#انسان250ساله
🔸شالودهٔ نظام اسلامی(۱)
این امت سازی فقط سیاست نبود؛ یک بخشی از آن سیاست بود..
بخش عمدهٔ دیگر آن، تربیت یکایک افراد بود:
✨هوَالّذی بَعَثَ فی الٱمییّنَ رسولاً مِنهُم یَتلو عَلَیهٍم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَة✨۱
👈«یُزَکّیهِم»؛ یک یکِ دل ها در زیر تربیت
پیغمبر قرار می گرفت.
🌸پیغمبر به یکایک ذهن ها و خردها ، دانش و علم را تلقین می کرد.
👈«وَ یُعَلّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَة»؛ حکمت، یک مرتبهٔ بالاتر است..
فقط این نبود که قوانین و مقررات و احکام را به آنها بیاموزد، بلکه حکمت به آنان می آموخت.
🍀چشم های آنان را بر روی حقایق عالم باز می کرد. ۱۰سال هم پیغمبر اینگونه و با این روش حرکت کرد.
🔸 از طرفی، سیاست، ادارهٔ حکومت، دفاع از کیان جامعهٔ اسلامی، گسترش دامنه اسلام، باز کردن راه برای اینکه گروه های خارج از مدینه، به تدریج وارد عرصهٔ نورانی اسلام و معارف اسلامی شوند.
🔸 از طرفی هم تربیت یکایک افراد..
👆این دوتا را نمی شود ازهم جدا کرد.
〰〰〰
۱- سورهٔ مبارکهٔ حدید/آیهٔ۲۵
۵
#انسان250ساله
🔸شالودهٔ نظام اسلامی(۲)
🔻یک عده ای اسلام را فقط مسئلهٔ فردی دانستند و سیاست را از اسلام، گرفتند...در حالی که نبی مکرم اسلام، در آغاز هجرت، در اوّلی که توانست خود را از دشواریهای مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، #سیاست بود.
⚪بنای جامعهٔ اسلامی،.. تشکیل حکومت اسلامی...تشکیل نظام اسلامی..تشکیل قشون اسلامی..نامـه به سیاستمداران بزرگ عالم..ورود در عرصهٔ سیاسی عظیم بشری آن روز،..#سیاست است.
🔺چطور می شود اسلام را از سیاست جدا کرد؟ چطور می شود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟
✨ألَّذینَ جَعَلَ القرآنَ عِضین✨۱
(بعضی قرآن را تکه پاره میکنند)
✨یُؤمِنُ بِبَعضِ الکِتابِ وَ یَکفُرُ بِبَعض✨۲
(به عبادت قرآن،ایمان می آورند، اما به سیاست قرآن، ایمان نمی آورند)
✨لَقَد أرسَلنا رُسُلَنا بالبیّنات وَ أنزَلنامَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسِ #بالقِسط✨۳
#قسط چیست؟
👈#قسط یعنــی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه👉
چه کسی می تواند این کار را انجام دهد؟👇
تشکیل یک جامعهٔ همراه با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است..،کار مدیران یک کشور است...
این هدف انبـیاء است.؛ نه فقط پیغمبر ما!
🌟بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همهٔ پیغمبران الهی، برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمدند...
✨✨✨✨
۱-سورهٔ حجر/آیهٔ ۹۱
۲-تحف العقول/ص۴۸۵
۳-سورهٔ حدید/آیهٔ۲۵
ادامه دارد....
۶
فرهنگ یعنی ...
- فرهنگ یعنی: عذرخواهی نشانهی ضعف نیست.
- فرهنگ یعنی : کینهها وبال گردن خودمان هستند.
- فرهنگ یعنی : لباس گرانقیمت نشانهی برتر بودن نیست.
- فرهنگ یعنی : به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم
- فرهنگ یعنی : القاب ناپسند گذاشتن برای دوست، نشان صمیمیت نیست
- فرهنگ یعنی : هر کتاب یک تجربه است، تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم
- فرهنگ یعنی : وجدان کاری داشته باشیم.
- فرهنگ یعنی: چشم و همچشمی را کنار بگذاریم.
- فرهنگ یعنی: تفاوت نسلها را درک کنیم
- فرهنگ یعنی : آزادی ما نباید مانع آزادی دیگران شود.
