20.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀🥀
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد... 😭😭
«مداحی جانسوز و سنگین» حاج محمود کریمی
◾ ویژهٔ #عاشورا
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خطبهی منای #امام_حسین (ع) خطاب به علما و اصحاب و تابعین
🏴 لطفاً ببینید تا دلیل قیام امام رو راحتتر درک کنید.
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
کتاب فاخر
💯قابل توجه دوستانی که بچه خردسال سه تا ده ساله دارن 👆🏻👆🏻 بچه هاتونو به روشهای مختلف از جمله این ان
13.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯قابل توجه دوستانی که بچه خردسال سه تا ده ساله دارن 👆🏻👆🏻
بچه هاتونو به روشهای مختلف از جمله این انیمیشن زیبا با #محرم و #امام_حسین آشنا کنید
7⃣ نامههای ماریه 📩، قسمت هفتم
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
کتاب فاخر
💯قابل توجه دوستانی که بچه خردسال سه تا ده ساله دارن 👆🏻👆🏻 بچه هاتونو به روشهای مختلف از جمله این ان
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯قابل توجه دوستانی که بچه خردسال سه تا ده ساله دارن 👆🏻👆🏻
بچه هاتونو به روشهای مختلف از جمله این انیمیشن زیبا با #محرم و #امام_حسین آشنا کنید
8⃣ نامههای ماریه 📩، قسمت هشتم
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
29.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ مداحی زیبای عربی «یا خیمات» (ای خیمهها)
مداحی ِ مفهومی که روضهی جانسوز است...
ای خیمهها چرا فردا آتش میگیرید؟
ای ذغالها، پای #زینب (س) را رها کنید...
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
┄┅═✼💔✼═┅┄
تسلیت ایام شهادت #امام_حسین علیهالسلام
#محرم ۱۴۰۱
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
AUD-20220730-WA0067.mp3
11.65M
●━━━━━──────
⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
﷽؛
🎧 #زیارت_عاشورا 🌷
با صدای علی فانی
┄┅═✼💔✼═┅┄
تسلیت ایام شهادت #امام_حسین علیهالسلام
#محرم ۱۴۰۱
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher
📗 فال حافظ در روز عاشورا
خاطره ای از دکتر عبدالحسین زرینکوب
روز #عاشورا بود و قرار بود در مراسمی به همین مناسبت در حضور جمعیتی که هم افراد عادی در آن حضور داشتند و هم افراد تحصیلکرده و بهاصطلاح روشنفکر، سخنرانی کنم.
آرام وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم. نمیخواستم فعلاً کسی متوجه حضورم شود. در خلوت خودم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی میگشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند. اما هرچه بیشتر فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم.
در همین لحظه، پیرمردی که کنار دستم نشستهبود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:
«ببخشید، شما استاد زرینکوب هستید؟»
گفتم: «استاد که چه عرض کنم، ولی زرینکوب هستم».
خیلی خوشحال شد و از این گفت که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. در میان صحبتهایش با خودم میگفتم: «این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن مرا داشته باشد؟»
پیرمرد روستایی با آن چهره آفتابسوخته، متین، سنگین و باوقارش میگفت مکتب رفته و... حالا هم در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ. چند بیت جستهوگریخته هم از غزلیات خواجه خواند؛ چه زیبا هم غزل حافظ را میخواند.
پرسیدم: «حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟»
گفت: «سؤالی داشتم.»
گفتم: «بفرمایید».
پرسید: «شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟»
گفتم: «خب بله، صد درصد».
گفت: «ولی من اعتقاد ندارم.»
پرسیدم: «من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی برمیآید؟»
گفت: «خیلی دوست دارم معتقد شوم. یک زحمتی برای من میکشید؟ یک فال برایم میگیرید؟»
گفتم: «ولی من الان دیوان حافظ ندارم».
بلافاصله یک دیوان جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: «بفرما».
مات و مبهوت نگاهش کردم. دیوان حافظ را از دستش گرفتم و گفتم: «نیت کنید».
فاتحهای زیر لب خواند و گفت: «برای خودم نمیخواهم. میخواهم ببینم حافظ درباره امروز (روز عاشورا) چه میگوید؟»
شوکه شدم و مردد در گرفتن فال.
حافظ و عاشورا؟ اگر جواب نداد، چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه میشود؟ با اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمهبهکلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم غزلی به ذهنم نرسید که بهطور ویژه به این موضوع پرداختهباشد. اما چشمانم را بستم، فاتحهای قرائت کردم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم و صفحهای را باز کردم و این شعر آمد:
🥀 زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
🍂 گر نکتهدان عشقی خوش بشنو این حکایت
...
🥀 رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس
🍂 گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
🥀 در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
🍂 سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت
...
🥀 از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
🍂 زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
...
🥀 عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
🍂 قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدایا! این غزل اگر موضوعش #امام_حسین (ع) و وقایع روز عاشورا و شب یازدهم نباشد، پس چه میتواند باشد؟... این غزل، باید بهطور ویژه برای همین مناسبت سروده شدهباشد. بیت اولش را که خواندم، پیرمرد از بیت دوم شروع به زمزمهکردن با من کرد. شعر را از حفظ میخواند و گریه میکرد، طوری که چهار ستون بدنش میلرزید؛ انگار داشتم برایش روضه میخواندم. گفت: «معتقد شدم استاد. معتقد بودم، ایمان پیدا کردم.» و گریه امانش نداد...
حالا دیگر میدانستم سخنرانیام را چگونه شروع کنم. آن روز من، روضهخوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که به قول خودشان پای هیچ روضهای گریه نکرده بودند...!
#محرم
🏴 کتاب فاخر
@ketabefakher