eitaa logo
کتاب خوب📚
5.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
206 ویدیو
32 فایل
📚مجموعه کتاب هایی که دوست شان داریم 🔔این کانال زیر نظر مستقیم دکتر وحید یامین پور اداره می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
"شاهد عینی" این کتاب در بردارنده مصاحبه با شخصیت هایی چون محمدحسین صفارهرندی، حسین شیخ الاسلام، احمد توکلی، غلام علی افروز، حسین روح الامین، جواد منصوری، مرحوم عسگراولادی، حسنعلی نوری، ناصر نوبری، حسین مظفر، علی محمد بشارتی، صادق طباطبای، یوسف فروتن و ... است. همچنین در این کتاب موضوعاتی مثل دولت موقت، بنی صدر و منافقان، قطعنامه ۵۹۸،انتخابات دوم خرداد ۷۶، واقعه ۱۸، تیر و فتنه ۸۸ به طور ویژه مورد بررسی قرار گرفته گفتنی است این کتاب متن پیاده شده یک مستند گفت وگو محور مفصل با شخصیت های تاریخ ساز انقلاب اسلامی که بخش هایی از آن توسط رسانه ملی(شبکه افق) پخش شد. 📚انتشارات اشراق حکمت| موسسه هنری رسانه ای اوج به کوشش: وحید یامین پور و حسن روزی طلب 📗📘📙 @ketabe_khoob
📚نام کتاب:"شاهد عینی" 🖋نویسنده: وحید یامین پور، حسن روزی طلب 📑انتشارات: اشراق حکمت،موسسه هنری رسانه اوج 📖توضیحات: این کتاب در بردارنده مصاحبه با شخصیت هایی چون محمدحسین صفارهرندی، حسین شیخ الاسلام، احمد توکلی، غلام علی افروز، حسین روح الامین، جواد منصوری، مرحوم عسگراولادی، حسنعلی نوری، ناصر نوبری، حسین مظفر، علی محمد بشارتی، صادق طباطبای، یوسف فروتن و ... است. همچنین در این کتاب موضوعاتی مثل دولت موقت، بنی صدر و منافقان، قطعنامه ۵۹۸،انتخابات دوم خرداد ۷۶، واقعه ۱۸، تیر و فتنه ۸۸ به طور ویژه مورد بررسی قرار گرفته گفتنی است این کتاب متن پیاده شده یک مستند گفت وگو محور مفصل با شخصیت های تاریخ ساز انقلاب اسلامی که بخش هایی از آن توسط رسانه ملی(شبکه افق) پخش شد. #تاریخ_انقلاب لینک خرید کتاب: http://yon.ir/fRFg7 📗📘📙 @ketabe_khoob
📚نام کتاب: " خاطرات مرضیه حدیدچی" 🖋نویسنده: محسن کاظمی 📑انتشارات: سوره مهر 📓تعداد صفحات: ۳۴۲ 📖توضیحات: سراسیمه به مسجد شتافتم. از در که وارد شدم، جمعیت زیادی را دیدم. با وجود انبوه مردم امکان حرکت نبود. همان جا ایستادم، در حالی که پوشیه به صورت داشتم امام را در صدر مسجد دیدم. چهره ایشان همان چهره نورانی و الهی ای بود که در خواب دیده بودم. حاج آقا مصطفی در مجاورت آقا نشسته بود. به حاج آقا دباغ گفتم : من آقا را قبلا دیده ام! گفت: اشتباه میکنی. در همان حال ایستاده و بی اختیار دست به سینه گذاشتم و تعظیم کرده، سلام گفتم. گویا آقا متوجه احترام ما شدند. دستشان را بالا بردند و حرکت دادند. دیگر در پوست خودم نمی گنجیدم و سر از پا نمی شناختم. گویی که از چشمه حیات بخش کوثر نوشیده ام. روح و جانی دوباره گرفته، برایم یقین حاصل شد که آن مولا و آقایی را که مدتها پیش در خواب دیده بودم و از شدت درد شانه ناله میکرد، خود حضرت امام است. 📗📘📙 @ketabe_khoob
هدایت شده از کتاب خوب📚
📚نام کتاب: " خاطرات مرضیه حدیدچی" 🖋نویسنده: محسن کاظمی 📑انتشارات: سوره مهر 📓تعداد صفحات: ۳۴۲ 📖توضیحات: سراسیمه به مسجد شتافتم. از در که وارد شدم، جمعیت زیادی را دیدم. با وجود انبوه مردم امکان حرکت نبود. همان جا ایستادم، در حالی که پوشیه به صورت داشتم امام را در صدر مسجد دیدم. چهره ایشان همان چهره نورانی و الهی ای بود که در خواب دیده بودم. حاج آقا مصطفی در مجاورت آقا نشسته بود. به حاج آقا دباغ گفتم : من آقا را قبلا دیده ام! گفت: اشتباه میکنی. در همان حال ایستاده و بی اختیار دست به سینه گذاشتم و تعظیم کرده، سلام گفتم. گویا آقا متوجه احترام ما شدند. دستشان را بالا بردند و حرکت دادند. دیگر در پوست خودم نمی گنجیدم و سر از پا نمی شناختم. گویی که از چشمه حیات بخش کوثر نوشیده ام. روح و جانی دوباره گرفته، برایم یقین حاصل شد که آن مولا و آقایی را که مدتها پیش در خواب دیده بودم و از شدت درد شانه ناله میکرد، خود حضرت امام است. 📗📘📙 @ketabe_khoob