- فرهنگ یعنی : به دیگران زُل نزنیم !
- فرهنگ یعنی : برای دیگران دعا کنیم
- فرهنگ یعنی : به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم
- فرهنگ یعنی : در دورهمیها کسی را سوژهی غیبت کردنمان قرار ندهیم
- فرهنگ یعنی : در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم
✅- فرهنگ یعنی : کتاب بخوانیم ...!
🌸📗🌸📘🌸📙
#بخشی_از_ڪتاب #پسرک_فلافل_فروش ( #محمدهادی_ذوالفقاری )
از خواهران میخواهم ڪه حجابشان را مثل حجاب #حضرت_زهرا (س) رعایت ڪنند، نه مثل حجابهای امروز، چون این حجابها بوی حضرت زهرا (س) نمیدهد.
از برادرانم میخواهم ڪه غیر حرف آقا(ولی فقیه) حرف ڪسی دیگری را گوش ندهند.
جهان درحال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس ڪه واجبتر است؛ زیرا همه چیز لحظهی آخر معلوم میشود ڪه اهل جهنم هستیم یا بهشت. حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود ڪه طرف ڪشته شود ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته...
🌸از وصیتنامه شهید🌸
صفحه ۵
00125-ketab-pesarak-flafel-foroosh.pdf
3.73M
#دانلود کتاب #پسرک_فلافل_فروش
📚 #PDF
زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم #محمدهادی_ذوالفقاری
📚
🌟💠﷽💠🌟
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت ۲۳)
#قسمت_بیست_سوم
پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. .
نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. .
پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
.
دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
.
آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
.
همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان🔥 آنها زده شده بود و میسوختند.
.
اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
.
عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. .
گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
.
برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
.
آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
.
براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
.
آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...
.
اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
ادامه دارد...
💌 باما همراه باشین ساعت 21
🌟💠🌓💠🌟
@ketabkhanehmodafean
🌟💠﷽💠🌟
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت۲۴)
#قسمت_بیست_چهار
بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
.
هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
.
نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
.
از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
.
گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
.
با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد.
.
اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
.
با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد.ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
.
سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم. .
در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
.
بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت:خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
.
کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
.
نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند..
ادامه دارد...
باماهمراه باشین 21
🌟💠🌓💠🌟
@ketabkhanehmodafean
📚#انسان250ساله
🌸سیرهٔ نبی اکرم در دوران ده سالهٔ حاکمیت اسلام در مدینه، یکی از درخشان ترین- و گزافه نیست اگر بگوییم درخٔـشان ترین-دوره های حکومت در طول تاریخ بشری است.
🍃باید این دورهٔ کوتاه و پرکار و فوق العاده تأثیرگذار در تاریخ بشر را شناخت.
🕋مکه، فصل اول بود- که مقدمهٔ فصل دوم محسوب می شود- و تقریبا ده سال هم دوران مدینهٔ پیغمبر است، که دوران شالوده ریزی نظام اسلامی و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیت اسلام، برای همهٔ زمان ها و دوران های تاریخ انسان و همهٔ مکان هاست.
👌البته این الگو، یک الگوی کامل است و مثل آن را در هیچ دوران دیگری سراغ نداریم.
لکن با نگاه به این الگوی کامل، میشود شاخص ها را شناخت. این شاخص ها برای افراد بشر و مسلمان ها، علامت هایی است که باید بوسیلهٔ آنها نسبت به نظام ها و انسان ها، قضاوت کنند.
👈هدف پیغمبر از هجرت به مدینه، این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتی و فاسدِ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که آنروز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزه با کفار مکه نبود؛ مسئـله، جهانی بود.
🌸پیغمبر اکرم این هدف را دنبال میکرد که هرجا زمینهٔ مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر، سبز خواهد شد🍀
👈هدف این بود که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همـهٔ دلها برسد. 👇
این جز با یک نظام نمونه و الگو ،امکان پذیر نبود...لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را بوجود آورد.
⬅اینکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و⬅ بعدی ها➡ چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند،بسته به همــت آنهاست...
