از عنوان مرسل وجود ندارد، و حتّی نام بردن این عنوان مرسل، باعث مخدوش شدن صورت ظاهری روایت است. مطابق این عامل، ذکر نام راوی، تأثیری در صحّت سند ندارد، یا سند حتّی بدون نام بردن راوی، به واسطه عوامل خارجی صحیح است، یا روایت هیچ اعتباری ندارد و تنها به علّت جامعنگاری، روایت نقل شده است.
🔰 تعبیر به «بعض أصحابنا» مطابق این عامل، میتواند با وجود معلوم بودن نام راوی یا به علّت فراموش کردن نام وی باشد، زیرا به علّت مرسل بودن سند، به نام راوی اهتمامی وجود ندارد. این اهتمام نداشتن، به علّت خدشه در راوی نیست، و به خاطر مشکل سند از ناحیه دیگر است.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۷ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 سلسله مطالبی پیرامون احادیث مرسل
قسمت چهارم: عوامل موجب فراموش کردن نام راوی
❇️ فراموش کردن نام راوی علل مختلفی دارد، گاه شخص، دو استاد دارد و از این دو استاد مطالبی را شنیده است. هر چه شباهت این دو استاد بیشتر باشد، احتمال فراموش کردن نام آنها و خلط بین آنها، بیشتر است.
مثلاً حاج آقای والد مطالب زیادی را از اخوان مرعشی بدون تعیین آنها نقل کرده است. ایشان در حاشیه جرعهای از دریا بیان کردهاند: «بنده مطالب زیادی را از اخوان مرعشی شنیدهام، امّا چون این دو برادر، در بسیاری از موارد، اطّلاعات واحدی داشته و مطلب واحدی را هر دو نقل کردهاند، فراموش کردهام که این مطلب خاصّ را از کدام یک شنیدهام، و به همین دلیل، اخوان مرعشی تعبیر میکنم. (۱)
🔸 ابن ابی عمیر میگوید: برخی از اصحاب، مطالبی را از عامّه شنیده و مطالبی را از امام علیه السلام تحمّل کردهاند، امّا در برخی از مواقع، این دو مطلب با هم خلط شده و مطلب عامّه را به امام علیه السلام نسبت داده، و مطلب امام علیه السلام را به عامّه منتسب کردهاند. من برای جلوگیری از خلط بین این دو، هر چند از عامّه مطالبی را شنیدهام، امّا تقیّد به این دارم که از عامّه هیچ مطلبی را نقل نکنم. (۲)
✳️ یکی از جهات تعبیر «عن أحدهما» توسّط روات نیز، همین نکته است، به خصوص در مواردی که تعیّن آن اهمّیتی نداشته است.
——————————————————
1️⃣ جرعه ای از دریا، ج۲، ص۴۰۸، پاورقی: آقایان آسیّد مهدی و آسیّد کاظم اخوان مرعشی – فرزندان مرحوم آسیّد محمّدرضا - دوقلو بودند، و چون شباهت زیادی به هم داشتند، افراد در تشخیص آنها دچار مشکل میشدند. مرحوم حاج آقای والد ما (آیت الله سیّد احمد زنجانی) میفرمود: اگر یکی از آنها را میدیدم و به او خیر مقدم میگفتم، و از زمان ورودش میپرسیدم، اگر دومی را میدیدم، دیگر از وی سؤال نمیکردم، چون احتمال میدادم همان برادر اوّل باشد! هر دو برادر خیلی شیرین و دارای اطّلاعات حوزوی زیادی بودند. همچنین هر دو، داماد مرحوم آسیّد عبدالهادی شیرازی بودند. پدرشان مرحوم آسیّد محمّدرضا از علمای معروف بود، و فی الجمله مقلّد نیز داشت.
به جهت شباهت آنها، در نوع مطالبی که من از این دو برادر نقل میکنم، ناقل معیّن نیست، مگر در مواردی که به آن تصریح شود.
2️⃣ اختیار الرجال، ص۵۹۰-۵۹۱، رقم۱۱۰۵: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ قَالَ: قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ: سَأَلَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي عُمَيْرٍ، فَقَالَ لَهُ: «إِنَّكَ قَدْ لَقِيتَ مَشَايِخَ الْعَامَّةِ، فَكَيْفَ لَمْ تَسْمَعْ مِنْهُمْ؟»
فَقَالَ: «قَدْ سَمِعْتُ مِنْهُمْ، غَيْرَ أَنِّي رَأَيْتُ كَثِيراً مِنْ أَصْحَابِنَا قَدْ سَمِعُوا عِلْمَ الْعَامَّةِ وَ عِلْمَ الْخَاصَّةِ، فَاخْتَلَطَ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَانُوا يَرْوُونَ حَدِيثَ الْعَامَّةِ عَنِ الْخَاصَّةِ، وَ حَدِيثَ الْخَاصَّةِ عَنِ الْعَامَّةِ، فَكَرِهْتُ أَنْ يَخْتَلِطَ عَلَيَّ، فَتَرَكْتُ ذَلِكَ وَ أَقْبَلْتُ عَلَى هَذَا.»
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۷ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 سلسله مطالبی پیرامون احادیث مرسل
قسمت پنجم (قسمت آخر): عوامل موجب فراموش کردن نام راوی و عدم اهتمام به ذکر آن
🔸 عامل دیگر به جهت علوّ مقام و تشخّص مرویٌ عنه است، مانند ائمّه معصومین علیهم السلام.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام میپرسد: روایات زیادی را از شما و پدر شما شنیدهام، و در برخی از موارد نمیدانم که این روایت خاصّ را آیا از شما و یا از پدرتان شنیدهام.
حضرت علیه السلام میفرمایند: «نقل از من یا پدر من تفاوتی ندارد، و نقل از پدر من پیش من محبوبتر است. (۱)
البته راوی نباید با تعابیری مانند «سمعتُ» که کذب است، نقل نماید و یا با تعابیری مانند «قال» روایت کند. علّت کلام امام صادق علیه السلام نیز این است که سخنان ایشان همان سخنان پدر ایشان است، و فرمایشات امام باقر و امام صادق علیهما السلام واحد است. ایشان مقیّد به این هستند که نام پدر ایشان بیشتر برده شود، و جایگاه امام باقر علیه السلام در بین مردم بالاتر رود.
🔹 گاهی نیز علّت عدم اهتمام در ذکر راوی، معتبر نبودن راوی و تشخّص نداشتن اوست.
خلاصه مباحث اینکه، عوامل مختلفی برای ارسال و عدم ذکر نام راوی وجود دارد، و تنها یکی از این عوامل، فراموشی نام راوی به علّت عدم اهتمام ناشی از معتبر نبودن راوی است. در حالی که در برخی از موارد، عدم اهتمام به نام راوی، به علّت ثقه بودن او میباشد. به همین دلیل نمیتوان برای عدم اهتمام راوی، نقش پررنگی را در تأیید ضعیف بودن او، قائل شد، زیرا امکان دارد تعبیر «بعض أصحابنا» به علّت معاصر بودن مرویٌ عنه ثقه است، و یا به جهت هم عصر بودن، نام او را نبرده است.
