eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
124 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا به نیت تعجیل در فرج 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
۳۱ تیر ۱۴۰۱
🗓 شهادت 🍉 ولولۀ جمعیت بلند شد. تیغۀ شمشیرها می‌درخشید. میثم برای آخرین بار دستی به تنۀ زبر نخل کشید. خولی که نگران بود میثم خنجر او را برباید، قدمی عقب رفت و بعد میثم را هل داد به طرف گودال زیر نخل. - آن بیچاره که اسیر دستان شماست، چرا... - خفه! چه کسی بود؟ مرد سیاهی که بُرجُدی قرمز بر تن داشت و خط‌های راه‌راه سفید آن در سیاهی گم شده بود، عقب رفت و پشت چند مرد قایم شد. میان هیاهوی جمعیت دست و پای میثم را قطع کردند و به دستور پسر حریث تن او را برای عبرت بالای نخل بستند تا همه ببینند. از فراز نخل تمام میدان دیده می‌شد. پر از جمعیتی بود که هر لحظه بیشتر می‌شدند. از هر گوشه عده‌ای وارد می‌شدند. بسیاری را می‌شناخت. مردم قبیله بنی‌اسد هم آمده بودند. کسانی که یک عمر میان آنها زیسته بود. به دنبال ماجده بود. اما او را نمی دید. چشم تنگ کرد. پیرزن خمیده‌ای را دید که در آن سوی میدان به دیواری دست ستون کرده بود. خوب نمی دیدش، ولی احساسش می‌گفت که خودش باید باشد. فکر کرد. - دیدی. با آنکه عمر تو به صد نزدیک است، من زودتر به دیدار مولایم می‌شتابم. 📙 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/6592 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
۳۱ تیر ۱۴۰۱
ا❁﷽❁ا 📙 🖋 📚زندگی داستانی رئیس ساده زیست و پرتلاش آموزش و پرورش قم شهید علی بیطرفان است. این کتاب با نثری روان و زبانی شیرین از زبان فرزند شهید به معرفی شهید می‎پردازد. در این کتاب مهدی فرزند شهید علی بیطرفان خاطراتش از پدر را روایت می‌کند. 🛒https://ketabejamkaran.ir/123126 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
۳۱ تیر ۱۴۰۱