پیغمبر ،نمونه را میسازد و به همهٔ بشریت و تاریخ، ارائه می کند.
نظامی که پیغمبر ساخت، #شاخص های گوناگونی دارد که در بین آنها، هفت#شاخص، از همه مهم تر و برجسته تر است⬇
ب یاری خدا، #شاخص ها را در قسمت بعدی، تقدیم تون خواهیم کرد.✋
ممنون از همراهی تون
@ketabkhanehmodafean
۷
📚#انسان250ساله
و امّا #شاخص ها⬇
⬅شاخص اول: ایمان و معنویت است. انگیزه و موتور پیش برندهٔ حقیقی در نظام نبوی، ایمانی است که از سرچشمهٔ دل و فکر مردم می جوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح، به حرکت در می آورد.
پس شاخص اول، دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشهٔ درست ب افراد است.که پیغمبر این را از 🕋مکه، شروع کرد و در 🌴مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.
⬅شاخص دوم: قسط و عدل است.اساس کار ،بر عدالت و قسط و رساندن هر حقی ب حق دار- بدون هیچ ملاحظه -است.
⬅شاخص سوم: علم و معرفت است. در نظام نبوی، پایهٔ همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهی و بیداری است. کسی را کورکورانه ب سمتی حرکت نمیدهند.
مردم را با آگاهی و معرفت و قدرت تشخیص، به نیروی فعال-نه نیروی منفعل- بدل میکنند.
⬅شاخص چهارم: صفا و اُخوّت است
در نظام نبوی، درگیری های برخاسته از انگیزه های خرافی،شخصی، سودطلبی و منفعت طلبی، مبغوض۱ است و با آن، مبارزه می شود. 🌺فضا، فضای صمیمیت و برادری و همدلی است.
⬅شاخص پنجم: صلاح اخلاقی و رفتاری است. انسان ها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی، پیراسته و پاکـ میکند. انسانِ بااخلاق و مُزَکّی۲ میسازد؛
✨وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ ٱلکِتابَ وَٱلحِکمَة✨۳
👈تزکــیه،یکی از آن پایه های اصلی است؛ یعنی پیغمبر روی یکایک افراد، کار تربیتی و انسان سازی می کرد.
⬅شاخص ششم: اقتدار و عزّت است. جامعه و نظام نبوی، توسری خور..وابسته..دنباله رو و دست حاجت به سوی این و آن درازکن نیست..
👌عزیز و مقتدر و تصمیم گیر است.
صلاح خود را که شناخت، برای تأمین آن تلاش میکند وکارخود را پیش میبرد
⬅شاخص هفتم : کار و حرکت و پیشرفت دائمی است.توقف در نظام نبوی، وجود ندارد؛ بطور مرتب، حرکت ، کار و پیشرفت است🌱
اتفاق نمی افتد که یک زمان بگویند دیگر تمام شد، حال بنشینیم و استراحت کنیم! این وجود ندارد..
🔶البته این کار، کار لذت آور و شادی بخشی است؛ کار خستگی آور و کسل کننده و ملول کننده ای نیست،
🔶کاری است که به انسان، نشاطو نیرو و شوق می دهد..
۱- (ب،غ،ض) مورد خشم قرار گرفتن
۲-(ز،ک،ی) پاک شده
۳-آل عمران/آیهٔ ۱۶۴
ادامه دارد.....
@ketabkhanehmodafean
۸
🌟💠﷽💠🌟
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۵)
#قسمت_بیست_پنج
با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند. .
همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
.
کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
.
با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
.
آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است... در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند. .
اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
.
بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
.
وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
.
همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
.
نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
.
با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
.
نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
.
نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
.
سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته..
.
مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
💌 باماهمراه باشین 21
🌟💠🌓💠🌟
@ketabkhanehmodafean
🌟💠﷽💠🌟
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۶)
#قسمت_بیست_شش
گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت.
در همین وقت فرشته ی فریاد رس پرواز کنان ظاهر گردید و سلامی کرد و یک شمشیر،یک لباس زره مانند،یک سپر و یک خنجر به نیک سپرد و رفت.
.
از دیدن این منظره گناه کمی جا خورد و ترس در چهره زشتش آشکار گردید،
با خوشحالی رو به نیک کردم و گفتم: وسایل من بیشتر از گناه است. .