امکان دارد مطلبی را از دو استاد ثقه شنیده باشد، امّا به علّت خلط بین نام این دو و فراموش کردن راوی این روایت خاصّ، به «بعض أصحابنا» تعبیر کرده است، و به علّت ثقه بودن هر دو استاد، در ضبط نام او اهتمامی نداشته است. این احتمال نیز وجود دارد که راوی ضعیف بوده، و به علّت ضعف، اهتمامی به حفظ نام او نداشته است.
🔰 دو عامل ابتدایی به نفع وثاقت راوی بوده، و عامل اخیر به نفع ضعف راوی است.
در مجموع، نمیتوان گفت: مجموع این عوامل در برآیند حساب احتمالات باعث میشود که راوی ضعیف شمرده شود.
——————————————————————
1️⃣ الکافی، ج۱، ص۵۱، ح۴.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۷ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 نظر آیت الله بروجردی پیرامون روایات قریب المضمون از راوی واحد، و تاثیر آن در اطلاق و تقیید
مرحوم آقای بروجردی در بسیاری اوقات، وقتی با دو یا چند نقل نزدیک به هم که از یک راوی نقل شده، برخورد می کردند؛ می فرمودند که این ها روایت واحده است، و به توسّط نقل به معنا، تفاوت های اندکی پیدا کرده و کم و زیاد شده است.
🔸 اگر روایات متعدّد باشد، بحث های اصولی همچون اطلاق و تقیید موضوعیت مییابد، ولی اگر روایات واحد باشد، این بحثها پیش نمیآید، زیرا در جایی که دو روایت باشد، میتوان گفت که یک روایت که از امام علیه السلام صادر شده، روایت دیگر را تقیید می زند، ولی در جایی که هر دو در واقع یک روایت باشند، و ندانیم که «ما صدر» به نحو مطلق بوده یا مقیّد، قهراً نمیتوان روایت مقیّد را قرینه برای روایت مطلق قرار داد.
🔺درس خارج فقه آیت الله سیّد موسی شبیری زنجانی (بحث نکاح)، تاریخ: ۱۱ مهر ۱۳۷۸
@ketabe_Estenad
💠 تحریف برخی ناسخین در عبارتی از زیارت جامعه کبیره / لزوم تبحّر برای حدس تصحیفات و تحریفات در متون روایی
🔸 در بحث فلسفه علم، یکی از تواناییهای نظریه علمی را، قدرت پیشبینی میدانند. در بحث تصحیف و تحریف نیز قدرت پیشبینی سقط، اهمّیت زیادی در کشف آن دارد و این قدرت برای آشنایان به اسناد و تصحیفات و تحریفات، در مرتبه بالایی وجود دارد.
▪️ به تناسب، ذکر این مطلب سودمند است که زمانی از حاج آقای والد دربارهی معنای «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى» در زیارت جامعه کبیره سؤال کردم.
ایشان فرمودند: باید در اینجا بین نسخه بدل و نسخه اصلی جمع شده باشد، زیرا در مقابل آخرت، گاه دنیا قرار گرفته و گاه اولی قرار میگیرد. برای روشن شدن این امر، باید تمام نسخ موجود از جامعه کبیره را مشاهده کرد.
بنده با مراجعه به نسخ زیارت، مشاهده کردم که «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى» نقل کتاب من لا یحضر الفقیه است ولی در عیون اخبار الرضا علیه السلام «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى» است و دنیا در آن وجود ندارد. (۱)
🔹 هر چند در اصطلاحات قرآنی، در مقابل آخرت، گاهی اولی قرار میگیرد، امّا در استعمالات متأخّر، مانند استعمالات روایی، به طور متعارف در مقابل آخرت، دنیا قرار میگیرد، و همین باعث میشود ناسخ با دیدن کلمهی آخرت، به دنیا منتقل شده و دنیا را بنویسد، یا در حاشیه، اولی به دنیا تفسیر شده باشد و در نسخ بعدی، این تفسیر به گمان حذف شدن، به متن اصلی منتقل شده باشد.
برای حاج آقای والد که به نسخ آشنایی دارند، در نگاه اوّل، حدس و گمان به تحریف ایجاد شد و اگر کسی غیر از ایشان بود، شاید برای او حدس هم تحقّق پیدا نمیکرد.
————————————————-
1️⃣ کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۲، ص۶۱۰؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲، ص۲۷۳.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱۰ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 عدم مناقشه در وثاقت بزرگان و اجلّاء شیعه
یکی از راههای توثیق محمّد بن موسی بن متوکّل، این است که او از مشایخ اصلی شیخ صدوق است و حتّی اگر اکثار روایت اجلّاء را در توثیق راوی کافی ندانیم، نباید در وثاقت وی تشکیک کنیم.
🔸 صاحب معالم در یکی از فوائد مقدّمه منتقی الجمان، اشاره به این نکته کرده است که برخی از افراد در نظر بدوی، مجهول شمرده شدهاند، امّا از اهتمام طائفه و نحوه برخورد آنها، میفهمیم که از ثقات هستند. ایشان در ادامه، احمد بن محمّد بن یحیی عطّار را یکی از این افراد نام برده است.
مرحوم صاحب منتقی، اکثار روایت اجلّاء را به توسعهای که ما قبول داریم، کافی در وثاقت نمیداند، امّا اکثار خاصّ را کاشف وثاقت میداند.
▪️ مثلاً ما راوی را با نقل ۳۰ یا ۴۰ روایت توسّط شیخ صدوق، توثیق میکنیم، امّا روایات شیخ صدوق از محمّد بن موسی بن متوکّل حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ روایت است. به عبارتی دیگر، این مشایخ از عمودهای طائفه بوده و اصول موضوعه علم حدیث، وثاقت آنان است و اگر این افراد، ثقه تلقّی نشوند، باید فاتحه علم حدیث را خواند.
🔹 بنده عبارتی را در حاشیه کتاب آقای سیّد کاظم حائری (مباحث الاصول) درباره حسین بن عبید الله غضائری دیدم که ایشان او را توثیق نمیکرد، البته ایشان در کتب بعدی از این نظر برگشتند. امّا در زمانی که درس ایشان شرکت میکردیم، ایشان او را توثیق نمیکرد. بنده عرض میکردم: حسین بن عبید الله غضائری محور حدیث بوده، و نجاشی در حدود ۲۰۰ ترجمه نام او را آورده، و بیشترین کسی که نجاشی طرق به کتب را از آنها اخذ کرده، همین حسین بن عبید الله است. نجاشی از او به شیخنا تعبیر کرده است (۱) و تردید در وثاقت او ناشی از بیذوقی است.
