eitaa logo
فرهنگ کتابخوانی
121 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
545 ویدیو
89 فایل
نشر و گسترش #فرهنگ_کتابخوانی و #ارزشهای_اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 روزنامه مجازی محرم - شماره 2️⃣ 💥به گزارش سربازان نفوذی عبیدالله: حر بن یزید ریاحی، فرمانده ارشد نظامیِ عبیدالله، نماز ظهر را به امامت حسین بن علی خواند؛ جای تعجب است که این فرمانده لشکر اینگونه به دشمن ارادت دارد.
1_5788776837.mp3
1.05M
🔸منبر کوتاه 🔹 تواضع (ع) بنا بر روایات، امام حسین (ع) روزی سوار بر مرکبی از جایی عبور می کردند که عده ای از کارگران را دیدند که در حال غذا خوردن هستند. یکی از آنها از امام دعوت کرد تا همراه آنان غذا بخورند. امام دعوت آنها را پذیرفتند و بعد از آن آنها را به خانه شان دعوت کردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻قال صلی الله علیه و آله ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِإبنِ آدَمَ لَم یُذکَر اللهُ فِیها إلّا حَسِرَ عَلَیهَا یَومَ القیامَةِ 🕊️هر لحظه‌ای که بر بگذرد و به یاد خدا نباشد، در را خواهد خورد. 📚نهج الفصاحه ص 707 ، ح 2677 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
🌻امیرالمؤمنین علیه السلام اَلنَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا خوابند و وقتی می‌میرند خواهند شد. 📚عیون الحکم ج1 ص66 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عِيسَى بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ اَلْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حِينَ حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لاَ يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلاَّ اَللَّهَ . 🌻 عليه السّلام،فرمود: كه چون مرگ پدرم على بن الحسين عليه السّلام فرارسيد، مرا به سينه چسبانيد،سپس فرمود: اى پسر جانم!من به تو سفارش مى‌كنم به آن‌چه كه پدرت هنگام مرگش به من سفارش كرد و به چيزى يادآور شد كه پدرش به او سفارش كرده بود: پسر جانم!مبادا به كسى روا دارى كه در برابر تو،جز خداوند ياورى ندارد. 📚الکافي , جلد۲ , صفحه۳۳۱ 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
🌻 علیه السلام فرمودند: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏. 💐 پنج نشانه دارد: ✅✨ اقامه ۵۰ رکعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، ✅✨ خواندن زیارت اربعین، ✅✨انگشتر عقیق در دست راست کردن، ✅✨در سجده پیشانی بر خاک نهادن ✅✨ «بسم الله الرحمن الرحیم» را (در نماز) بلند گفتن. 📚وسائل الشیعه جلد ۱۰، صفحه ۳۷۳ 🍀🌺🍀🌼🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
🖤 چگونه به همدیگر بگوییم؟ 🌟 علقمه گوید از علیه‌ السلام پرسیدم که اگر بعضی بخواهند برخی دیگر را در شهادت علیه‌ السلام تسلیت بدهند چه بگویند؟ 🌻حضرت فرمودند : بگویند 🖤«أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ عليهمُ السَلامُ» خداوند متعال اجرهای عزاداری ما را به سبب مصیبتی که از حسین علیه‌ السلام به ما رسیده بزرگ گرداند و ما و شما را در رکاب ولیّ دمّ ایشان امام مهدی عج از آل محمد علیهم‌ السلام از طلب‌ کنندگان خون آن حضرت قرار دهد 📚کامل الزیارات،ص۱۷۵ 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
 🌻 در جمع اصحاب فرمودند: ای مردم، خداوند بندگان را نیافرید  مگر برای اینکه او را بشناسند  هنگامیکه او را شناختند  کنند  وقتی او را عبادت کردند به برکت این  عبادت، از عبادت غیر او بی نیاز شوند 🔸مردی پرسید: چیست؟ 🌻حضرت فرمودند: این است که اهل هر زمانی امامی را  که باید از او فرمان ببرند، بشناسند 📚بحارالانوار، ج23 ، ص 83 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1
※ مجموعه داستان ۱ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی ※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» ✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود. ــــــــــــــــــ  پ. ن  : داشتم به خودم فکر می‌کردم: از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان می‌رساند، تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود ! یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم، و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ... امروز می‌فهمم رحم خدا را و منّت امام را، که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم! ※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد!
مجموعه داستان ۲ |ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز دوم | عبدالله بن مطیع پرده اول : ※ وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه می‌روم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک می‌شوند. پرده دوم: امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: ‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند». ـــــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید ! و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت می‌کرد! گویی او امام بود و حسین علیه‌السلام مأموم. ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت! و دغدغه‌ای بالاتر از پر آب شدنش! داشتم با خودم فکر می‌کردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجره‌ی فهم خودش می‌بیند، از پنجره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش. دارم یکی یکی ورق می‌زنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را ! همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را ! همان " فقط تو و دیگر هیچ " را! ✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را می‌دیدم، همان را می‌خواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود. چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمی‌شناختمش!