راستی اینها نتیجه ی کدام اعمال من هستند؟
نیک در حالیکه شمشیر را در دستش تکان میداد گفت:
این شمشیر نتیجه ی راز و نیازها و دعاهای توست که در دنیا انجام دادی.
.
سپس در حالیکه لباس را بر تن من میپوشاند گفت: این هم هم نشانه ی تقوای توست در دنیا، که البته ضخامت آن بستگی به درجه ی تقوای تو دارد.
.
وقتی زره را پوشیدم شمشیر را به دست راستم داد و سپر را به دست دیگرم سپرد و گفت: این سپر هم نتیجه ی روزه گرفتن های تو در دنیا بوده..
.
و سپس در حالیکه با لبخند ملیحش به من قوت قلب میداد گفت: اصلا نهراس با یک ضربه او را از پای در خواهی آورد.
.
سرم را به نشانه ی تایید تکان دادم و به سمت گناه حرکت کردم. گناه شمشیر را بلند کرد و شروع کرد به رجز خواندن:
.
من به نمایندگی از شیطان و دنیا در برابر تو ایستاده ام تا تو را از پای در آورم.در همان لحظه سایه ی شمیر گناه را بالای سرم حس کردم و فورا سپر را روی سرم گرفتم.
.
ضربه ی شمشیر چنان محکم بود که از سپر عبور کرد و دو دندانه آن سرم را زخمی کرد...
.
در همین حال شمشیرم را بر پهلوی آن شیطان فرود آوردم و او در حالیکه فریاد زنان از من دور میشد، من مشغول رسیدگی به زخم سرم شدم که ناگهان فریاد نیک را شنیدم که فریاد زد:
مواظب باش از پشت سرت می اید....
.
بیدرنگ به عقب برگشتم و با یک ضربه ی شمشیر ضربه او را دفع و ضربه ی دیگری به پهلویش وارد کردم.
.
هر از گاهی صدای نیک را میشنیدم: بهای بهشت،نابودی گناه است و من روحیه میگرفتم.
.
لحظات میگذشت و گناه خسته و خسته تر میشد.تا اینکه وسط جاده افتاد.
رفتم تا ضربه ی آخر را بر فرقش بکوبم که نیک با خنجری که در دست داشت به من نزدیک شد و گفت: فقط با این میتوانی از شر او خلاص شوی وگرنه او نابود نمیشود.
.
تازه فهمیدم که در میدان بدون خنجر بوده ام!
نیک گفت: این خنجر نتیجه ی صلواتهایی است که در دنیا فرستاده ای. چون صلوات این قدرت گناه را به کلی نابود کند.
.
خود را به پیکر نیمه جان گناه رساندم و بلافاصله خنجر را در تنش فرو کردم و به سرعت فرار کردم.
بدنش بزرگ و بزرگتر شد تا با صدای مهیبی منفجر شد و به هزاران تیکه تقسیم شد..
ادامه دارد...
💌باماهمراه باشین 21
🌟💠🌓💠🌟
@ketabkhanehmodafean
1_24064236.mp3
13.2M
🔉 #سوال هدف خداوند از خلقت انسان چیست؟
فایل دوم
#استاد_دکتر_هاشمی
کتاب #آزادی_بندگی
@ketabkhanehmodafean
1_24064348.mp3
5.99M
🔉 #سوال چرا خداوند همه انسان ها را به کمال رسیده خلق نکرد؟
فایل سوم - قسمت اول
#استاد_دکتر_هاشمی
کتاب #آزادی_بندگی
@ketabkhanehmodafean
1_24064549.mp3
10.28M
🔉 #سوال چرا خداوند همه انسان ها را به کمال رسیده خلق نکرد؟
فایل سوم - قسمت دوم
#استاد_دکتر_هاشمی
کتاب #آزادی_بندگی
@ketabkhanehmodafean
چقدر دوست داشتنی هستند
آدمهــایی که تا آخر خوبند
آنهـا که برای غرور و احساس ما
هم به اندازه خودشان ارزش قائلند
آنهایی که دست دوستی میدهند
و تا همیشه میمانند🍃🌸
شبتون الهی