🔰 از سویی دیگر، در سیر أعلام النبلاء ذهبی در ترجمه حسین بن عبید الله غضائری آمده است: «هُوَ مِنْ طَبَقَةِ الشَّيْخ المُفِيْد فِي الجَلاَلَة عِنْد الإِمَامِيَّة، يَفْتَخِرُوْنَ بِهِمَا، و يخضعون لعلمهما حقّه و باطله.» (۲)
حتّی اگر این عبارت دیده نشده باشد، نحوه برخورد طائفه، نشانگر جایگاه حسین بن عبید الله غضائری در نزد امامیه است.
✳️ محمّد بن موسی بن متوکّل نیز به نحوی در رتبه حسین بن عبید الله غضائری است، و پس از پدر شیخ صدوق و ابن ولید، سومین استاد شیخ صدوق است، و امثال وی را نباید مورد مناقشه قرار داد.
امّا با این حال، آقای خویی اعتبار مشایخ شیخ صدوق را انکار کرده و شاهد بر آن را نقل شیخ صدوق از یک ناصبی بیان میکند.
———————————————————
1️⃣ رجال النجاشی: ص۶۹، رقم۱۶۶.
2️⃣ سیر أعلام النبلاء (ط - الحدیث): ج۱۳، رقم۸۸.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱۳ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 حجّیت توثیقات متأخّرین
مرحوم آقای خویی توثیقات متأخّرین را قبول ندارد، و بین توثیقات قدما و متأخّرین تفصیل قائل است. (۱)
به نظر مختار، بین توثیقات متأخّرین و قدما تفاوتی وجود ندارد و در توثیقات متأخّرین، اگر شاهد و احتمال قابل توجّهی وجود داشته باشد که از منبع مستقلّی اخذ شده، قابل پذیرش است.
🔸 علّت حجّیت توثیقات متأخّرین، همان وجهی است که برای اعتبار توثیقات قدما بیان میشود. درباره توثیقات قدما بیان شده که در فرض دوران امر بین حدس و حسّ، شهادت بر حسّی بودن حمل شده و اعتبار دارد. عین همین بیان در توثیقات متأخّرین نیز وجود دارد.
——————————————————-————-
1️⃣ معجم رجال الحدیث: ج۱، ص۴۲: « ... و ممّا تثبت به الوثاقة أو الحسن أن ينص على ذلك أحد الأعلام المتأخّرين، بشرط أن يكون من أخبر عن وثاقته معاصراً للمخبر أو قريب العصر منه، كما يتّفق ذلك في توثيقات الشيخ منتجب الدين، أو ابن شهرآشوب و أمّا في غير ذلك كما في توثيقات ابن طاووس و العلّامة و ابن داود و من تأخّر عنهم كالمجلسي، لمن كان بعيداً عن عصرهم فلا عبرة بها، فإنّها مبنيّة على الحدس و الاجتهاد جزماً.»
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱۵ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 مسئله انتساب کتب به اشخاص
(مثال موردی: المسائل الصاغانیة شیخ مفید)
🔸در انتساب کتاب به شخص، همين مقدار كافى است كه كتاب به نام او گفته شده باشد، و با اسناد مؤلّف هم تطبيق بكند، و قرينهاى هم بر خلافش نباشد.
🔹 همه كتبى كه به نام اشخاص هستند، همينطور است، و الّا اين كه عين آن كتاب كه مؤلّف نوشته است به دست ما رسيده باشد، اينطور كه نيست. و لذا اين اشكال آقاى خويى كه ما نمىدانيم مسائل صاغانيه مال شيخ مفيد باشد و شايد ساختهاند، (۱) وارد نيست. و اين كه ايشان احتمال موضوع بودن را داده است، بدون هيچ شاهدى فرموده است.
——————————————————————
1️⃣ المستند فی شرح العروة الوثقی، ج۳، ص۲۶۳: « ... و لكنّه ضعيف السند بالقاسم بن عروة فإنّه لم يوثّق. نعم قد وثّق في الرسالة الصاغانية المطبوعة المنسوبة إلى الشيخ المفيد، ولكنّه لم يثبت كون هذا المطبوع له بعد اشتماله على أشياء يطمأنّ بعدم صدورها منه، فإنّه و إن كانت له رسالة بهذا الاسم إلّا أنّ انطباقها على هذا الموجود غير معلوم، فلا يسعنا الاعتماد عليه.»
🔺درس خارج فقه آیت الله سیّد موسی شبیری زنجانی (کتاب الصوم): ج۴، ص۲۴۴-۲۴۵، تاریخ: ۱۲ آبان ۱۳۸۹
@ketabe_Estenad
💠 ضرورت مراجعه اهل تحقیق به مصادر اصلی و عدم اکتفا به کتاب وسائل
🔰 خوب است که به مصادر [اصلی] مراجعه شود و به اين كتابهاى دست دوم مثل وسائل اكتفاء نگردد. [در این بحث] اگر به تهذيب مراجعه شود، اين اختلاف نسخه، در تهذيب وجود ندارد و مربوط به خود وسائل است.
❇️ مرحوم صاحب وسائل سه دفعه وسائل را مبيضّه و سه دفعه هم مسودّه كرده است، و در هر دفعه هم، زياد و كم و بالا و پايين كرده است، و لذا اگر آن چاپهاى اوّل را نگاه كنيد با چاپهاى بعد، به خصوص در باب صوم فرق دارند؛ چون كتاب فضائل الأشهر الثلاثة مرحوم صدوق در دستش نبوده است و بعداً به دستش رسيده است، و لذا در آن چاپهاى اوّل و دوم، رواياتى كه از اين كتاب است، آورده نشده است.
🔺درس خارج فقه آیت الله سیّد موسی شبیری زنجانی (کتاب الصوم): ج۴، ص۲۶۳-۲۶۴، تاریخ: ۹ آذر ۱۳۸۹
@ketabe_Estenad
💠 مؤلّف تفسیر قمی موجود: علی بن ابراهیم یا علی بن حاتِم قزوینی
🔸 تفسیر موجود غیر از تفسیر علی بن ابراهیم بوده و رابطه آن با تفسیر علی بن ابراهیم قمی، عموم و خصوص من وجه است. محور اصلی تفسیر در قسمت ابتدایی کتاب، تفسیر علی بن ابراهیم است و به مرور، نقلیات از علی بن ابراهیم کمتر شده و در قسمتهای پایانی کتاب، اکثر نقلیات از غیر علی بن ابراهیم است.
🔹حاج آقای والد با توجّه به این نکته که عمده مشایخ وارد شده در صدر اسنادی که از علی بن ابراهیم نقل نشده، مشایخ علی بن حاتِم قزوینی هستند، استظهار میکنند که تفسیر موجود، متعلّق به علی بن حاتِم قزوینی است. این مطلب به نظر ما تمام است. (۱)
———————————————————
1️⃣ برای مطالعه بیشتر، ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۷۰۰-۷۰۳، مدخل «تفسیر علی بن ابراهیم قمی»؛ آینه پژوهش، شماره ۴۸، بهمن و اسفند ۱۳۷۶، یادداشت «در حاشیه دو مقاله»، ص۵۰.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱۷ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 عدم اعتبار وثاقت نسبی
🔸 حاجی نوری در رابطه با علی بن ابی حمزه، قائل به وثاقت نسبی است. یعنی وثاقت در غیر اموری که به مذهب مربوط است. وثاقت نسبی که ایشان مطرح نموده، نیازمند یک بحث صغروی و یک بحث کبروی است.
▪️ بحث صغروی آن است که آیا وثاقت نسبی از اساس معقول است یا خیر؟ و بحث کبروی آن است که وثاقت نسبی، حجّت است یا حجّت نیست؟
🔹 در رابطه با بحث صغروی میتوان گفت که وثاقت نسبی امری معقول است. در واقع این امکان وجود دارد که یک شخص، در زمینهای وثاقت داشته باشد، ولی در امری دیگر، دارای وثاقت نباشد. به عنوان مثال ممکن است یک شخص، انسانی راستگو باشد، ولی در یک مورد خاصّ به جهت حفظ یک مصلحت اهمّ - هر چند آن مصلحت، به خودی خود امری باطل باشد- دروغ هم بگوید.
✳️ بحث کبروی، نیازمند دقّت است. اگر قول ثقه، حجّیت عقلائی داشته باشد؛ کما اینکه برخی از فقها قائل به حجّیت عقلائی قول ثقه هستند، در این حجّیت عقلائی، تفاوتی بین وثاقت مطلق و وثاقت نسبی نیست، و همان طور که وثاقت مطلق نزد عقلا حجّت است، وثاقت نسبی نیز حجّت میباشد. آنچه برای عقلا معتبر است، هر چند در یک دایره محدود هم واقع شده باشد، در همان حیطه برای عقلا حجّیت دارد.
💠 ما به تبع آیت اللّه والد، قائل به سیره عقلا بر حجّیت خبر واحد نیستیم، و حجّیت خبر واحد را به سیره متشرّعه و روایات خاصّه و امثال ذلک مستند مینماییم. لذا اثبات وثاقت نسبی با این ادلّه، روشن نیست؛ نتیجه آنکه اعتبار وثاقت نسبی نزد ما ثابت نمیباشد.
🔰 حجّیّت موثّقات
جناب آیت اللّه والد اخیراً در حجّیت موثّقات تردید داشتند، ولی به نظر ما، موثّقات با شهادت شیخ طوسی در عُدّه، قابل اثبات است (البته با قیودی که شیخ بیان کرده است)، و حجّیت موثّقات در طول حجّیت اخبار صحاح قابل پذیرش است؛ یعنی خبر موثّق نمیتواند با خبر صحیح تعارض نماید؛ بلکه خبر صحیح بر آن مقدّم میگردد.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی (کتاب الزکاة)، تاریخ: ۱۷ آبان ۱۴۰۲
@ketabe_Estenad
💠 متن شناسی؛ از وجوه ذوقی و غیر قابل اعتماد در اعتبارسنجی
(نمونه: ذیل دعای عرفه)
🔸این وجه، وجهی ذوقی و بر مبنای اطمینان شخصی استوار است. گفتنی است که روش استناد به متن حدیث برای اثبات اعتبار آن، بسیار روش لغزندهای است و ذوق و سلیقه شخصی و تمایلات فکری در آن بسیار مؤثّر است.
🔹 به عنوان نمونه درباره قسمت ذیل دعای عرفه حضرت سیّد الشهداء علیه السلام: «إِلَهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي ... »،(۱) برخی از بزرگان، متن حدیث را دلیل بر صدور آن دانستهاند، ولی مرحوم مجلسی و برخی از محدّثان دقیقاً برعکس، متن حدیث را شاهد بر عدم صدور آن از معصوم علیه السلام انگاشتهاند.
❇️ علّامه مجلسی پس از نقل دعا به همراه ذیل آن به نقل از اقبال، میافزاید: «أقول: قد أورد الكفعمي رحمه الله أيضاً هذا الدعاء في البلد الأمين و ابن طاووس في مصباح الزائر كما سبق ذكرهما، ولكن ليس في آخره فيهما بقدر ورق تقريباً، و هو من قوله: "الهي أنا الفقير في غناي" الى آخر هذا الدعاء، و كذا لم يوجد هذه الورقة في بعض النسخ العتيقة من الاقبال أيضاً، و عبارات هذه الورقة لا تلائم سياق ادعية السادة المعصومين علیهم السلام أيضاً، و إنّما هي على وفق مذاق الصوفيّة، و لذلك قد مال بعض الافاضل الى كون هذه الورقة من مزيدات بعض مشايخ الصوفيّة و من الحاقاته و ادخالاته، و بالجملة هذه الزيادة إمّا وقعت من بعضهم أوّلاً في بعض الكتب و أخذ ابن طاووس عنه في الاقبال غفلة عن حقيقة الحال، أو وقعت ثانياً من بعضهم في نفس كتاب الاقبال، و لعلّ الثاني أظهر على ما أومأنا اليه من عدم وجدانها في بعض النسخ العتيقة و في مصباح الزائر، والله أعلم بحقائق الأحوال.»(۲)
همایی در مقدّمه مولوی نامه اشاره کرده که این قطعه بی کم و کاست در منشآت ابن عطاء الله اسکندرانی (متوفّی ۷۰۹ ق) آمده که 45 سال بعد از ابن طاووس وفات کرده است. (۳)
▪️ حاج آقا این قطعه را افزوده شده به دعا دانسته و دربارهی علّت افزوده شدن این قطعه میفرمودند: «ظاهراً یک صفحه از کتاب ابن عطاء الله در لابلای نسخهای از نسخههای اقبال قرار گرفته و برخی از مراجعان تصوّر کردهاند که این صفحه، قطعهی پایانی دعای عرفه است. لذا در نسخههای متأخّر اقبال، این قطعه به دعا افزوده شده است.»
✳️ من اکنون درصدد بحث از این جهات نیستم، فقط میخواستم برخورد بزرگانی با گرایشات عرفانی با این قطعه را با برخورد محدّثانی چون مرحوم علّامه مجلسی مقایسه کرده و میزان دخالت پیشزمینههای ذهنی در زمینه بررسی اعتبار یا عدم اعتبار روایت را با روش متنشناسی نشان بدهم.
🔰 به عقیده من متنشناسی، راه روشمندی برای شناخت اعتبار یا عدم اعتبار روایات نیست، و تنها در دایرهی محدودی میتوان از آن بهره جست.
——————————————————————-
1️⃣ اقبال الأعمال: ج۱، ص۳۴۸-۳۵۰.
2️⃣ بحار الأنوار: ج۹۵، ص۲۲۷-۲۲۸.
3️⃣ مولوی نامه: ج۲، ص۱۸.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ اسفند ۱۳۸۹
@ketabe_Estenad
💠 علت اختلاف در واقفی خواندن برخی راویان در اصحاب الکاظم علیه السلام رجال شیخ طوسی و سایر مصادر رجالی
🔸 بحث موردی پیرامون مذهب احمد بن حسن میثمی - قسمت اوّل
در وثاقت احمد بن حسن میثمی بحثی نیست، (۱) ولی اینکه آیا واقفی بوده یا امامی، نیازمند بحث است. شیخ طوسی در فهرست درباره او میگوید: «صحيح الحديث، سليمه، روى عن الرضا عليه السلام.» (۲)
ظاهر این عبارت این است که وی امامی مذهب بوده است، به ویژه با توجّه به عبارت «روی عن الرضا علیه السلام»؛ زیرا واقفیان امام رضا علیه السلام را قبول نداشتهاند، لذا روایت از آن حضرت، واقفی بودن راوی را نفی میکند. ولی شیخ طوسی در باب اصحاب الکاظم علیه السلام از رجال خود، وی را واقفی خوانده است.(۳)
🔹اگر تنها این سخن بود، ما به آن اعتنا نمیکردیم، چون افراد بسیاری در این باب واقفی خوانده شدهاند که در جای دیگری نیامده، بلکه برخی از آنها به صحّت مذهب موصوف گردیدهاند.
▪️حاج آقا در توجیه اختلاف بین این باب و سایر مصادر رجالی میفرمودند که در ابتدای پیدایش مذهب وقف، بسیاری از شیعیان به مذهب وقف میگرایند، ولی اکثر آنها با مشاهده نشانههای امامت حضرت رضا علیه السلام، از این مذهب بازگشتند. افرادی که در باب اصحاب الکاظم علیه السلام واقفی خوانده شده و در سایر مصادر حدیثی و رجالی چنین مطلبی دربارهی آنها نیامده، میتوانند از واقفیان نخستین باشند که بعداً هدایت یافتهاند.
—————————————————————
1️⃣ رجال النجاشی: ص۷۴، رقم۱۷۹: «أحمد بن الحسن بن إسماعيل بن شعيب بن ميثم التمّار. مولى بني أسد. ... و هو على كلّ حال ثقة، صحيح الحديث، معتمد عليه.»
2️⃣ الفهرست: ص۵۴، رقم۶۶.
3️⃣ رجال الطوسی: ص۳۳۲، رقم۴۹۵۰.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ اسفند ۱۳۸۹
@ketabe_Estenad
💠 بحث موردی پیرامون مذهب احمد بن حسن میثمی و اثبات واقفی بودن وی - قسمت دوم
در مورد احمد بن حسن میثمی، در رجال کشّی واقفی بودن وی نقل شده است. (۱) نجاشی هم میگوید:
«قال ابو عمرو الكشّي: كان واقفاً. و ذكر هذا عن حمدويه، عن الحسن بن موسى الخَشّاب قال: أحمد بن الحسن واقف. و قد روى عن الرضا عليه السلام. و هو على كلّ حال ثقة، صحيح الحديث، معتمد عليه.» (۲)
عبارت «و قد روی عن الرضا علیه السلام» از نجاشی است که به عنوان اشکال به کلام کشّی ذکر کرده است. البته این احتمال هم وجود دارد که مراد از این عبارت، حکم به روایت وی از امام رضا علیه السلام نباشد، بلکه صرفاً اشاره به این باشد که در کتب حدیثی، روایت وی از امام رضا علیه السلام نقل شده است و این امر با واقفی بودن وی نمیسازد.
ظاهر عبارت «و هو علی کلّ حال» هم این است که نجاشی در واقفی بودن و نبودن وی تردید داشته است.
🔹خلاصه اگر روایت احمد بن حسن میثمی از امام رضا علیه السلام ثابت باشد، نباید او را واقفی دانست، یا باید به رجوع وی به مذهب حق ملتزم گردید، ولی با تفحّص در کتب حدیثی، به جز حدیثی که در کتاب عیون آمده است، (۳) در هیچ جایی روایت وی از امام رضا علیه السلام یافت نشد. درستی این روایت هم چنانچه خواهد آمد، ثابت نیست.
🔸 این احتمال وجود دارد که شیخ طوسی در فهرست، با توجّه به روایت مورد بحث، عبارت «و روی عن الرضا علیه السلام» را گفته باشد، و نجاشی هم به تبع وی این جمله را آورده باشد. (۴)
✳️ مؤیّد عدم روایت میثمی از امام رضا علیه السلام، این است که در رجال شیخ طوسی و رجال برقی، نام وی در باب اصحاب امام رضا علیه السلام ذکر نشده است. البته در کتب روایی، به نقل از احمد بن حسن میثمی، روایت نصّ امام کاظم علیه السلام بر امامت امام رضا علیه السلام نقل شده است، ولی این امر نشانگر آن نیست که او خود به این مطلب ایمان داشته است، و این احتمال هم وجود دارد که وی پیش از پیدایش مذهب وقف، این روایت را نقل کرده باشد، لذا در سند روایت تصریح به واقفی بودن وی شده است. (۵)
▪️نقل این روایت توسّط احمد بن حسن میثمی، میتواند قبل از پیدایش وقف باشد، البته این امر منافات با تصریح واقفی بودن وی در سند حدیث ندارد، چون نقل روایت توسّط راویان بعدی، میتواند پس از پیدایش مذهب وقف و واقفی شدن او باشد.
🔰 با توجّه به آنچه گفته شد، دلیلی بر واقفی نبودن احمد بن حسن میثمی یا رجوع وی به مذهب حق نیافتیم، و علی القاعده باید او را واقفی دانست و دست کم میتوان گفت که صحّت مذهب وی ثابت نیست. بنابراین روایات او با فرض صحّت سایر افراد سند، از ناحیه وی موثّقه یا در حکم موثّقه خواهد بود.
—————————————————————
1️⃣ اختیار الرجال: ص۴۶۸، رقم۸۹۰: «قال حمدويه: عن الحسن بن موسى قال: أحمد بن الحسن الميثمی كان واقفياً.»
2️⃣ رجال النجاشی، ص۷۴، رقم۱۷۹.
3️⃣ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۰، ح۴۵.
4️⃣ نجاشی در باب الف از رجال خود، از فهرست شیخ طوسی بسیار اخذ کرده است، لذا احتمال تبعیّت نجاشی از شیخ طوسی در ترجمه احمد بن حسن میثمی کاملاً بجا است.
5️⃣ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱، ص۲۰-۲۱، ح۱: «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَصْبَغِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ وَ كَانَ وَاقِفِيّاً قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام وَ قَدِ اشْتَكَى شِكَايَةً شَدِيدَةً فَقُلْتُ لَهُ: إِنْ كَانَ مَا أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ لَا يُرِيَنَاهُ فَإِلَى مَنْ؟ قَالَ: إِلَى عَلِيٍّ ابْنِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي وَ هُوَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي.»
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ اسفند ۱۳۸۹
@ketabe_Estenad
💠 اکثار روایت شیخ صدوق، یکی از روشهای توثیق عام
(نمونه موردی: محمّد بن موسی بن متوکّل)
یکی از روشهای توثیق محمّد بن موسی بن متوکّل، مطابق مبانی مختار، این است که او از مشایخ اصلی شیخ صدوق بوده و وثاقت او قابل تردید نیست.
🔸 آقای خویی در مقدّمه معجم رجال درباره مشایخ صدوق میفرماید: «نفس مشایخ شیخ صدوق بودن، دلیل بر وثاقت نیست. کاشف بر این مطلب، نقل روایت شیخ صدوق از کسی است که او را ناصبی میداند.» (۱)
مراد ایشان احمد بن حسين بن احمد بن عبيد ضبّی است که شیخ صدوق در سه موضع، او را ناصبی دانسته است، که دو مورد آن، ذیل یک روایت واحد است.
🔹در کتاب معانی الاخبار آمده است: «حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ النَّيْسَابُورِيُّ الْمَرْوَانِيُّ بِنَيْسَابُورَ وَ مَا لَقِيتُ أَحَداً أَنْصَبَ مِنْه ...» این عبارت در علل الشرائع نیز وارد شده و هر دو مشتمل بر روایت واحدی هستند. (۲)
در عیون اخبار الرضا علیه السلام در سند روایتی دیگر وارد شده است: «حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الضَّبِّيُّ وَ مَا لَقِيتُ أَنْصَبَ مِنْهُ وَ بَلَغَ مِنْ نَصْبِهِ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فَرْداً وَ يَمْتَنِعُ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى آلِهِ قَال ...» (۳)
ابونصر از شدّت ناصبی بودن، پس از درود بر پیامبر صلّی الله علیه و آله، عبارت «فرداً» را بیان میکرده تا درخواست درود او شامل آل پیامبر علیهم السلام نشود.
کلام آقای خویی از چند جهت صحیح نیست. اصل این پاسخها از حاج آقای والد است و تنها شکل و ترتیب بیان، از بنده میباشد.
✳️ پاسخ اوّل: توثیق مشایخ اصلی شیخ صدوق، نه تمام مشایخ وی
اوّلین پاسخ این است که ما کسی را که شیخ صدوق از او روایت اندکی نقل کرده، توثیق نمیکنیم. شیخ صدوق از ابونصر ضبّی مجموعاً پنج روایت دارد. بنابر نظر مختار، در صورتی که شیخ صدوق از فردی اکثار روایت داشته باشد، مرویٌ عنه معتبر است.
حتّی اگر نفس اکثار شیخ صدوق از راوی را موجب وثاقت او ندانیم، نقل روایت به صورت بسیار گسترده که نشانگر مرتبه خاصّی از اکثار است، تفاوت داشته و بدون شک موجب وثاقت اوست، و نمیتوان این راوی را با ابونصر ضبّی مقایسه کرد. (۴)
▪️ شیخ صدوق مطابق نرم افزار اسناد شیخ صدوق، از پدر خود ۹۹۲۷ روایت، از ابن ولید ۷۵۰۸ روایت، از محمّد بن موسی بن متوکّل ۱۶۰۰ روایت، از محمّد بن علی ماجیلویه ۹۰۰ روایت، از علی بن احمد دقّاق ۳۹۲ روایت و از احمد بن محمّد بن یحیی عطّار ۳۰۱ روایت دارد. حتّی اگر مطلق اکثار موجب وثاقت نباشد، نمیتوان پذیرفت که شیخ صدوق این افراد را ثقه نمیدانسته است.
🔸 پس کلام آقای خویی که روایت شیخ صدوق از احمد بن حسین ضبّی را به عنوان نقض بر وثاقت مشایخ صدوق بیان کرده، از چند جهت صحیح نیست:
اوّل آن که شیخ صدوق تنها ۵ روایت از او دارد، و اکثار حدیثی وجود ندارد.
دوم آن که بر فرض وجود اکثار، مورد بحث، اکثار در مرتبه بالاست، و قطعاً این میزان اکثار از احمد بن حسین ضبّی وجود ندارد.
✳️ پاسخ دوم: نقل فضائل اهل بیت علیهم السلام از ابونصر ناصبی
پاسخ دیگر این است که هر پنج روایت صدوق از ابونصر ضبّی، پیرامون فضائل اهل بیت علیهم السلام است. (۵)
نقل این روایات از باب «الفضل ما شهدت به الأعداء» است. شیخ صدوق روایتی را که قابل اعتماد باشد، نقل میکند و روایت فرد ناصبی در فضائل اهل بیت علیهم السلام، قابل اعتماد است و نفس روایت، موجب اطمینان به صدور است. پس این نقض، نقض تمامی نیست.
❇️ هرچند در بحث اکثار روایت اجلّاء، نقضهایی وجود دارد و باید مورد بررسی قرار گیرد، امّا در اکثار خاصّی که راوی از مشایخ اصلی باشد، هیچ نقضی وجود ندارد. لذا محمّد بن موسی بن متوکّل، از این افراد است و وثاقت افرادی مانند او، از اصول موضوعه علم حدیث بوده و قابل انکار نیست.
————————————————————-
1️⃣ معجم رجال الحديث: ج۱، ص۱۷۰.
2️⃣ معانی الأخبار: ص۵۶، ح۴؛ علل الشرائع: ج۱، ص۱۳۴، ح۱.
3️⃣ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰، ح۳.
4️⃣ برای مطالعه حول این بحث ر.ک: فائده نهم از مقدّمه منتقی الجمان: ج۱، ص۳۹-۴۱.
5️⃣ برای مطالعه این احادیث ر.ک: عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲، ص۱۳۵، ح۳؛ ج۲، ص۱۳۷، ح۲؛ ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰، ح۳؛ التوحید: ص۹۴، ح۱۱؛ معانی الأخبار: ص۵۶، ح۴؛ علل الشرائع: ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵، ح۱.
🔺درس خارج اصول استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱۵ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 تبیین روش صاحب عروه در موارد وجود تناقض در کتاب العروة الوثقی
مرحوم سیّد یزدی در موارد مختلفی متناقض صحبت کرده است، ولی نوعاً این موارد با فاصله است، که امری طبیعی در تألیف کتب می باشد، چون مؤلّفین معصوم نیستند و ممکن است بعداً نظرشان تغییر کرده یا نظر خود را فراموش کنند، ولی در مواردی که در دو مسئله متّصل به هم، دو مطلب متناقض وجود دارد، چه باید کرد؟
🔰 ممکن است روش ایشان به این نحو باشد که اگر مطلبی ذکر کند و اسم از فتوای خود نبرد، فتوای متعارف و مشهور را می گوید، و اگر چیزی نگفت، معلوم میشود که نظر خودش هم همین طور است، ولی اگر در همان مسئله یا مسئله متّصل به آن، خلافش را بگوید، یعنی این نظر خودش است و مطلب قبل، نظر مشهور است.
🔸فهم عروه از کفایه مشکلتر است
البته این سلیقه و روش خوبی نیست و انسان را به اشتباه میاندازد، لذا من میگفتم فهم عروه از کفایه مشکلتر است، چون انسان در خیلی از موارد گیر میکند که نظر ایشان چیست.
🔺درس خارج فقه آیت الله سیّد موسی شبیری زنجانی، تاریخ: ۲۳ آبان ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 نکاتی درباره استعمالات در فارسی کهن و روش تعریب آن
در فارسی کهن خیلی از این ذال ها دال بوده است. شاذان هم همان شادان فارسی است.
شعری منسوب به خواجه نصیر الدین طوسی است:
آنان که به فارسی سخن می رانند
در معرض ذال دال را ننشانند
ما قبل وی ار ساکن جز وای بود
دال است وگرنه ذال معجم خوانند
🔸 قبل از حرف دال اگر صحیح (یعنی جز واو یاء الف) و ساکن باشد دال تلفظ می شود. مثل خورد، برد.
ولی اگر صحیح متحرک باشد مثل: بَرَد، یا حرف عله باشد مثل: شاد، بُود، بُوَد اینها ذال می شود: شاذ، بُوذ، بُوَذ، پاذشاه.
🔹ساذج تعریب شده ساده است. علتش آن است که در فارسی قدیم دال ذال بوده و همزه غیر ملفوظ هم گاف بوده و لذا جمع ساده می شود سادگان و نسبت آن هم می شود سادگی. وقتی معرب می شود "گ" جیم می شود، آن دال هم که در فارسی کهن ذال بوده، و لذا می شود: ساذج. دانستن این مطالب مفید است.
🔰 به تناسب بحث روایتی را نقل کنم. به امام صادق علیه السلام عرض می شود که بعضی می گویند: خداوند شب قدر، ثواب روزه ماه رمضان را به انسان می دهد. امام علیه السلام می فرمایند: روزه ماه رمضان ثوابش شب عید فطر داده می شود. تعبیر امام صادق علیه السلام این است: "إِنَّ اَلْقَارِيجَارَ إِنَّمَا يُعْطَى أُجْرَتَهُ عِنْدَ فَرَاغِهِ وَ ذَلِكَ لَيْلَةُ اَلْعِيدِ"
شیخ بهایی در توضیح کلمه قاریجار مطلبی می گوید که کاملا درست است هرچند مرحوم میرداماد آن را نپذیرفته است. می گوید: قاریجار تعریب شده کارگر است. ک در عربی ق می شود، گ جیم می شود، ر تبدیل به ری و حرکت فتحه الف می شود، روی هم می شود قاریجار.
❇️ حالا این شاذان همان شادان است. مجمع الرجال قهپایی شاذان ها را تبدیل به شادان کرده در حالی که اصل فارسی آن شاذان است و اینها به همان تلفظ قدیمی فارسی تلفظ شده است .
💠 نکته دیگر آن که گاهی افرادی که اسمشان اسامی فارسی بوده، وقتی در محیط عربی می آمدند برای خود اسم عربی هم انتخاب می کردند. درباره جعفر بن محمد بن مسرور (استاد شیخ صدوق) با جعفر بن محمد بن قولویه (صاحب کامل الزیارات) بحث مفصلی است که آیا آنها یکی هستند؟
به نظر ما یکی هستند. یک احتمال این است که قولویه یک واژه فارسی و مسرور ترجمه عربی آن باشد، قولویه یعنی شادمان و مسرور.
🔺 درس خارج فقه استاد معظم آقای حاج سید محمد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۹ اسفند ۱۴۰۱
@ketabe_Estenad
💠 اسحاق بن عمّار صیرفی کوفی
🔸 قسمت اوّل: توحید مختلفات
در کتب اوّلیه رجال، دو اسحاق بن عمّار آمده است:
یکی اسحاق بن عمّار صیرفی، که در رجال نجاشی آمده و توثیق شده است: «إسحاق بن عمّار بن حیّان، مولی بنی تغلب، أبو یعقوب الصیرفی، شيخ من أصحابنا، ثقة، و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة» (۱)
دیگری اسحاق بن عمّار ساباطی که در فهرست شیخ طوسی ذکر شده است: «إسحاق بن عمّار الساباطی، له أصل. و كان فطحياً إلّا أنّه ثقة، و أصله معتمد عليه» (۲)
🔹 مرحوم علّامه حلّی در خلاصه، اینها را یک نفر دانسته است و بین کلمات نجاشی و شیخ به این صورت جمع کرده است که اسحاق بن عمّار، فطحی ثقه است، (۳) بنابراین روایات اسحاق بن عمّار را موثّقه میداند.
💠 موثّقه بودن وی در دو جا اثر دارد:
یکی در مورد کسی که روایات موثّقه را به طور کلّی حجّت نمیداند.
دیگری در مورد کسی که روایات موثّقه را در تعارض با روایات صحیحه، حجّت نمیداند.
کلام علّامه که این دو را یکی دانسته، تا زمان شیخ بهایی مقبول بوده است، ولی شیخ بهایی قائل است که دلیلی نداریم که اسحاق بن عمّار ساباطی و اسحاق بن عمّار کوفی صیرفی یک نفر باشند. اسحاق بن عمار ساباطی، فطحی ثقه است و اسحاق بن عمّار کوفی صیرفی، امامی ثقه است. (۴)
▪️ بنابراین طبق این مبنا که بین خبر موثّقه و صحیحه تفاوت در حکم است، نیازمند تمییز مشترکات در مورد اسحاق بن عمّار هستیم.
کلام شیخ بهایی تا زمان سیّد بحرالعلوم مورد قبول واقع شد. ولی سیّد بحرالعلوم در کتاب رجالش معتقد است که این دو، یک نفر هستند ولی نه یک نفری که فطحی است، بلکه امامی ثقه است و اصلاً اسحاق بن عمّار ساباطی نداریم. (۵)
🔸 منشأ اشتباه شیخ طوسی
شیخ طوسی تصوّر کرده که اسحاق بن عمّار، ساباطی است و این اشتباهش به خاطر این است که گمان کرده، اسحاق بن عمّار، فرزند عمّار ساباطی است، زیرا عمّار معروفی که در اصحاب بوده، عمّار ساباطی است. از طرفی در شرح حال عمّار ساباطی مطرح شده است که اهل و قومش، فطحی باقی ماندند. به همین دلیل، شیخ طوسی تصوّر کرده که اسحاق بن عمّار فطحی است.
سیّد بحرالعلوم میفرماید: هیچ جا اسحاق بن عمّار به عنوان ساباطی شناخته نمیشود. همین بیانگر این است که شیخ طوسی دچار اشتباه شده است. نجاشی هم هیچ اشارهای به فطحی بودنش نمیکند، پس امامی بوده است.
✳️ تأییدی برای کلام سیّد بحرالعلوم وجود دارد که مشخّص میشود ارتباط اسحاق بن عمّار با عمّار ساباطی در ذهن شیخ، ارتباط دور از ذهنی نیست. شیخ طوسی در بعضی موارد در سند، به جای عمّار ساباطی، اسحاق بن عمّار آورده است. یکی دو روایت وجود دارد که مربوط به عمّار ساباطی است، ولی شیخ به جای عمّار ساباطی، اسحاق بن عمّار نوشته است. چنین اشتباهی در جایی رخ میدهد که بین دو شیء، نوعی ارتباط مفهومی و تداعی معانی باشد. هر چیزی به چیز دیگر تبدیل نمیشود، بلکه نیازمند ارتباط مفهومی است.
🔰 نتیجه اینکه، حق با سیّد بحرالعلوم است و اسحاق بن عمّار، صیرفی و کوفی است و هیچ ارتباطی با ساباط ندارد، همچنین فطحی هم نیست بلکه امامی ثقه است.
————————————————————
1️⃣ رجال النجاشی: ص۷۱، رقم۱۶۹.
2️⃣ الفهرست: ص۳۹، رقم۵۲.
3️⃣ خلاصة الاقوال: ص۲۰۰.
ابن شهرآشوب و آقای خویی نیز قائل به اتّحاد اسحاق بن عمّار ساباطی و اسحاق بن عمّار صیرفی هستند. ر.ک: معالم العلماء: ۲۶/۱۳۳؛ معجم رجال الحدیث: ج۳، ص۲۲۳-۲۲۴
4️⃣ مشرق الشمسین مع تعلیقات الخواجوئی: ص۹۵.
همچنین برای دیگر قائلین به این قول ر.ک: الوافی: ج۱، ص۲۱؛ روضة المتّقین: ج۱۴، ص۵۱؛ مجمع الرجال: ج۱، ص۱۸۸؛ الدرر النجفیّة: ج۲، ص۱۸۲.
5️⃣ الفوائد الرجالیّة: ج۱، ص۳۰۶.
همچنین ر.ک: الرسائل الرجالیّة سیّد شفتی، رساله حول اسحاق بن عمّار.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 اسحاق بن عمّار صیرفی کوفی
🔸 قسمت دوم: اثبات امامی بودن
استظهار امامی بودن اسحاق بن عمّار از کلام نجاشی که فرموده است: «شيخ من اصحابنا، ثقة، و اخوته يونس و يوسف و قيس و اسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة» (۱) دو بیان دارد:
۱- اطلاق ثقه در کلمات قدما، اقتضا میکند که شخص امامی باشد. ثقه به معنای راستگو نیست، بلکه به معنای مورد اعتماد است.
حاج آقای والد ذیل «لا يروون و لا يرسلون الّا عمّن یوثق به» (۳) میفرمایند: «ثقه به معناى قابل اعتماد مىباشد، اين مفهوم در موارد مختلف به تناسب، مورد كاربرد خاصّى مىيابد، مثلاً اگر بگوييم فلان پزشک ثقه است، يعنى در امر پزشكى خود مورد اعتماد است و در تشخيص بيمارى و درمان آن مىتوان به وى تكيه كرد، ولى اگر بگوييم فلان قصّاب ثقه است، ديگر وثاقت در امور پزشكى مطرح نيست، بلكه وثاقت در امور مربوط به فروش گوشت مطرح است، يعنى گوشت مناسب به انسان مىدهد و در اين مورد خيانت نمىكند، مثلاً گوشت گاو را به عنوان گوشت گوسفند قالب نمىكند.» (۳)
🔹 در امور حدیثی، با توجّه به این که صحّت مذهب ولو طبق بعضی از مبانی، در قبول خبر دخالت داشته است، (ولو در فرض تعارض) وقتی کلمه ثقه را به طور مطلق ذکر میکنند یعنی راوی دارای همهی صفاتی است که در صحّت حدیث (ولو در بعضی فروض) دخالت دارد. یعنی هم راستگو است، و هم صحّت مذهب دارد.
حاج آقای والد از کلمات شیخ طوسی در عُدّه هم، شواهدی میآورند که بیانگر این است که مراد از ثقه، امامی صدوق است.
۲- بیان دوم در مورد رجال نجاشی و فهرست شیخ است.
شیخ طوسی در مقدّمه فهرست میفرماید: «... و إذا ذكرت كلّ واحد من المصنّفين و اصحاب الأصول، فلا بدّ من أن أشير إلى ما قيل فيه من التعديل و التجريح، و هل يعوّل على روايته أو لا، و أبيّن عن اعتقاده و هل هو موافق للحقّ أم هو مخالف له، لأنّ كثيراً من مصنّفي أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و إن كانت كتبهم معتمدة.» (۴)
✳️ شیخ طوسی میفرماید که من مقیّد هستم که هر کس را که ذکر میکنم، به صحّت مذهب یا فساد مذهبش اشاره کنم. البته صحّت مذهب را هیچ جا اشاره نکرده، امّا فساد مذهب را اشاره کرده است.
❇️ با توجّه به این که گفته است به صحّت مذهب اشاره میکنم و هیچ جا اشاره نکرده است، معنایش این است که با عدم بیان فساد مذهب، به صحّت مذهبش اشاره کرده است.
نجاشی در آغاز جلد دوم در معرّفی کتابش میفرماید: «الجزء الثاني من كتاب فهرست أسماء مصنّفي الشيعة و ما أدركنا من مصنّفاتهم و ذكر طرف من كناهم و ألقابهم و منازلهم و أنسابهم و ما قيل في كلّ رجل منهم من مدح أو ذم.» (۵)
🔸 نجاشی یکی از چیزهایی که در کتابش به آن توجّه دارد، همه مدح و ذمهایی است که در مورد روات وجود دارد. یکی از مدح و ذمهای مهم، مذهب است. در نتیجه اگر نجاشی فساد مذهب را در مورد کسی ذکر نکند، بیانگر صحّت مذهبش است.
ممکن است در مورد شیخ طوسی اشکال شود که در بعضی موارد از عدم بیان مذهب راوی، نمیتوان صحّت مذهبش را نتیجه گرفت، زیرا شیخ طوسی در مورد بسیاری از روات، وارد بحث توثیق و تضعیف نشده است، و هیچ شرح حالی از آنها ذکر نکرده است.
در واقع منبعی که در اختیار شیخ بوده، در مقام بیان شرح حال راوی نبوده، بلکه مثلاً به ذکر کتاب اکتفا نموده است، پس در این موارد نمیتوان صحّت مذهب را نتیجه گرفت، امّا در مواردی که در مقام بیان شرح حال راوی است و یک راوی را توثیق میکند، امّا اشارهای به مذهبش نمیکند، بدون هیچ اشکالی صحّت مذهب راوی به دست میآید.
🔰 نتیجه این که، با توثیق اسحاق بن عمّار توسّط نجاشی، صحّت مذهب او ثابت میشود. نکته دیگر این که در نوع موارد، اسحاق بن عمّار بدون مشخّصه است، در حالی که اگر دو اسحاق بن عمّار داشتیم، باید با مشخّصه ذکر میشد.
————————————————————————
1️⃣ رجال النجاشی: ص۷۱، رقم۱۶۹.
2️⃣ العدّة فی أصول الفقه، ج۱، ص۱۵۴.
3️⃣ کتاب نکاح (زنجانی)، ج۱، ص۵۵.
4️⃣ الفهرست: ص ۳-۴.
5️⃣ رجال النجاشی: ص۲۱۱.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad